سرود #میلاد_امام_حسن_ع
عرض ارادت به محضر امام کریم
به نام خداوندِگار حسن
دوباره شدم بی قرار حسن
به حکم ولایش همی از ازل
به سر دارم از سایه سار حسن
فدایش که از دست او می رسد
به ما رحمت بی شمار حسن
سلام و درودِ پیمبر بُوَد
به هر روز و هر شب نثار حسن
فدای جمال و کمالش دلم
سرم هم فدای وقار حسن
الهی که ایل و تبارم شوند
به قربان ایل و تبار حسن
منم عبد آن افتخار جمل
منم عاشقِ کارزار حسن
همه عُمر من نذر فرزند او
بُوَد قاسم آئینه دار حسن
اَلا لعنت حق بر آن فتنه گر
که شد دشمنِ نابِکار حسن
همه آرزوی گدایانش است
بقیعی که باشد مزار حسن
خدایا مدد کن به روزِ فرج
مدینه شود لاله زار حسن
شدم«ملتمس»بر دو دست کریم
منم شاعر و عبد و یار حسن
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #امام_حسن_ع
#بالحسن_الهی_العفو
قلم میزنم در ثنایت حسن
به امید لطف و عطایت حسن
چه فخری بِه از این که از کودکی
غلامی نمودم برایت حسن
همه هستی ام را دهم در رهت
پدر مادر من فدایت حسن
الهی بریزم در ایامِ عمر
همه هستی ام را به پایت حسن
تویی معنیِ جود و احسان و فضل
کرامت نخی از عبایت حسن
کرم کن به حقِ علی ای کریم
ز کویت نکن رد گدایت حسن
گره از امورات من باز کن
به یک گوشه چشم و دعایت حسن
#یونس_وصالی (یونس)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
نام تو را تاج کریمان مینویسم
با خط زر در عرش رحمان مینویسم
از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست
مدح تو را در حد امکان مینویسم
آنگونه که زهرا تو را میخواند من هم
بعد از حسن هر بار یک جان مینویسم
وقتی خدا شأن تو را معلوم کرده
من هم به توصیف تو قرآن مینویسم
اللهُ یَهدی مَن یَشا، با حُسنِ خلقت
پس مرد شامی را مسلمان مینویسم
باید به راه روشن تو اقتدا کرد
یعنی تو را خورشید ایمان مینویسم
آنقدر زیبایی که تمثالی نداری
زیباییات را وجه یزدان مینویسم
یک روز میآید که با حُسنِ جمالت
یک مثنوی نه بلکه دیوان مینویسم
شهر مدینه روزی از دست تو خورده است
بر سفرهات یک شهر مهمان مینویسم
جنگ جمل در حیرت از جانبازیِ توست
جنگ جمل را جنگ حیران مینویسم
تیغ دو دم هر چند دست مرتضی بود
اینجا تو را شمشیر بُرآن مینویسم
هیهاتمنالذله با صلحت شد آغاز
کرببلا را خط پایان مینویسم
وصف کریم آل طاها بودنت را
شیواتر از تصویر باران مینویسم
دست کریم فاطمه از برکت توست
این سفرههامان را پر از نان مینویسم
وقتی تصور میکنم شش گوشهات را
از گنبد و از صحن و ایوان مینویسم
معماری صحن و سرایت را به دستِ
معمارهای قوم سلمان مینویسم
بر طاق سقاخانهات با اشک دیده
از غربت ساقیِ عطشان مینویسم
آقا اگر اذنم دهی حالا برایت
این سطر را با چشم گریان مینویسم
جانم فدای آن ضریحی که شکستن
کربلایی رضا باقریان
http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #امام_حسن__مجتبی_ع
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد
آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد
علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_
جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد
رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود
که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد
سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت
آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد
و به اطعام فقیران جهان بیرون زد
هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد
++++
نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل
شتر کینه ای از خون خودش در گل شد
ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند
و خیالات انالحقی شان باطل شد
سحرم دولت بیدار به بالین آمد،
که غزل گفتن از او با من ناقابل شد..
