💠مردم چیست؟
نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم
بخش دوم
در روند تدریجی استحاله و ادغام ایده آزادی در توسعه بود که جریان کارگزاران به رهبری هاشمی رفسنجانی اصلاحات را زیر پر و بال خود گرفت و اوج این ادغام در انتخابات سال ۸۸ آشکار شد؛ هنگامی که احمدینژاد با زبانی صریح و همهفهم این پوشیدگی را افشا کرد. اگرچه اصلاحات هنوز شعار اروپایی آزادی بیان و حقوق بشر را یدک میکشید اما آنچه در حجاب رسانههای فراگیر داخلی و خارجی این جریان پنهان میماند تصویر آنان از مردم همچون رعیت بود. هرچه از ادغام اصلاحات در کارگزاران میگذشت طرح آزادی روح که در چارچوب سیاستورزی هویت یافته بود جای خود را به آزادی غرایز میداد و این گونه مردم را همچون رمهای میخواست که آزادی را به مصرف ترجمه میکند. اقتصاد سیاسی گفتار توسعهگرا به رغم نامش از خامفروشی آغاز و به واردات از طریق مصرف پترودلارها ختم میشد و مکانیابی اقتصاد ایران در جهان نیز تنها از این طریق ممکن بود.
۳. مردم به مثابه ملت: شاید کمتر مفهومی به اندازه «ملت» بار معنای اراده سیاسی را افاده کند. ایرانیان چه بسا تنها قومی در تاریخ باشند که چندین بار در قامت ملت برپا ایستادند، با خاک یکسان شدند و دوباره از خاک برخاستند. ایران بود که در تجربه ملت بودنش رنگها، نژادها، طوائف و قبائل رنگ باختند. هگل در اشاره به تأسیس نخستین امپراتوری در تاریخ به دست ایرانیان به نوعی به همین تجربه ملت اشاره دارد. انقلاب اسلامی آخرین تجربه ایرانیان از دوباره ملت شدن است و شاید هیچ یک از تجربیات قبلی اینچنین ارادهمندی انسان ایرانی را به ظهور نرسانده بود. تداوم این ارادهمندی در گرو حیات امر سیاسی است و حیات امر سیاسی محتاج خروج از فرم اقتصاد سیاسیای است که از زمان پهلوی دوم تا کنون در ایران حاکم بوده است. وجه مشترک دو گفتار اول و دوم که روایت شد در این است که هر دو موقعیت تعریف شده برای ایران در نظام تقسیم کار جهانی را پذیرفتهاند؛ یکی بر اساس گشودگی و ادغام کامل در این نظم و دیگری با فروبستگی و انزوا در برابر این نظم ولو به قیمت دور زدن تحریمها. اما آنچه در این گشودگی و فروبستگی غایب است طرحی از استقلال است و استقلال تنها از مسیر بر هم زدن نظم موجود و ساخت یک جغرافیای سیاسی و یک اقتصاد سیاسی جدید میسر است. تولید مفهوم کلیدی این نظم نوین است؛ تولید جغرافیا و توج دارد؛ ارادهای که باید سازمان یابد. تجربة جنگ را به یاد آوریم. آیا جمهوری اسلامی به استقبال اراده مردم نرفت؟ آری. اما آیا آن را سازمان نداد چنان که اکنون سپاه و بسیج میراث همان سازمانیافتگی است؟ اگر چه این میراث وجه معاصرت خود با اکنون را تا حد زیادی از دست داده و تجربههای سازماندهی جدیدی که خاصه پس از سال۸۸ انجام شد گواه این مدعاست.
