eitaa logo
رضوان(محتوا مدارس)
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
510 ویدیو
278 فایل
ارتباط با ما @AmirHatami
مشاهده در ایتا
دانلود
📖داستانک: ♦دوست خدا درفصل تعطیلات و در یک روز سرد، پسر بچه۷ساله‌ای بدون کفش و بالباسهای کهنه جلوی ویترین مغازه‌ای ایستاده بود. خانم جوانی هنگام عبور از آنجا متوجه پسرک شد و در یک نگاه آنچه را پسرک در دل داشت، در چشمان آبی کم رنگ او خواند. خانم جوان دست پسرک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش یک جفت کفش و لباس گرم خرید. سپس هر دو از مغازه خارج شدند. خانم جوان به پسرک گفت:«حالا می توانی به خانه بروی و تعطیلات خوبی داشته باشی.» پسرک نگاهی به خانم انداخت و پرسید:«خانم! شما خدا هستید؟!» خانم جوان لبخندی زد وگفت:«نه پسرم! من فقط یکی از بندگانخدا هستم.» پسرک گفت:«حدس می زدم که باید نسبتی با خدا داشته باشید.» @amin_madares 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