عـ♡ـشــقیعنی...『LAVEISS』
#رمان_آنلاین #دانشجوی_شیطون_من #part288 _فکر کن من و تو با لباس عروس و دوماد تو این جای خوشگل با
#رمان_آنلاین
#دانشجوی_شیطون_من
#part289
_خوبه پس یه غذایی انتخاب کن که درست شدنش خیلی طول بکشه
-وای چرا؟
اینجوری که باید برای حاضر شدنش کلی منتظر باشی و گشنه بمونی خو
شیطون نگام کرد و گفت:
_بهتره دیگه، تو هی مشغول غذا پختن میشی و منم هی از پشت بغلت میکنم بوست میکنم نوازشت میکنم
دستمو رو دهنش گذاشتم و گفتم:
-بسه بسه ادامشو نگو اگه به تو باشه که تا صبح میگی...
همش منحرف باش...
راستی نگفتی اون موقع که ما تو مزون بودیم تو نبودی کجا رفته بودی؟
بعد هم که زنگ زدم انگار داشتی یه چیزی میخریدی؟
کجا بودی؟ چی خریدی؟
شیطون گفت:
_اوهوم
برات کلی لباس
خواب رنگی منگی خریدم
شک ندارم خیلی بهت میاد
-وای مهرداد تو آدم نمیشی
عمرا بپوشم
_خودم تنت میکنم
-خسته نشی یه وقت
_نوچ انرژی خوب خوب میگیرم