#محمد_خادم
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_میلاد #کریم_اهلبیت
#حسناماممناستومنمغلامحسن
خدا به حیدر و زهرا چه گوهری داده
به آسمانِ ولایت چه اختری داده
به خاندانِ رسالت چه دلبری داده
به کامِ شیعه چه قندِ مکرری داده
ندا رسیده بیایید سائلان از راه
که جلوه کرده به عالم کریم آل الله
ملائکه همه مشغولِ طوفِ قامت او
کریم ها همه مبهوت از کرامتِ او
زبانزد است میان همه شهامتِ او
جمل نشانه ی خوبی است از قیامتِ او
شتر سوارِ جمل را به خاک میمالد
به او امیرِ دوعالم عجیب میبالد
برای رفعِ نیازِ همه شتاب کند
به این پسر به خدا فخر ، بوتراب کند
به نام مادرش او را کسی خطاب کند
دعاش را به خدا زود مستجاب کند
به عشق فاطمه مشغولِ ذره پروری است
عجیب این قدمِ نو رسیده مادری است !
رسیده او که پناهِ فقیر ها باشد
امیدِ آخرِ جمعِ اسیر ها باشد
و بارشی به دلِ ما کویر ها باشد
که شاه راهِ تمامِ مسیر ها باشد
به جز درِ کرمش هیچ در نباید زد
(به سینه احدی دستِ رد نخواهد زد)
به سر رسید شب ما و میدمد خورشید
شبیه نور به شامِ سیاه ما تابید
خدا کند که شود حب او به دل تشدید
کنار اوست که ما میرسیم بر توحید
(دلِ رمیده ی ما را انیس و مونس شد)
هزار شکر که حُبَّش نصیبِ (یونس) شد !
✍ #یونس_وصالی (یونس)
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
امام زمان عج در سحر ولادت
حضرت امام حسن مجتبی (ع)
چه مبارک سحری بوی خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
جانب خاک نشینان رسد آن عرش نشین
یارب آن یار کجا بود و کجا می آید
به جگر سوختگان غم او باید گفت
مژده ای تشنه لبان آب بقا می آید
او طبیب است بیا با دل مجروح امشب
بر جراحات تن خسته دوا می آید
شب گذر می کند و صبح گواهی بدهد
آخر آن یار سفر کرده ی ما می آید
چشمتان روشن اگر چشم به راهید هنوز
یوسف آل علی نزد شما می آید
منتظر باش تو ای سائل درمانده ی عشق
شاه اقلیم کرم سوی گدا می آید
نیمه ی ماه صیام آمده ماهی کامل
که ز رخساره ی او نور و ضیا می آید
ای که محتاج ترینی به در خانه ی دوست
آن کریمی که کند لطف و عطا می آید
زاده ی کعبه علی آمده لبخند زنان
چون که بر گلشن چشماش صفا می آید
روزه را مُهر قبولی بزند این مولود
آن که بر عشق دهد قدر و بها می آید
تا که روشن بشود بار دگر خانه ی مِهر
اوّلین آینه ی بیت ولا می آید
مجتبی زاده ی آزاده ی زهرای بتول
آن که بر عشق دهد شور و نوا می آید
می رسد آن مه روشنگر شب های امید
بر لب اهل دعا حمد و ثنا می آید
تا خورَد دانه ز دستان کریمش امشب
بر زمین بال زنان مرغ هوا می آید
این حَسَن مظهر حُسْن است ببین ای دیده
که بر این آینه ، آیینه سرا می آید
یوسف مصر وجود است عزیز زهرا
چون به بازار ملاحت ز وفا می آید
از قدومش بخدا جُرم و خطا می بخشند
باعث بخشش هر جُرم و خطا می آید
"یاسر" از پنجره ی عشق افق را بنگر
ماه روشنگر حق جلوه نما می آید
محمود تاری «یاسر»
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلپیوسته_میلاد امام حسن علیه السلام
صف ببندید سائلانِ کریم
همه هستیم میهمانِ کریم
فاطمه مینهد سرِ سفره
نمکِ مرتضی و نانِ کریم
شکرُلِلَّه که از اَزل گِره خورد
رشتهیِ دل به گیسوانِ کریم
سربلندیم چون که خَم نشده
سرِ ما جُز در آستانِ کریم
وقتِ توبه صدا زدیم خدا
بُگذَر از بندهات به جانِ کریم
به وصیِّ به حقِّ شاهِ نجف
به کریمِ حرم کریم اَلعفو
اِی خدایِ کریم نیمهیِ ماه
تو مُقدَّر نمودهای از راه ...
برسد ماهِ خانهی مولا
یوسفِ فاطمه سلامُاللّه
جانِ شیرینِ حضرتِ خاتم
جانشینِ به حقِّ صولتِ شاه
پسرِ مرتضی که سرداریست
خیبراَفکن فقط به نازِ نگاه
قوّتِ ذوالفقارِ مولا را
دارد این چشم قبلِ گفتنِ آه....
