eitaa logo
[ مَحرَمــــــــــانهNEWS🎬 ]
12.4هزار دنبال‌کننده
32.3هزار عکس
23.9هزار ویدیو
12 فایل
☫ ﷽ ☫ کانال #محرمانه NEWZ مرجع اخبار سیاسی و هر آنچه لازمه... . . #جنگی_که_هست_سربازی_که_نیست . . . . . . . . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 آرمان شهر مهدوی 💥آرمان شهر مهدوی بر بستر فطرت شکل می‌گیرد و ستون‌های اصلی آن کرامت انسانی و عدالت است که در همه شئون فردی و اجتماعی جریان می‌یابند. 💥در آرمان شهر مهدوی، توحید بر همه شئون زندگی انسان سایه می‌اندازد و بشر در مسیر بندگی خالص خدا قرار می‌گیرد. 💥در آرمان شهر مهدوی، اخلاق بر همه شئون حکومتی و مناسبات اجتماعی حکم‌فرما می‌شود. 💥در آرمان شهر مهدوی، تنها معیار انتخاب حاکمان و مسئولان، شایسته‌سالاری است. 💥در آرمان شهر مهدوی، زنان جایگاه اجتماعی و حقوق فطری خود را باز می‌یابند و دوشا دوش مردان برای تعالی خود و جامعه تلاش می‌کنند. نه به خاطر جنسیت‌شان به حاشیه و حصار کشیده می‌شوند و نه ابزار دست هوس‌بازان قرار می‌گیرند. 💥در آرمان شهر مهدوی، توازن بین تلاش، هوش و استعداد فردی با عدالت اجتماعی برقرار می‌شود نه از فردگرایی لیبرالیستی خبری است و نه جمع‌گرایی سوسیالیستی. 💥در آرمان شهر مهدوی، نه با علم و تکنولوژی ستیز می‌شود و نه علم و تکنولوژی در اختیار ستمگران عالم قرار می‌گیرد بلکه آنها در راستای رشد و تعالی بشر استخدام می‌شوند. 💥در آرمان شهر مهدوی، همه تجربه‌های بشری، ساختارهای اجتماعی و آداب و رسومی که با اصول کرامت انسانی و عدالت اجتماعی هم‌راستا است به رسمیت شناخته می‌شود. 💥در آرمان شهر مهدوی، خرده‌ فرهنگ‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند و خود را با فرهنگ عمومی مهدوی هم‌آوا کرده و سمفونی وحدت سر می‌دهند. 🔥در آرمان شهر مهدوی، همه با هر رنگ، نژاد و جنسیتی شرایط یکسان علم‌آموزی داشته و همه استعدادها زمینه بروز و رشد پیدا می‌کنند. بروزترین در لینک زیر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅به NEWS بپیوندید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹....تلویزیون خانه روشن بود؛ تصاویر کربلای پنج را نشان می‌داد. یک آن، دوربین یک سپاهی را در حالی که آرپی‌جی در دست داشت، نشان داد. مادر با هیجان گفت:«این که سعید خودمونه!.» سعید آرپی جی می‌زند، تکبیر می‌گوید و پشت تیربار می‌‌رود. 🌹 پدر که لحظاتی قبل با مراجعه چند پاسدار به درب منزل، از شهادت سعید باخبر شده بود؛ وقتی این حس همسرش را دید، ‌گفت: «خـانم! شیربچه‌ات را دیدی؟» مـادرگفت: «بلـه!» پدر گفت: «اگر سعید لیاقت داشته باشد، باید مانند برادرانش شهید شود. البته که لیاقتش را هم داشت و این تصاویر که می بینی لحظات آخر عمر سعید بوده و پسرمان به شهادت رسیده است.» ◽️ قطرات اشـک بر گونه‌های مــادر جـاری شد. 🔹 شهیدان شاه حسینی، اصالتاً اهل محله نیاوران تهران بودند. خانه آنها در نزدیکی بیمارستان فرهنگیان، اکنون تبدیل به حسینیه شده. مزار مطهرشان هم در بهشت زهرا س تهران ( سید محمد حسن قطعه ۲۶ ردیف ۶/ سید حسین قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ /سید سعید قطعه ۲۶ ردیف ۶۹) قرار دارد. پدر در سال ۹۴ و مادر هم در سال ۹۹ به دیدار فرزندان شتافتند. 💐 به فاصله یک سال؛ دو پسرشان در عملیات بیت المقدس و والفجر یک آسمانی شدند و سید سعید هم در کربلای شلمچه، بشهادت رسید. ❇️ روحمــان با یـاد شـــهدا شــاد، صلــــوات ↶【برای دریافت اخبار محرمانه به کانال خبر محرمانه بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 💠أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠
🌹 رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. 🔹 امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیارامام بود، همه اتاق ها را گشتم؛ اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت ها و یا در بین افردی که روی زمین خوابیده اند، جستجو کنی!.» 🔸 راست می گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش هم انداخته بود روی صورتش. ◽️راوی: سید محمد غروی 📚 کتاب چمران مظلوم بود/ علی اکبری نشر یا زهــرا (س) ↶【برای دریافت اخبار محرمانه به کانال خبر محرمانه بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 💠أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠
🌹 عملـيات والفـــجر ۱ بـود....تا نزدیک خاکریز اول عراقی ها رفته بودیم. مدتی که گذشت، بچه ها خبر شهادت مرتضی را دادند. آنطرف ها، پشت خاکریز افتاده بود؛ سراسیمه سراغش رفتم. 🌷 صورتش رو به آسمان بود و لکه ی گُلی رنگِ خون؛ روی سینه اش به چشم میخورد. فرصت ایستادن نداشتم؛ میخواستم با او خداحافظی کنم؛ اما نمیدانستم چگونه. 🔹 دست به سینه ی او گذاشتم تا جای گلوله را پیدا کنم. تیر، مستقیم به قلبش خورده بود. در پیراهن زیرین، انگار چیزی در جیب داشت. دست کشیدم و آن را بیرون آوردم؛ کتابچه ی قرآنی بود که تیر، آن را هم سوراخ کرده بود. 🌷 لکه ی خون، مثل یک ستاره، روی جلدش نقش بسته بود. صفحه ی اولش را که آوردم آنجا هم ستاره ای سرخ رنگ بود. اسم مرتضی غفاری ساقه ای را میمانست که لکه ی خون، مثل یک گُل بر آن نشسته بود. 🌹 تیــر، قلب مرتضـی و قـرآن را به هم پیـوند داده و بــرده بود . 📚 تیـپ ۸۳ مجموعه خاطرات روحانیون رزمنده ↶【برای دریافت اخبار محرمانه به کانال خبر محرمانه بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 💠أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠
🌹 انگار ناف مهـدی را با کـربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول، پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه می خواند و همه را می گریاند. 🔹 وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «ان شاءالله خـدا چنین بچـه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعـین». 🔸 نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جـارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها، خـاک قدم های زائـرین کـربلاست؛ بردارید برای قـبرهای تان.» ◽راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید 📚 "دیدار پس از غروب" بقلم منصوره قنادیان/ نشر روایت فتح ↶【برای دریافت اخبار محرمانه به کانال خبر محرمانه بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS 🆑 @MAHRAMANEH_NEWSS ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 💠أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