احمدینژاد در سال۸۴ بدل به نماینده آن ارادهای شد که میخواست به رسمیت شناخته شود، شخصیت داشته باشد و نه رعیت باشد نه ارباب رجوع. اما شاید در روایتی مجمل او هم فریب دلارهای نفتی را خورد و تصور کرد میتوان با اتکا به این درآمدها و حتی توزیع آن در میان مردم تودههای مردم را نمایندگی کند؛ سیمایی از رابینهود که اموال به یغما رفته محرومان را از ثروتمندان ستانده و به آنها بازمیگرداند. در واقع او به جای این که در نقطه ائتلاف با مردم و سازماندهی اراده سیاسی آنها بایستد تبدیل به قهرمان تودهها شد با این تفاوت که میخواست بی اتکا به لجستیک بلوکهای قدرت این کار را انجام دهد. حال آن که دیدیم چگونه پس از آن که از ریاست جمهوری کنار رفت دیگر در سیاست ایران موقعیتی ایجابی را از آن خود نکرد بلکه تنها امکانی برای مشارکت منفی مردم را پدید آورد؛ یعنی شاهدیم که در نظرسنجیها همچنان محبوبترین چهره سیاسی ایران است اما در موقعیتهایی که تحت فشارهای بلوکهای قدرت قرار گرفت هرگز ارادهای از میان تودهها به جانبداری از او برنخاست.
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟
نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم
بخش سوم
احیاء طبقه متوسط؛ طرحی از برپاداشت ملت
رییسی شاید تنها شخصیتی بود که به دلایل مختلفِ فردی و نهادی امکان استقلال نسبی از بلوکهای قدرت را داشت. در واقع او بر اساس تجربه خودش خصوصاً در دستگاه قضا و با نگاه به سرنوشت احمدینژاد از میان تنش بلوکهای قدرت عبور کرد و حتی به نوعی بر فراز آنها ایستاد. فارغ از پرسشها و ظن و گمانها درباره شهادتش به هرحال فقدان او به عنوان کسی که میتوانست آغازی دوباره برای سازمان دادن به اراده سیاسی مردم باشد دوباره صحنهای پدید آورد تا طرحهای از پیش موجود به دنبال پر کردن صحنه بیفتند و پیش از آن که استعدادی تازه در این صحنه جان بگیرد و به فعلیت برسد آن را عقیم کنند. در این میان سعید جلیلی در فرآیند انتخابات و خصوصاً پس از رفتن انتخابات به دور دوم نماینده جریانی شد که بلوکهای قدرت از آن روگردان بودند. شاید او از عهده صورتبندیگفتاری سیاسی که راوی موقعیتش باشد برنیامد و شاید حتی به واسطه لحن کارشناسی و نه سیاسی و حتی نحوه حضور در صحنه سیاست هنوز کمتر از آن بود که مسئولیت این نمایندگی را بپذیرد اما نقطهای که در این لحظه تاریخی در آن ایستاده بود نمایندگی نیروهای ارادهمندی به جامانده از مردان انقلابی۵۷ بود که هنوز به استقلال و شخصیت جمهوری اسلامی باور داشتند و میخواستند فیالجمله از روی خودآگاهی پای کار جمهوری اسلامی بایستند. این نیرویی است که میتوان آن را طبقه متوسط جمهوری اسلامی نامید. طرح طبقه متوسط بیش از هر زمان در دوره اصلاحات و ذیل ادبیات توسعه سیاسی رواج یافت اما همانطور که با فروپاشی شوروی ایده کمونیستی از حقیقت، جریان چپ دهه ۶۰ در ایران را نابود کرد، صورت دگردیسییافته آن -که در دهه ۷۰ و ۸۰ به سوی لیبرالیسم چرخیده بود- با ضعف و فتور اروپا در برابر امریکا طرح مندرس حقیقت که تکیهگاه نظری و سیاسی این جریان بود نیز به محاق رفت و عملاً طبقه متوسط به مثابه حاملان این حقیقت به محاق رفت.
