زمان:
حجم:
287.9K
⏹اللهم عجل لولیک الفرج⏹
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
#واحد_شب_سوم_محرم #نوحه_روز_سوم #پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_س #بر_زجر_لعنت #ای_پدرجان
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
⏺بند اول
ای پدرجان،دگر دخترت مو سپیده
مثل زهرا،ببین قامته من خمیده
پیکرم پر از جای کعب نی است
کابوس، شبهای من بزم می است
آه،شکستم به راهه اسارت
آه،نگویم چه ها شد جسارت
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند دوم
کوفه تا شام،پدر کربلا رفت ز یادم
از رو ناقه،تو صحرا دل شب فتادم
پهلویم شده آزرده از جفا
دخترت گرفته لکنت ای بابا
آه،تمام تن من کبوده
آه،نشانی ز کوی یهوده
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند سوم
جای سجدت،چرا خورده سنگ از روی بام
اهل این شهر،زدن من رو با فحش و دشنام
خیزران به لبهایت زد آن پلید
گفت کنیز به سکینه بابا یزید
آه،نگویم از احوال رباب
آه،چو میدید سر و جام شراب
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند چهارم
چند شبیه،گرسنه خوابیدم من اما
در خرابه،غروب می پیچید بوی غذا
میزارم سرم رو بر روی زمین
بغلم کن ای بابای مه جبین
آه،رقیه از دنیا بریده
آه،میبوسم لبهای دریده
⏺وای،امان از غریبی⏺
✏️:#الیاس_محمدشاهی
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_الا_ظهورک
1⃣3⃣1⃣
@Maddahankhomein
@ashareyahosein4_5965268940564210330.mp3
زمان:
حجم:
2.42M
#محرم_زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
🏴بند اول:
این روزا حال دخترت گفتن نداره
شب ها روی خاک خرابه سر میذاره
از بس دویدم توی صحرا نا ندارم
سهمم کتک میشه تا اسمت رو میارم
هم معجرم سوخت
هم پیکرم سوخت
بابا تو آتیش، موی سرم سوخت
سوختم، تا که زجر اومد پیشم بابا
با اشک، میزدم همش تو رو صدا
دائم، کتکم میزد آخه چرا؟؟!
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند دوم:
بابا کجا بودی چه قد دیر اومدی تو
حالا که اینجوری شدم پیر اومدی تو
انقد بهم سیلی زدن ابروم شکسته
من هم شبیه مادرت پهلوم شکسته
قدم خمیده
موهام سفیده
بابا رقیت، دیگه بریده
بابا، از رو ناقه افتادم زمین
بابا، دندونه شکسته مو ببین
بابا، شده غصه با دلم عجین
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند سوم:
از روزی که رفتی سفر حالم خرابه
بابا بیا من رو ببر از این خرابه
دیگه نمیخوام توی این دنیا بمونم
درد سرم، زخمه تنم، بُرده امونم
ای مهربونم
آروم جونم
ببخش گرفته، لکنت زبونم
از تو، میخوام با همین چشای تَر
بابا، نری تنهایی بازم سفر
میری، تو رو به خدا منم ببر
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
شعر: #محمد_حسین_لطفی
#یاحسین(طاها تحقیقی)
#سید_مرتضی_پیرانیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
نامِ حق، زیباترین آغاز بر هر کار ماست
دستِ لطف و مهر او هرلحظه ،هرآن یار ماست
او که بر ما هرنفس لطف فراوان کرده است
جانمان را لایقِ کوی خراسان کرده است
لطف کرد و شاملِ این رحمتِ بیحد شدیم
زائر صحن و سرایِ جنت مشهد شدیم
این حرم دارالشفای مردمی اهل ولاست
آستان حضرت سلطان علی موسیالرضاست
عاشقان در این حرم مهر فراوان دیدهاند
لطفهایِ بیشمار از دستِ سلطان دیدهاند
عاشقان در این حرم با دوست نجوا میکنند
شور و حالی بینظیر و ناب پیدا میکنند
هر که در یک گوشه دارد با خدایش عالمی
چون خدایش یافته بهر غم دل محرمی
عاشقان را در بهار لطف، راضی دیدهاید
کودکان را گرم در دنیای بازی دیدهاید
مادران را در تب و تابِ تماشا دیدهاید
🌺شور و حال دختران چادری را دیدهاید
با چه شوقی چادر گلدار بر سر کردهاند
با چه لبخندی نظر بر روی مادر کردهاند
حس و حال و تکتک رفتارهاشان دیدنیست
بهر بابا گونههای نازشان بوسیدنیست
توی جمع خانواده مثل ماهی روشنند
بهر بابا دم به دم شیرین زبانی میکنند
چون سر بابای خود را روی زانو مینهند
دستِ خود را بر سرش با مهربانی میکشند
میکنند از مهر هر دم بوسهای ارزانیاش
گاه رویِ گونههایش گاه بر پیشانیاش
بر سر و روی پدر دست محبت میکشند
طعم ناب مهر و احسان پدر را میچشند
گفتهام از شورِ دختر بچه با بابای خود
😭من نمیدانم که این مجلس چرا اینگونه شد
رفت دلهای شما دلدادگان تا کربلا
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
رفت دلهای شما پیش سهساله دختری
دختری که میکند هر دم ز بابا دلبری
میبرد دل از پدر هر لحظه با قندِ کلام
میکند هر بار با لبخند بر بابا سلام
توی آغوش پدر دارد بهشتی بینظیر
تنگ میگردد دلش تا میشود این وصل، دیر
......
