#مرثیه_شهادت
#امام_صادق_علیهالسلام
گرچه وجودم را شرار نار سوزاند
کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟
من بین شعله بودم و یاران همه خواب
قلب مرا این غفلت انصار سوزاند
با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را
اما تمام صورتم را نار سوزاند
من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد
پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند
با پای عریان چون دویدم در پی او
گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند
مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت!
این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه_شهادت
#امام_صادق_علیهالسلام
پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است
با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است
ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است
دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است
دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است
باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است
درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است
بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است
بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مرثیه_شهادت
#حضرت_امام_صادق_علیهالسلام
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا
پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا
ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان میخرم خدا
دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا
بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا
بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
پیداست از کبودی بال و پرم خدا
صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد
یاد غرور آن سر بی معجرم خدا
وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا
با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا
گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا
غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_مرثیه_شهادت
#حضرت_امام_صادق_علیهالسلام
السلام ای حجت حق بر زمین
حضرت صادق امام المومنین
یا ولی الله یا کهف الوراء
فانیا لله ای مرد خدا
ما خدا را با تو پیدا میکنیم
دیده با یاد تو دریا می کنیم
با تو احیا شد قیام اهل بیت
با تو رونق یافت نام اهل بیت
ای فقیه بی بدیل روزگار
تیغ گفتارت شبیه ذو الفقار
هر که در راه شما پابند شد
خوش بر احوالش سعادتمند شد
ای گل زهرا امام غم نصیب
ای غریب بن غریب بن غریب
ای فدای تربت ویران تو
خاک قبرِ با زمین یکسان تو
زائر تو روزها شد آفتاب
نیمۀ شب روضه خوانت ماهتاب
هرکه از خاک مزارت بوسه چید
طعم داغیِ بیابان را چشید
آفتابیُ به رنگ مغربی
آخرین مرد غریب یثربی
من شنیدم خانه ات آتش زدند
نیمه شب کاشانه ات آتش زدند
میزدی ناله منم پور خلیل
کم ببند آتش به پای من دخیل
پشت در می سوخت از پا تا سرت
بی هوا بُردی تو نام مادرت
بی عمامه بی عبا صورت کبود
پیر مرد شیعه و مرد یهود
دست بسته چون امیر المومنین
پیش اهل خانه می خوردی زمین
رسیمان دست عدو افتاده بود
جای پنجه بر گلو افتاده بود
باز در بین محاسن پنجه خورد
ریسمان را دورِ گردن می فِشُرد
کس نداند با چه وضعی آن پلید
جسم تو از خانه بیرون می کشید
صورت تو لطمه ها بسیار خورد
چند باری گوشۀ دیوار خورد
تیزی سنگی به پهلویت گرفت
حُرمِ آتش گوشۀ مویت گرفت
دستهایت بست و بر مرکب نشست
حرمت موی سپیدت را شسکت
بی ادب بود و دهانش باز شد
دید تنهایم زبانش باز شد
زیره چشمی کرد سوی تو نگاه
حرف های زشت میزد گاه گاه
تو میان شعله ها در اضطراب
لیک اصحابِ تو در خانه به خواب
آمدم تا عقدۀ دل وا کنم
با تو آقا لحظه ای نجوا کنم
درد دل با اهل دل باید نمود
سفرۀ دل پیش صاحب دل گشود
خون جگر با ادّعایت کرده اند
در نماز شب دعایت کرده اند!!