طبقه متوسط فیالواقع نه یک طبقه بلکه نیرویی برآمده از تنش میان فرادستان و فرودستان است که فرصتی برای اندیشیدن به محدودیتهای فرودستانهاش و ارادهای برای فرارفتن از آن دارد یعنی نه آنچنان درخودمانده و ناتوان است که اندیشه و ارادهاش عقیم شده باشد و نه آنچنان فربه و برخوردار که نیازی به امید و آینده داشته باشد. به عبارت دیگر طرح حقیقت و امید دست یافتن به آن در افق آینده سازنده شخصیت طبقه متوسط است. ترجمه طبقه متوسط در ادبیات جمهوری اسلامی همان مستضعفانند. مستضعفان منظلم نیستند بلکه ضعیف نگاه داشته شدند در حالی که سرشار از استعداد و اراده و امیدند و اگر چنین نبود خداوند در قرآن کریم وعده آینده جهان را به ایشان نمیداد. نیروی مولد در میان همین مستضعفان پرورش مییابد و چه بسا خیزش آنان انگیزهای است برای فرودستان تا آنان نیز بر پای خویش بایستند. به این معناست که طبقه متوسط یا همان مستضعفان مردم را چونان ملت برپامیدارند و اراده سیاسی آنان را تعین میبخشند. اقتصاد سیاسی یک «ملت» گرچه در تعامل با پیرامون است اما همچون مرکز در نسبت پیرامون خویش در تعامل است نه این که محصول ایستادنی لغزان در میانه تعادلهای فاسد نظم موجود منطقه و جهان باشد. آنچه امروز در منطقه با اراده این مستعضفان به تولید جغرافیای مقاومت انجامیده باید تکیه بر فرمی از یک اقتصاد سیاسی مولد داشته باشد تا بتواند شکاف میان اقتصاد سیاسی واگرا و پیرامونی جمهوری اسلامی با گفتار سیاسی مقاومت در بیان او را ترمیم کند. تولید در معنای سیاسی خود که بیش از ده سال است که به ظاهر دستور کار جمهوری اسلامی است تمهیدی است بر اقتصاد سیاسی درونزا و برونگرا.
سعید جلیلی اگر متفطن موقعیتی که در قالب این چشمانداز قرار گرفته باشد میتواند رهبر این نیروی مستعد باشد و برای این کار باید بیش از آن چیزی باشد که تا کنون بوده است. این که چه کاستیهایی در او هست مسألهای است که باید در مجالی دیگر بدان پرداخت. اما اگر این موقعیت را درنیافت یا این نیرو فروخواهد نشست و باید این را پایانی بر جمهوری اسلامی دست کم با شعار استقلال و آزادی قلمداد کرد و یا از او عبور خواهد کرد تا دوباره خود را در آینه شخصیت سیاسی دیگری جستجو کند.
گفت پیغمبر که نفحتهای حق
اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین اوقات را
✍علیرضا بلیغ
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل شکست اصولگرایان
این روزها صرفنظر از آنان که علت پیروزی جناب پزشکیان را صرفا آرای قومیتی می دانند، بقیه عمدتا مشغول اتهام زدن به یکدیگر یا به مردمی هستند که به آنها رای نداده اند. اما این دعوای سطحی، آنان را از توجه به علل اساسی شکست غافل می کند.
وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ريحُكُم ۖ وَاصبِروا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ﴿ انفال۴۶﴾
و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!
شکست اصولگرایان ریشه در تفرقه آنها داشت و این تفرقه هم فقط ناشی از لجبازی چند نفر نبوده است، بلکه هم وجه ایدئولوژیک دارد، هم وجه ساختاری و هم وجه عملکردی.