کوه را مثلِ کاه می کَنَد و ...
ضربهاش پایِ فتنه میزند و ...
میزند دَم به دَم دَم از حیدر
شد علمدارِ دینِ پیغمبر
جملِ فتنهها زمینگیر و ....
اَلفرار است نعرهیِ لشکر
زادهیِ شیر میزند شمشیر
با هر اَللّهُاکبری صد سَر....
میکند پیکرِ خودش را گُم
چون پسر را دعا کند مادر....
آسمان میشود به فرمانش
جاننثارش شوند شمس ُو قمر
ماه و خورشید بیقرارش بود
کربلا هم در اختیارش بود
تو اِمامِ امامِ عبّاسی
ضربِ احساسِ سینهیِ یاسی
پسر پادشاهِ لو کَشَفی
مردِ میدانی اَشجعُالنّاسی
روزِ محشر شبیهِ بابایت
سنگِ میزان و مترِ مقیاسی
پیشِ ما سائلان تو واٰ کردی
سُفرهیِ لطف با چه وَسواسی
روضهخوانِ کریم خواهم شد
پایِ پرچم به یاد «آقاسی»
(این اسیرِ بندِ قاف و شین و عین
گاه میگوید حسن گاهی حسین)
ای غریبی که غربت از تو سرود
پادشاهِ کریم راهِ سجود
یاد داری که کوچه را بستند
رویِ گلبرگِ یاس ردِّ چه بود
بر رویِ گونه جایِ پنجهیِ گرگ
بر روی چادر است خاک و دود
تکّهای گوشواره خواهد شد
سندِ فتنهیِ نفاق و یهود
رازِ خود را به گور خواهی بُرد
مَرهمِ زخمهایتان موعود
اِی دعایِ مُدامِ من برگرد
ای تقاصِ غمِ حسن برگرد
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
رسم اهل کرم
صبا که عطر به نام بهار میبخشد
صفا به آینهی روزگار میبخشد
بهار میرسد و نشئهی هوای خوشی
به جان خستهی باغ خمار میبخشد
به دانهدانهی بیآب، آب میریزد
به شاخهشاخهی بیبار، بار میبخشد
عبای خون به تن دشت لاله پوشانده
قبای سبز به قد چنار میبخشد
طرواتی به لب غنچهها میافشاند
حلاوتی به صدای هَزار میبخشد
به خشکسالی لبها شکوفهی لبخند
به بیقراری دلها قرار میبخشد
اگرچه باد صبا هر بهار را به زمین
هزار صورت و نقش و نگار میبخشد
ولی بهار و صبایش فدای مردی که
تمام زندگیاش را سهبار میبخشد
همان که با ادب و باوقار میبخشد
فقط به خاطر پرودگار میبخشد
کریم فکر حسابوکتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بیشمار میبخشد
به اسم و رسم توجه نمیکند هرگز
به آشنا و غریب دیار میبخشد
برای اینکه شود حفظ آبروی گدا
بدون منت و بیننگ و عار میبخشد
مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است
سکوت کرده و آیینهوار میبخشد
برای گفتن یکبیت ساده یک ممدوح
کجا به دشمن خود سیهزار می.بخشد؟
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد
ازآن که عادتش احسان، سجیّهاش کرم است
عجیب نیست که بیاختیار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که در مدینه به سائل انار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که بین معرکهی کارزار میبخشد
که بین معرکهی کارزار از سر لطف
به دشمن سر خود ذوالفقار میبخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیدهست
کدام شیر به وقت شکار میبخشد؟
همیشه موقع بخشش که میشود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" میبخشد
برادرش هم از او ارث برده بخشش را
اگر به راه خدا شیرخوار میبخشد
نمیدهم به دوعالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار میبخشد
#مجتبی_خرسندی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_ابامحمد_یاحسن_بن_علی
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن
دست ما را برسانید به دامان حسن
نشنیده است کسی خواهش روزی از ما
می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن
حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی
عادتم داده خداوند به احسان حسن
نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر
آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن
بنویسید جذامی زمین خورده نشست
سر یک سفره کنار لب خندان حسن
حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او
مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن
حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست
آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن
سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت
در عوض این همه نوکر همه قربان حسن
و بدانند همه کوفه صفت های زمان
که فروشی نبود عشق محبان حسن
می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد
مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن
#امام_حسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_ابامحمد_یاحسن_بن_علی