ضربه بر دین با لباس دین زدند
بر امامت تهمت ننگین زدند
ریزه خوار سفرۀ بی گانه اند
فکر تسبیح هزاران دانه اند
وقت فتنه رنگ خود را باختند
فرقه ها در این طریقت ساختند
زیر دندانهای هر دنیا پرست
درهم و دینار مزّه کرده است
تا هیا هوئی بپاشد جا زدند
نیشتر بر پیکر آقا زدند
مصلحت اندیشی آخر تاکجا
دشمنی با خط رهبر تاکجا
بشنود هر کس که باشد اهل خیر
آن تباهی های فرزند زبیر
پور نااهل،عمر خاکستر کند
سیف الاسلام زمان کافر کند
ای که بر حفظ ولایت عاشقید
جمله شاگرد امام صادقید
حوزه های علمیه چون سنگر است
شاخص دین گفته های رهبر است
برحذر باشید فرزندان دین
جان مولایم امیرالمومنین
وای اگر دستان دشمن واشود
خواب باشیم و علی تنها شود
صبح پیچد این خبر در شهرمان
بسته شد دستِ ولیِ شیعیان
این ردای دلبری زیبنده است
بر کسی که بر ولایت بنده است
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست
به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست
شگفتانگیز توحید مفضل شعلهور میشد
که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست
میان شیعیان با او، حکومت فتنه میانداخت
تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست
و مفتاح الحقیقه قفلهای بسته را وا کرد
و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست
چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد
که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست
کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت
در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست
زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی
تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست
غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید
پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست
چو هارون در تنور امتحانش میتوان افتاد
ولی از سُفرهی مِهرش چگونه میتوان برخاست
::
پسر یکبارِ دیگر ارث غربت برد از مادر
دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست
میان کوچه میافتاد و هی میگفت وا اُمّاه!
بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست
دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت
همینجا بود که آه از نهاد روضهخوان برخاست
گمانم روضهی شیخ الائمه این سخن باشد
کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟!
امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ
که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست
::
رقیه گوشهای زانو بغل کرد و به خود میگفت
چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
❃﷽❃ #رباعیات
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
باید که زبـانـــی از شقـــایـق باشیم
تا محــرم اســـرار و حقــایق باشیم
هستــیم اگـــر شیــعهٔ صادق ، بایــد
عامــل به حدیث آل صــادق باشیم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آیینـــه ، ارادت به تو دارد ، مولا
در صدق ، شباهت به تو دارد ، مولا
هر شیــعه که در مکتب تو عــالم شد
در سینـــه ، محبـت به تو دارد ، مولا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
علمــی که برازندهٔ هـــر برتـری است
مــدیونِ علـومِ مکتب جعــفری است
روشنـگــــر راه می شـــود تا به ابــد
آن علم که بر محور دین باوری است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
از غـــربت آیینــــه دلـم می گیـــرد
از این ستم و کیــنه دلـم می گیـــرد
یـادآور مــادر اسـت این آتــش و در
با آن غـــم دیرینـــه دلم می گیـــرد
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا #مهدی_ادرکنی
سر میگذارم روی قالیهای صحنَت
تا دردهایم اندکی تسکین بیابد
دل را به دریای پر از نورت سپردم
تا آفتاب مهر تو بر من بتابد
#نگین_نقیبی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
مولاجان
در عشق به جز سوز جگر، در به دری نیست
یک راه پر از درد و تو را همسفری نیست
مُردیم در این غربت و دوری من و این دل
در گوش شب تار صدای سحری نیست
با این همه در سینه تمنای تو باقی ست
در این دل دریازده جز تو گهری نیست
روز و شب من طی شده با گوشه نشینی
هی جمعه شده پیر غم از تو خبری نیست
شد تیره تر از تیره شب عاشق رویش
در فال شب گوشه نشینان قمری نیست
#نگین_نقیبی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
دل از انگیزهء وصل تو دل انگیز شده
صبرم از غیبت سنگین تو سرریز شده
طاقتی نیست دگر در دل ما منتظران
کل ظرفیت ظرف همه لبریز شده
باورم نیست که بی دیدن دلدار روم
زار و حسرت به دل فرصت دیدار روم
مهربان تر ز خود و مادر و بابا به منی
نگذاری که غم آلود و دل آزار روم
چه کنم تا که ببینم رخ زیبای تو را
چه کنم تا شنوم صحبت شیوای تو را
چه کنم راضی و خشنود شوی از عملم
که به دست آورم آن قلب شکیبای تو را
ای فروغ بصر و روشنی خانه، بیا
به تسلای دل ای دلبر دردانه بیا
بی قرارم، تو قراری، تو دلارام منی
وعدهء صادق موعود شگفتانه بیا
تو بیایی همه جا خرم و آباد شود
دل هر غم زده با آمدنت شاد شود
کاش در حلقهء عشاق و حقیقت طلبان
شامل لطف و دعاهای تو سجاد شود
🌼🌼🌼
سروده سجاد محمدیاری
@Maddahankhomein