۱- از جهت ایدئولپژیک اصولگراها نتوانسته اند میان آرمان ها و اصول، عملکردها و دستاوردها و نیز مسائل و چالش های کشور در سطح ملی و محلی و قشری ارتباط مشخص برقرار کنند، مثلا برای طبقه متوسط شهری توضیح دهند چرا مقاومت حیاتی است و این مقاومت چه ارزشی تولید کرده است. علاوه بر آن در میان اصالت آرمان و کارآمدی سرگشته اند. در حالیکه رأس اصولگرایان بر ارزش کارآمدی نظام تاکید دارند، بدنه اصولگرایان مطالبه پایبندی به آرمان های انقلاب اسلامی را دارند. این اختلاف ایدئولوژیک را نمی توان با انصراف یک نامزد به نفع دیگری حل کرد. همان طور که در دوره مرحوم رئیسی علی رغم وحدت ظاهری، عملا اتحاد ایدئولوژیک حاصل نشد.
۲- از جهت ساختاری، همان طور که فعالیت اقتصادی نیاز به نهاد حقوقی مثل شرکت دارد تا شفافیت مالی و کارآمدی اقتصادی به دست آید، برای کار سیاسی هم نیاز به تشکیلات مستمر، کارآمد و شفاف است. متاسفانه اصولگرایان حتی در حد اسم ثابت هم زیر بار یک تشکیلات با چنین سازوکاری نمی روند و در هر انتخابات اسمی جدید و تهی مثل شمنا و جمنا درست می کنند. اینکه این بزرگواران حاضر نیستند فعالیت سیاسی خود را در قالب های متعارف سازماندهی کنند، سبب شده است تا افرادی در حد اهل منبر با اندک مرجعیت اجتماعی بتوانند تعیین کنندگی سیاسی شدید داشته باشند.
۳- از جهت عملکردی در یک نوشتار مستقل اشتباهات مهلک تبلیغات و کارزار سیاسی اصولگرایان را توضیح دادم. جالب است که سه ماه بعد از انتخابات مجلس، اصولگرایان نه تنها درس آموخته ای از آن نداشتند بلکه شکاف های آن انتخابات ، تبدیل به گسل شد. کارزار سیاسی اصولگرایان تقریبا از هر جهت، پر از خطا بود نه فقط به خاطر شخص قالیباف یا جلیلی. اصولگرایان باید بکوشند تا بفهمند که کارزار سیاسی یک دانش و فن است و همیشه نمی توان با دوپینگ شورای نگهبان یا ضعف حریف برنده شد.
حال تنها ثمره تداوم دعوای هواداران جلیلی و قالیباف انشقاق همیشگی جبهه اصولگرایی به دو بخش است، که فی نفسه اشکالی ندارد، اما اگر توام با کینه و دشمنی باشد بسیار مخرب است.
پیشنهاد میگردد برخی از حضرات مدتی مشاغل مدیریتی و اجرایی را ترک کنند و به صورت جدی به فعالیت سیاسی سازمان یافته با مرام مشخص نمایند. از هم اکنون برای انتخابات های آتی کادرسازی کنند و سعی کنند شیوه فعالیت سیاسی خود را اصلاح کنند و فنون ارتباطات و تبلیغات سیاسی را بیاموزند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠باخت «جبهه انقلاب اسلامی» از «منطق انقلاب اسلامی»!
۱ از ۲
🔹در این چند روز پس از انتخابات تحلیلهای متنوعی از علل شکست جبهه موسوم به جبهه انقلاب اسلامی ارائه شده است؛ از نابالغ بودن مردم تا عدم اجماع قالیباف و جلیلی تا اشتباه دانستن منطق تأیید صلاحیت شورای نگهبان و ...
🔹اما به نظر حقیر علت اصلی باخت جبهه موسوم به جبهه انقلاب اسلامی، دور شدن از منطق خودِ انقلاب اسلامی است.
برای توضیح این ادعا چند جمله می نویسم:
در ابتدا صریح عرض میکنم که این نوشتار به دو دسته از مردم ناظر نیست؛ دسته اول کسانی که رأی ندادهاند و دسته دوم کسانی که به جناب آقایان قالیباف و جلیلی رأی دادهاند. لذا این متن، فقط و فقط درباره رأی دهندگان به جناب دکتر پزشکیان نگارش شده است.
انقلاب اسلامی، انقلابی عمیقا ملی و منطبق با منطق تفاهم و تحرک تاریخی ملت مسلمان ایران است و اساساً راز همراهی حداکثری مردم با دعوت حضرت امام خمینی ره را باید در این انطباق جستجو کرد.
مردم ایران، همواره در طول تاریخ (جز در دورانهای محدودی) در زیر یوغ استبداد و استعمار بودهاند و لذا برخوردار از نوعی روحیه اعتراض، عدالتطلبی ناب و نقد وضع موجودند. از اینرو با هرکسی که بخواهد آنها را راضی به وضع موجود کرده و وضعیت را سفید اعلام کند، مرزگذاری میکنند.
مردم ایران، در طول تاریخ با مداخلهگری جریان قدرت در مناسبات اجتماعی خود مبارزه کردهاند، لذا نسبت به تحمیلگری و تحکم حساس بوده و هر کسی که چنین وصفی را از او استشمام کنند، دیگریِ خود قلمداد می کنند.
مردم ایران، روحیه ای میانه رو دارند با کارها و فعالیتهای افراطی و خشونتبار و ضربتی به صورت عمومی همراهی نمیکند.
مردم ایران، روحیه ای تعاملی و اجتماعی دارند، لذا از کسانی که نسبت به آنها احساس تکروی و خودبسندگی می کند، پشتیبانی نمیکند.
مردم ایران علاوه بر موارد فوق، وجهی جهانی دارند و حضور مؤثر در جهان را دنبال کرده و به منزوی شدن و دیوارکشی و منحصر شدن در خود را نمی پسندد.
البته مواردی دیگر را نیز می توان به موارد فوق اضافه کرد ولی این 5 خصوصیت به نظرم جزو قدر متیقن های روحیه مردم ایران است؛ 1ـ «عدالتطلبی و منتقد وضع موجود بودن، 2ـ «گارد شدید مقابل مداخلهگری»، 3ـ «اعراض از افراطیگری»، 4ـ «مخالفت با تکروی» و 5ـ «میل به حضور فعال در جهان»
🔹اینها منطق تفاهم با مردم ایران است.
قریب به سه دهه است که جریان غربگرای ایران با دست گذاشتن بر روی این ویژگی های مردم ایران، با استفاده از رسانه و تکنیکهای پروپاگاندایی مدیریت افکار عمومی، در انتخابات کاندیداهای جریانهای رقیب خود را به نحوی برچسب گذاری می کند که مردم ایران با آنها مرزبندی می کنند و آنها را ناخودی تشخیص می دهند. به موارد زیر نگاه کنید:
«طرفدار وضع موجود، بی تفاوت به عدالت، غیرمردمی، ندیدن مردم، کاسبان تحریم» (خصوصیت 1)،
«گروه فشار، طرفدار فیلترینگ، طرفدار گشت ارشاد بودن» (خصوصیت2)،
«طرفدار حرکتهای گازانبری، خشکه مغز، تندرو، دیوارکشی میان زن و مرد، شوکر» (خصوصیت 3)،
«برای همه چیز برنامه داشتن، خیلی به کارنامه گذشته نازیدن، از موضع پُری و استغنا با مردم حرف زدن؛ خود را کارشناس همه چیز دانستن، بلدم بلدم گفتن» (خصوصیت4) و
«منزوی شدن در جهان، رفتن اعتبار گذرنامه، نپذیرفتن مذاکره، نپذیرفتن کنوانسیونهای جهانی، دیوارکشی دور کشور، قفس سازی» (خصوصیت5)
✍علی محمدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠باخت «جبهه انقلاب اسلامی» از «منطق انقلاب اسلامی»!
۲ از ۲
اینچنین است که متأسفانه منطق انقلاب اسلامی توسط جریان غربگرا به گروگان گرفته شده است و عزیزانی که در این دوره داعیه دار شعارهای انقلاب اسلامی بودند نتوانستند بر این فضای رسانهای غلبه کنند.
