eitaa logo
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
549 ویدیو
0 فایل
❤️ ﷽ ❤️ شخصیت های رمان آیلا و اریا
مشاهده در ایتا
دانلود
_چطوره برین کنار تا من بشینم چون اونجا جای منه اینطورنیس متعجب سمتش برگشتم که لبخندی زد و دندونای زردش بیرون افتاد عصایی که بخاطر شکستگی پاش به دست داشتو زیر بغلش جابجا کرد و از گوشه عینکش بهم چشم دوخت -باشه خودتون خواستید! +بفرمایی بشینید سرجاتون خانوما باشه ای گفتم وهمونطور که سرمو میخاروندم سمت صندلی رفتم -خب بچه ها قبل از هر چیزی میخوام کتابی که هفته پیش قولشو دادم بهتون معرفی کنم که اسمشو الان پای تابلو مینویسم. -چرا شما بلند شدم که متعجب سمتم برگشت وهم زمان کل کلاس سمتم برگشتن که بابک با نیشخند نگام کرد. -بازم میخوای سوتی جدیدی بدی؟ با این حرفش همه قهقهه زدن که مظفری عینکشو از چشاش بیرون اورد -بله خب اینم پارازیت امروزتون اگه تموم شد من اسم کتابو.... +استادد متعجب سمت هانی برگشتم از صدای نازکش خندم گرفت این صدارو برای استادای مرد استفاده میکرد -میگم شما زحمت نکشید اسممو بگید من مینویسم....