eitaa logo
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
560 ویدیو
0 فایل
❤️ ﷽ ❤️ شخصیت های رمان آیلا و اریا
مشاهده در ایتا
دانلود
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
#رمان_آنلاین #دانشجو_شیطون_من #p295 خواستم راست وایسم که مهراد محکم تر بغلم کرد. خودم هم از صبح
خوب بریم برای بقیه عکسا زنه نگام کرد و گفت: خوبه آرایشت سالمه با خودم گفتم: نمیدونه خیلی وقته ارایشم خراب شده و درستش کردم تو ژست بعدی من رو زمین نشسته بودم و مهراد سرشو گذشته بود رو پام. عکس که گرفته شد زنه گفت: تموم شد بریم عکس بعدی ولی مگه مهرداد بلند میشد! پاشو مهرداد زشته داره نگامون میکنه ناراضی بلند شد و کنارم نشست و گفت: _اه چرا این ژستای خوب خوب زود تموم میشه! کلی عکس گرفتیم که مهرداد هی اذیت میکرد و ولم نمیکرد. زنه میگفت لبتو بزار رو گونش بعد مهرداد کلی بوس میکرد. قرار بود بعد تموم شدن عکس و فیلم بریم تالار مهمونا هم از خونه مهرداد اینا بیان تالار از ماشین پیاده شدیم همه فامیلا دم در تالار منتطرمون بودن باز بغلمون کردن و تبریک گفتن و خودشون رفتن داخل تا من و مهرداد با هم تنها وارد بشیم. دستمو تو دست مهرداد گذاشتم و وارد تالار شدیم. کلی آدم اومده بود که من نمیشناختمشون. به محض ورودمون برامون دست و جیغ زدن و رو سرمون گل ریختن. با مهرداد به سمت جایگاهمون که خیلی زیبا بود رفتیم و نشستیم. لبخند از لبام کنار نمیرفت. کم کم مهمونا اومدن و بهمون تبریک گفتن و اونایی که نمیشناختمشون هم مهرداد منو بهشون معرفی کرد.