لذا رای بخش زیادی از مردم به جناب آقای پزشکیان، نه رای به اصلاح طلبی بود و نه حتی صرفا رأی قومیتی صرف گو اینکه استانهای ترکنشین در دوره های قبل اقبالی به آقای همتی و مهرعلیزاده نداشتند، بلکه بخش عمده رأی های دکتر پزشکیان در ذهنیت رأی دهندگان (ولو اینکه در مصداق اشتباه کرده باشند)
رأی به آرمانها و شعارهای انسانی و فطری انقلاب اسلامی بود؛
رإی به عدالتطلبی و منتقد وضع موجود بودن بود
رأی به کسی بود که ژست مداخله در همه امور نداشت؛ برای همه چیز برنامه نداشت و قرار نبود که هر آنچه را که قبلا انجام داده به همان قدرت و شدت ادامه دهد!
رای به کسی بود که اهل تعامل بود، همه چیز نمی دانست و اهل مدارا و مشورت و گفتگو بود
رأی به کسی بود که تعامل با جهان را در دستور کار داشت و برای رفع تحریمها بیش از دیگران ظاهراً سهم قائل بود.
🔹به طور خلاصه:
به یک معنا، با عرض پوزش باید عرض کنم که دکتر پزشکیان از همه کاندیداهای موجود، شخصیتی ایرانیتر داشت و این راز رأی آوری کسی است که نه برنامه داشت و نه کارنامهی مشخصی.
قومیتی رای دادن استانهای ترک نشین و کردنشین را نیز باید با ملاحظه همین خصوصیت تحلیل کرد و نسبت دادن این رای به پان ترکیسم به جاده خاکی زدن است.
البته ناگفته نماند که رای قابل توجه جناب آقای جلیلی، نشان رشد بخش قابل توجهی از مردم ایران و بیمه شدن آنها در برابر جریان پروپاگاندای رسانه ای است. (همانطور که گفته شد این نوشته ناظر به رأی دهندگان به آقایان قالیباف و جلیلی نیست.)
ولی با این حال اگر به شخصیت آقایان رجایی، خامنهای، احمدی نژاد و رئیسی به عنوان رؤسای جمهوری که جریان غربگرا پشت دست آنها بازی نکردهاند، بنگرید، ایشان کسانی بودند که توانستند توأمان هم پرچمدار صریح شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی باشند، هم به علت برخورداری ویژه از روحیه تواضع و نرمخویی با مردم، خود را در طرف مردم و تحولگرا و مدافع منافع مردم از ظلم ساختارها و مداخلهها و افراطیگریها نشان دهند و رأی اعتمادِ #خودی بودن را از مردم عادی بگیرند؛ رأی اعتمادی که بعید می دانم در دفعات بعدی انتخابات هم کاندیداهای این دوره بتوانند کسب نمایند.
✍علی محمدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
مرگ سیاست در ایران.pdf
1.12M
💠مرگ سیاست در ایران
🔹این اولین نوشته بلند من بعد از 5 سال است. سعی میکنم در اینستاگرام و توییتر، جان کلام را منتقل کنم چرا که در جامعه فستفودی امروز کمتر کسی حوصله خواندن مطالب بلند را دارد. اما خواهشم اینست که این مطلب را تا آخر بخوانید.
🔹مردم به این نتیجه رسیدند که سیاست نمی تواند مشکلاتشان را حل کند. سیاست کار نمی کند. یا حداقل برای آنها کار نمی کند. سیاستی که مشکل مردم را حل نکند به چه کاری می آید؟ برای مردم هیچ. صرفا بخشی از ائتلاف فرادستان حاکم که در انتخابات پیروز میشوند بار خود را می بندند. چه کاری از این پرسودتر؟ بله سیاست در ایران به کاری بسیار پرسود برای فرادستان و کاری عبث و بی فایده برای طبقه متوسط و فرودستان تبدیل شد.
باید این چرخه تغییر کند... توضیح داده ام چگونه.
✍صادق الحسینی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید
دکتر محسن رنانی در دهههای اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند #توسعه و #عقلانیت، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاههایش، فعال و خلاق بوده و میکوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی همقطاران دانشگاهیاش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید.
ابتداییترین و بدیهیترین تصویری که از چنین چهرههایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته میشود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردممدار و... است؛ همان ویژگیهایی که بارها در قالب دستورالعملهای اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمردهاند.
در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پردهها میافتد و بسیاری از دستورالعملها، مدعاها، گفتارها و آموزههای جذاب و خوشرنگ، رنگ میبازند و آن روشنفکرِ نسخهپیچ و اصلاحگر و الهامبخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسبزن ظاهر میشود!
رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استانهای مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را #روستا نامیده است!
چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیهای سر میزد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال #روشنفکری و منادیِ عقلانیت و انسانمداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف میدهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر میزند، باید به سوگ نشست.
این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمیکنند، عبرتانگیز و درسآموز است. این #تفکر_محدودکننده و حذفی و این اندیشۀ تبعیضآلود، چگونه میتواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای #سانسور گروه بزرگی از مردم و #سلب_حق_انتخاب از آنها باشد، تنها به درد سخنرانیهای سرگرمکننده و کتابسازیهای زرد و بازاری میخورد.
رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاهها علنی میکند. دیگرانِ پرتعدادی هم سالها با نشر آموزههای توسعهگرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شدهاند، اما در کش و قوسهای سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان دادهاند که توپِ توسعهشان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهرههای پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارضها تقدیس و تکریم میشوند.
ما نمیگوییم #محسن_رنانی علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعهگرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد!
✍روح الله رشیدی
https://renani.net/texts/notes/nesf-jahan-village/
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠عبدالله بن عمر؛ مُثُل افلاطونیِ اصحابِ کدهای نابجا
آقای #عبدالله_بن_عمر را باید مُثُل افلاطونیِ یک تفکر، یا یک قشر و گونهای از انسانها در تاریخ حیات بشر دانست.
ویژگی این جماعت این است که حافظهشان مملو است از روایتها و کدهای ناب و بیواسطه و مستقیم. اما اشکالشان این است که هرگز نمیتوانند یا نمیخواهند محل استفاده و مقصود این کدها را درست تشخیص دهند.
عبدالله هنگامی که از تصمیم امام حسین(ع) برای قیام آگاه شد، نزد امام رفت و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود، "حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند، به ذلت و خواری مبتلا خواهند شد". اما به جای همراهی با امام و انذار مردم درباره عواقب یاری نکردن حسین(ع)، به امام پیشنهاد داد مانند همه مردم با یزید بیعت کند و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسد!
هنگام خداحافظی با امام نیز از ایشان خواست اجازه دهد "بر همانجا از بدن حسین(ع) که پیامبر میبوسید"، بوسه بزند.
عبدالله بن عمر، پای بیعت خود با یزید محکم ایستاد و هنگامی که مردم مدینه پس از شهادت امام علیه استاندار یزید شوریدند، طایفه خود را جمع کرد و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود، در روز قیامت برای هر فرد پیمان شکن، پرچمی برافراشته خواهد شد که معرف پیمان شکنی او گردد".