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامی گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستان خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیببند مناجات نیمهی ماه مبارک رمضان
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
حسن
گناهکارترین بندهی توام یارب
بهجان فاطمه شرمندهی توام یارب
ببین بهپا شده بتخانه در دلم، اما
هنوز معتقدم بندهی توام یارب
تمام عمر مرا سربلند کردی و من
تمام عمر سرافکندهی توام یارب
گناه، خیمهی غم در دلم زده اما
هنوز منتظر خندهی توام یارب
به روسیاهی من بیشتر اضافه شده
که بین خلق نمایندهی توام یارب
اگر نظر کنی از لطف، رام خواهم شد
منی که عبد گریزندهی توام یارب
گناهکارترین بندهام، ولی دلخوش
بهدست رحمت بخشندهی توام یارب
در این سیاهی دنیا امید ما حسن است
که دست رحمت بخشندهی خدا حسن است
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمن و دوست
اسیر لطف کریمانهی امام حسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امام حسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امام حسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امام حسن
فقیر بوده ولی پادشاه میگردد
گرفته هرکس عیدانهی امامحسن
هزارشکر که نام تو بر زبان من است
"حسن" قشنگترین واژهی جهان من است
تمام شهر سر سفرهی ضیافت اوست
که روزی همهی خلق از کرامت اوست
اگر چه خم نشده پیش هیچکس، اما
همیشه گردن ما زیر بار منّت اوست
کریم قابل تعریف نیست، پس چه عجب!
اگر که دشمن او شامل شفاعت اوست
عجیب نیست که لبخند و مهربانی و عشق
جواب آنهمه بیحرمتی به ساحت اوست
"سکوت" حکم خدا و رسول بود، ولی
جمل نمونهای از قدرت و شجاعت اوست
فقط نه این که کرم کرد و رزق ما را داد
نفس کشیدن ما نیز با عنایت اوست
مرا به حج چهنیازیست تا حسن دارم
اگر به کعبه بیایم هدف زیارت اوست
وجود عالم امکان به خاطر حسن است
خوشابهحال هر آنکس که شاعر حسن است
همان که با ادب و باوقار میبخشد
فقط به خاطر پرودگار میبخشد
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد
تمام زندگی من فدای مردی که
تمام زندگیاش را سهبار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که بین معرکهی کارزار میبخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیدهست
کدام شیر به وقت شکار میبخشد؟
همیشه موقع بخشش که میشود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" میبخشد
نمیدهم به دوعالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار میبخشد
همیشه گفتهام از تو ولی کم است حسن
غلام کوی تو آقای عالم است حسن
کریم اوست که در اوج بیمرامیها
نشسته است سر سفرهی جزامیها
که نیکنامترین است و خوردهاند قسم
به نیکنامی او کل نیکنامیها
کج است گردنشان پیش او، چرا که شدند
به احترام حسن محترم گرامیها
غلام آل علی باش چون که میارزد
به پادشاهی عالم همین غلامیها
در این مقام که شهرت در اوج گمنامیست
همیشه در پی گمنامیاند نامیها
به یک نگاه کریم تو میشود شیرین
برای دشمن تو اوج تلخکامیها
همیشه گرم بماند به حق حضرت عشق
به شوق دم زدن از او دم "کلامی" ها
" چه مِدحتی بنویسیم در مقام حسن
که هم غلام حسینیم و هم غلام حسن"
تو را که دیده غم از شوق ریشهکن شده است
همه اویس شدند و جهان قرن شده است
برای هرکه تو را دیده نیست جای گله
که همردیف ترانی همیشه لن شده است
زبان شعر کم آورده است هرجایی
که از فضائل بسیار تو سخن شده است
به رمز و راز مسیحایی تو پی بردم
از آن کویر که تا رد شدی چمن شده است
حرام باشد اگر دست بیوضو بزنم
به هر نگین که مزین به یاحسن شده است
مگر به خواب ببیند شترسوار جمل
کسی حریف تو در جنگ تنبهتن شده است!
تمام شهر برای حسین سینه زدند
ولی حسین برای تو سینهزن شده است...
امید ما کرم توست یا امامحسن
زیارت حرم توست یا امامحسن
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا لطیف
السلام علیک یا سید شباب اهل الجنة علیهالسلام
به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را ببین
پر و بال پروازی اش را ببین
دلِ از خدا راضی اش را ببین
بیا دست و دلبازی اش را ببین
گدا را نشانده است بالا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
✍بردیامحمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein