🧵 #خردخوان | اشکالات انسجامگرایی در توجیه
🌀 بر اساس نظریه انسجامگرایی، باور در صورتی موجه است که به مجموعهای منسجم تعلق داشته باشد.
1⃣ ابهام در مفاهیم محوری
تعریف روشنی از انسجام ارائه نشده است. سازگاری منطقی به تنهایی کافی نیست و نیاز به نسبتهای استنتاجی و تبیینی دارد، اما این مفاهیم خود پیچیده و مبهم هستند. حتی در مجموعه باورها نیز مشخص نیست کدام مجموعه باورها (باورهای یک فرد، گروههای خاص، یا موضوعات خاص) ملاک انسجام هستند.
2⃣ دسترسیناپذیری توجیه
برای موجه بودن یک باور، باید انسجام آن با سایر باورها بررسی شود، اما این فرآیند نیازمند بررسی بینهایت روابط بین باورهاست که اگر امکانپذیر باشد، صرفا از یک منطقدان کارآزموده ساخته است. در این صورت، افراد عادی به انسجام و در نتیجه به توجیه دسترسی نخواهند داشت.
3⃣ مشکل دوری در توجیه
- توجیه هر باور وابسته به توجیه باورهای دیگر است، اما اگر همه باورها به تنهایی ناموجه باشند، جمع آنها نیز نمیتواند توجیهکننده باشد. کلگرایی (توجیه بر اساس وصف انسجام کل مجموعه) نیز مشکل دور را حل نمیکند، زیرا اگر یک باور به تنهایی ناموجه است، با صرف داشتن نسبت استنتاجی و تبیینی با باورهای دیگری که آنها نیز به تنهایی ناموجهاند، دارای توجیه نخواهد شد. به دیگر سخن، از جمع تعدادی باور ناموجه نمیتوان به مجموعهای از باورهای موجه رسید.
4⃣ نادیده گرفتن دادههای تجربی
انسجامگرایی جایی برای دادههای تجربی به عنوان منبع توجیه باقی نمیگذارد، در حالی که تجربه نقش کلیدی در معرفت دارد. بنابر این نظریه، به یک نظریه انسجام محض خواهیم رسید که بر اساس آن هر باوری میتواند موجه و صادق باشد. آنچه برای تحقق انسجام اهمیت دارد، ارتباط یک باور با دیگر باورهاست و به ارتباط باورها با جهان خارج توجهی نمیشود. درحالیکه در نظریه مبناگرایانه سنتی، ارتباط با جهان خارج از راه داده تجربی حفظ میشود.
برخی انسجامگرایان (مثل بونجور) سعی میکنند برای تجربه نقش علی (نه توجیهی) قائل شوند، اما این راهحل ناکافی است، زیرا هر عاملی (مثل تخیل یا جادو) نیز میتواند به عنوان علت باورسازی عمل کند.
5⃣ امکان نظامهای منسجم متعدد و متناقض
بدون ارجاع به واقعیت خارجی، میتوان نظامهای منسجم متعدد و متناقض ساخت که همگی به ظاهر موجه هستند.
مثال نظریه «جهانسازی» نلسون گودمن نشان میدهد که انسجامگرایی میتواند به نسبیگرایی افراطی منجر شود، جایی که هر فرد میتواند «واقعیت» خود را بسازد.
6⃣ تناقض درونی انسجامگرایی
انسجامگرایان در دفاع از نظریه خود از اصول منطقی (مثل اصل امتناع تناقض) استفاده میکنند، اما توجیه این اصول خود مبتنی بر مبناگرایی است، نه انسجام.
آگاهی از باورها و روابط بین آنها نیازمند دروننگری و شهود عقلی است که رویکردی مبناگرایانه دارد، نه انسجامگرایانه.
7⃣ عدم تطابق با فرآیند واقعی کسب معرفت
افراد در عمل برای پذیرش باورها به انسجام کل مجموعه باورهای خود توجه نمیکنند، بلکه اغلب بر اساس دادههای تجربی یا شهود عمل میکنند. بنابراین انسجامگرایی توصیف واقعبینانهای از نحوه شکلگیری باورها در زندگی روزمره یا علم ارائه نمیدهد.
📘 #رضا_صادقی، برگرفته از کتاب «بازگشت به مبناگروی سنتی»، ص ۱۸-۲۸
📚 #معرفتشناسی | #تخصصی
https://t.me/Philosophy_Sandwich