آه خیلی دیدن لبخندِ بابا دیر شد
لحظهلحظه کودک دلبند بابا پیر شد
بهر دیدارش دمادم بیقراری میکند
هر چه میگویند: نه ،او پافشاری میکند
آنقدر گوید پدر، جانم پدر، جانم پدر
تا که میآید برای دیدنش بابا به سر
دختر نازم ببین بابا رسیده ناز کن
چشمهای خسته و نمناک خود را باز کن
مثل زهرا مادر من گونههایت نیلی است
میشناسم این کبودیها نشان سیلی است
رد خون داری به روی گوشهایت دخترم
خون شده با دیدن رویت دلِ اهل حرم
با صدای هقهق خود گفتگو آغاز کرد
با سر بابا سر درد دلش را باز کرد
روی زانو آن سر از تن جدا را ناز کرد
گونههایش را، لبش را، چشمها را ناز کرد
با دو دست کوچکش خاکستر از سر میتکاند
بعد رویِ زخمها با بوسه مرهم مینشاند
بود حال دختر و بابا در آن شب ماجرا
باز میشد دمبهدم یک گوشهای از روضهها
خواستند از او بگیرند آن سر اما،سر نداد
آنقدر نالید و بابا گفت آخر اوفتاد
ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد
دختر دردانهای سوی پدر پرواز کرد
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
خداوکیلی التماس دعا
http://eitaa.com/Maddahankhomein
زمان:
حجم:
287.9K
⏹اللهم عجل لولیک الفرج⏹
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
#واحد_شب_سوم_محرم #نوحه_روز_سوم #پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_س #بر_زجر_لعنت #ای_پدرجان
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
⏺بند اول
ای پدرجان،دگر دخترت مو سپیده
مثل زهرا،ببین قامته من خمیده
پیکرم پر از جای کعب نی است
کابوس، شبهای من بزم می است
آه،شکستم به راهه اسارت
آه،نگویم چه ها شد جسارت
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند دوم
کوفه تا شام،پدر کربلا رفت ز یادم
از رو ناقه،تو صحرا دل شب فتادم
پهلویم شده آزرده از جفا
دخترت گرفته لکنت ای بابا
آه،تمام تن من کبوده
آه،نشانی ز کوی یهوده
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند سوم
جای سجدت،چرا خورده سنگ از روی بام
اهل این شهر،زدن من رو با فحش و دشنام
خیزران به لبهایت زد آن پلید
گفت کنیز به سکینه بابا یزید
آه،نگویم از احوال رباب
آه،چو میدید سر و جام شراب
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند چهارم
چند شبیه،گرسنه خوابیدم من اما
در خرابه،غروب می پیچید بوی غذا
میزارم سرم رو بر روی زمین
بغلم کن ای بابای مه جبین
آه،رقیه از دنیا بریده
آه،میبوسم لبهای دریده
⏺وای،امان از غریبی⏺
✏️:#الیاس_محمدشاهی
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_الا_ظهورک
1⃣3⃣1⃣
@Maddahankhomein
@ashareyahosein4_5965268940564210330.mp3
زمان:
حجم:
2.42M
#محرم_زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
🏴بند اول:
این روزا حال دخترت گفتن نداره
شب ها روی خاک خرابه سر میذاره
از بس دویدم توی صحرا نا ندارم
سهمم کتک میشه تا اسمت رو میارم
هم معجرم سوخت
هم پیکرم سوخت
بابا تو آتیش، موی سرم سوخت
سوختم، تا که زجر اومد پیشم بابا
با اشک، میزدم همش تو رو صدا
دائم، کتکم میزد آخه چرا؟؟!
