eitaa logo
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
556 ویدیو
0 فایل
❤️ ﷽ ❤️ شخصیت های رمان آیلا و اریا
مشاهده در ایتا
دانلود
ع‍ـ♡ـشــق‌یعنی...『LAVEISS』
#رمان_آنلاین #دانشجوی_شیطون_من #part280 هانی باز با جیغ گفت: _وااای خدا شکست! از شوک بیرون اوم
خوشحال بودم که اون هست مامانم نبود ولی مامان مهرداد که بود جای خالیش رو کمتر حس میکردم. همه داشتیم به سمت مزون میرفتیم که یهو هانی گفت: _وای نه!!! هممون سر جامون وایسادیم متعجب گفتم: -چی شده هانی؟! _چی نه هانی رو به مهرداد گفت: -تو کجا میای؟ مهراد گفت: _واا کجا باید بیام؟ معلومه دیگه میخوام خانممو تو لباس عروس ببینم. _نوچ نمیشه؟ -چرا اونوقت؟! _دوماد قبل عروسی حق نداره عروسو با لباس عروس ببینه. -پیشتی پیشتی برو تو ماشین. _عمرا...من میخوام خانوممو با لباس عروس ببینم. مهرداد به من نگاه کرد و گفت: -شبنم تو یه چیزی بگو... _از دست هانی که نمیشه فرار کرد مهرداد رو به مامانش کرد و گفت: -مامان تو چرا هیچی نمیگی؟! نمیزارن پسرت بیاد. مامانش خندید و گفت: _این یه رسمه نمیشه بیای.