و نهایتا پس از یزید، وقتی عبدالملک مروان به خلافت رسید و حجاج بن یوسف را به مکه فرستاد، شبانه هنگامی که حجاج مشغول عیش و نوش بود، اجازه ملاقات گرفت و اصرار کرد. وقتی به حضور حجاج رسید، گفت قصد بیعت دارم. حجاج گفت چرا این وقت شب. پاسخ داد: از رسول خدا شنیدم که فرمود، "هرکس بمیرد درحالی که امام و پیشوایی نداشته باشد، مانند مردم جاهلیت مرده است". ترسیدم بخوابم و مرگم فرارسد و بر اثر نداشتن امام به مرگ جاهلیت بمیرم. حجاج نیز چون دستی به باده و دستی به زلف یار داشت، پایش را دراز کرد و گفت، دستم مشغول است با پایم بیعت بفرما.
معاویه درباره این مُثُل افلاطونی توصیه جالبی به فرزندش یزید دارد که در طول تاریخ و عرض زمین آویزه گوش همه یزیدیان بوده است: "دلش با توست. قدر او را بدان و او را از خود مران!"
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 اُف بر این منطق تا قیامت
🔹آن چنان که مشهور است: وقتی از مدینه خارج میشد عبدالله بن عمر، که آدم مقدس مآبی بود نزدیک آمد، افسار اسبش را گرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! شهر جدت را ترک مکن و در خانهات بنشین و بر یزید قیام نکن. تو در حجاز و یمن و عراق شیعیان بسیاری داری، کرسی درس و فتوا بگذار و محاسنت را به خون آغشته نساز...
🔹حضرت فقط یک جمله پاسخش داد:
اف لهذا الکلام ابدا
تف به این منطق تا قیامت!
🔹چقدر این نقل بر من اثر میگذارد و پیش از این مقدمه چند مطلبم نیز بوده... همیشه تاریخ، پیش از هر نبردی، یک عبد الله بن عمر سر و کلهاش پیدا میشود که بزدلی و انفعالش را پشت ژست عقلانیت پنهان کرده و در صدد است تا ریش سفیدی کند و با پندهای اخلاقی و توصیههای خیرخواهانه و حرفهای خوب و هشدارهای ایمنی، پیش از بزنگاه و کشاکش، انسان را منصرف و سر به راه کند... تا مظلوم را به شرایط موجود قانع کند، اگر نه، لااقل او را بفرستد به یک راه دراز و بی انتها و کم ریسک و آبرومندانه که هیچ گاه گذرش به کربلا نخورد...
✍حسین شهبازیزاده
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 قاتلان کربلا، کم خطرترین دشمنان امام حسین(ع)
حسین(ع) سه گروه دشمن دارد:
دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند.
دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.
ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
من از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟
روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم.
✍امام موسی صدر، کتاب سفر شهادت
@Kolbe_Andishe_Farhang
Darsi-ke.pdf
4.9M
💠درسی که از حسین(ع) باید آموخت
✍بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه ی نماز جمعه، روز عاشورا ۷۴/۳/۲۹
🔹بحثی پیرامون علل قیام امام حسین(ع)
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خادم ملت یا عامل سرمایهداری؟
🎥طیب نیا، مسئول تیم اقتصادی دکتر پزشکیان
مردم، انتخابی کردهاند و منتظرند منتخبشان به آنها بگوید که اصلیترین مشکل زندگیشان یعنی گرانی را چگونه میخواهد حل کند.
اما پاسخ مسئول تیم اقتصادی دولت جدید به این پرسش این است: دلار ۴۳ هزار تومانی نیما را ۶۰ هزار تومان خواهیم کرد.
مسئله و دغدغه امروز معلم و کشاورز و کارمند و پاسدار و پرستار و کارگر و... کفایت نکردن درآمد ناچیزشان برای گذران یک زندگی معمولی است، اما آقای طیبنیا در اولین اظهارنظر خود دست روی دغدغه شرکتهای صادرکننده میگذارد و وعده تامین منافع آنها را میدهد؛ و چه تناقض بزرگی که مسئول اقتصادی منتخب ملت، میخواهد زندگی را برای ملت گران کند تا انتظارات سرمایهداران را برآورده کند.
✍یاسر جبرائیلی
@Kolbe_Andishe_Farhang