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند دوم:
بابا کجا بودی چه قد دیر اومدی تو
حالا که اینجوری شدم پیر اومدی تو
انقد بهم سیلی زدن ابروم شکسته
من هم شبیه مادرت پهلوم شکسته
قدم خمیده
موهام سفیده
بابا رقیت، دیگه بریده
بابا، از رو ناقه افتادم زمین
بابا، دندونه شکسته مو ببین
بابا، شده غصه با دلم عجین
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند سوم:
از روزی که رفتی سفر حالم خرابه
بابا بیا من رو ببر از این خرابه
دیگه نمیخوام توی این دنیا بمونم
درد سرم، زخمه تنم، بُرده امونم
ای مهربونم
آروم جونم
ببخش گرفته، لکنت زبونم
از تو، میخوام با همین چشای تَر
بابا، نری تنهایی بازم سفر
میری، تو رو به خدا منم ببر
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
شعر: #محمد_حسین_لطفی
#یاحسین(طاها تحقیقی)
#سید_مرتضی_پیرانیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شهادت_حضرت_رقیه_س
فاش کن روضهی پنهان مرا غساله
شاد کن قلب پدرجان مرا غساله
در جنان بیند اگر خندهی من را، بگذار
در کفن تکهی دندان مرا غساله
آتش و خاک و کشیدن چه به روزم آورد
شانه کن موی پریشان مرا غساله
این بدن نیست، که دشتیست پر از لالهی سرخ
تشنه مگذار گلستان مرا غساله
آبیاری بشود، غنچه دهان باز کند
گوش کن زخم فراوان مرا غساله
بند بند بدنم بیت غم و هجران است
زجر آتش زده دیوان مرا غساله
درد زخم جگر از آبلهها بیشتر است
غم گرفتهست گریبان مرا غساله
من که یه عمر در آغوش عمو جان بودم
پرت کردند به ویرانه مرا غساله
بین این قوم مگر فاتحه خوانی جرم است؟
چوب زد قاری قرآن مرا غساله
بسکه از هُرم عطشهای لبش لبریزم
به لب آورده لبش، جان مرا غساله
به تنور و سر نی نیز در آغوش من است
بِنِگر وسعت دامان مرا غساله
خون و خاکستر و خاک است، بشویی ای کاش
نیمهی شب سر مهمان مرا غساله
#احمد_ایرانی_نسب
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شهادت_حضرت_رقیه_س
کنارِ راسِ پُر خونت علیل و مضطر افتادم
که بر رخسار گلگونت پدرجان با سر افتادم
ز ضرب دست زجر دون شبانه بین آن صحرا
ز درد بازو و پهلو به مثل مادر افتادم
شده پر آبله پایم دویدم بس که در صحرا
به ویرانه چنین محزون به چشمان تر افتادم
مرا با خود ببر بابا که دلتنگ عمو جانم
بدور از چشم سقا بین که بی بال و پر افتادم
تنم نیلی رُخم گلگون ز ضرب تیغ دشمن شد
نفس در سینه بند آمد که از پا دیگر افتادم
زنم بوسه به لبهایت که جای خیزران مانده
منم آن غنچهی یاست ز شاخه پرپر افتادم!
شاعر: #هستی_محرابی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شهادت_حضرت_رقیه_س
دوباره همه روضه ها " یا رقیّه"ست
دَمِ نوحه ی سینه زن ها رقیّه ست
حسین است آن گلشن باغ طاها
که پروانه ی رویِ گل ها رقیّه ست
چنان می بَرد دل زِ بابا و عمّه
به شیرین زبانی مصفّا رقیّه ست
زِ هیبت میانِ حَرم آن کسی را
که دارد شباهت به زهرا رقیّه ست
شده ماه یک پرده از رویِ ماهَش
به صورت گلِ شاخِ طوبی رقیّه ست
به صورت چو ماه است یک نیمه پنهان
گلِ نیمه پیدایِ بابا رقیّه ست
در آن کاروانِ اسارت کسی را --
که با عمّه دارد معمّا رقیّه ست
برای حسین او به مانندِ زهراست
که منظورِ اُمِّ ابیها رقیّه ست
اگر چه سه ساله ست قدّش خمیده
وَ دلشوره ی عمّه تنها رقیّه ست
وَ انگار در کوچه های مدینه ست
وَ این بار مانند زهرا رقیّه ست
دوباره همان تازیانه ست و سیلی
وَ این بار آن روحِ طاها رقیّه ست
همان آتش است و همان خانواده
که در آن سوی خیمه امّا رقیّه ست
همه روضه ها ابتدا با حسین است
همه ناله ها ابتدا با رقیّه ست
اگرچه سه ساله ست باب المراد است
وَ آن ذکرِ مشکل گشا " یا رقیّه" ست
به مثلِ عمو گشت باب الحوائج
کلید ِ همه قفل ها با رقیّه ست
#علی_کفشگر
https://eitaa.com/Maddahankhomein