🤔فلسفه اینست🦋
هر کس که نهاده است به این خانه قدم را
از خاطر خود برده همان ثانیه غم را
انگار که بر بال ملائک شده زائر
هر کس که گذر کرده خیابان ارم را
هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم
آن بار که با مادر خود آمده ام را
آباد شد از پا قدم ابر،بیابان
بخشیده وجود از نظر لطف،عدم را
در آینه کاری حرم فلسفه اینست
بسیار کنند از کرم این طائفه کم را
در جمع گدایانم و تفسیر نموده است
با یک نظر لطف خود آیات کرم را
میخواست که وصفش کند اما نتوانست
شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای امام مهربانی ها:
همین که میدهی در بارگاه قدسی ات راهم
به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را ، هم
صراط المستقیم عالمی،غیر از تو راهی نیست
مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم
نمک گیر است از بس آب سقاخانه ات، با شور
از اینجا میبَرد محض تبرک آب، دریا هم
چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که
توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟
مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را
که داری اینچنین لطفی به زائر بین رویا هم
من آن اشکم که میریزد به دامان پر از مهرت
که از چشم خودم افتاده ام، از چشم دنیا هم
سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده ام ای شاه
نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟
کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها
و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای امام مهربانی ها:
همین که میدهی در بارگاه قدسی ات راهم
به چشمم مینهم چون توتیا خاک حرم را ، هم
صراط المستقیم عالمی،غیر از تو راهی نیست
مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم
نمک گیر است از بس آب سقاخانه ات، با شور
از اینجا میبَرد محض تبرک آب، دریا هم
چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که
توسل میکنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟
مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را
که داری اینچنین لطفی به زائر بین رویا هم
من آن اشکم که میریزد به دامان پر از مهرت
که از چشم خودم افتاده ام، از چشم دنیا هم
سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده ام ای شاه
نگاهی میکنی بر این گدای بی سر و پا هم؟؟
کلاغی روسیاهم در سپیدیِ کبوترها
و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
4_5965556699078066469.mp3
1.26M
پیش منی که هستی ام از دست رفته است
شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است!
تکرار می شویم ، شروعی دوباره را
هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است
حسی برای زندگی تازه بی تو نیست
پای دلم برای دویدن گرفته است
بی تو چقدر ثانیه ها طول می کشند
بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است
هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است
تکرار داغهای عمیق نگفته است
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای امیرالمومنین علی (ع)
بجاست از دل کعبه شکاف برخیزد
بجاست کعبه برای طواف برخیزد
علیست پاسخ هل من مبارز دشمن
که ذوالفقار سه بار از غلاف برخیزد
به عمرو عاص بگو راه چاره عریانیست
اگر علی به هوای مصاف برخیزد
همیشه هست "یدالله فوق ایدیهم"
که هرچه هست از این ائتلاف برخیزد
به جای نور؛ گروهی به تیرگی رفتند
چه فتنه ها که از این انحراف برخیزد
چه جای بحث زمانی که از لب دشمن
برای فضل کسی اعتراف برخیزد
که "گر نبود علی من هلاک میگشتم.....!!"
###
منم همان مسکینی که در صف عشاق
برای داشتنت با کلاف برخیزد
#عباس_جواهری_رفیع
http://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را
در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را
میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد
تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را
تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی
خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را
"امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر"
چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟
چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟
که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را
تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی"
نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را
چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید
به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را
پر و بال قنوتت را شکست اما نرنجیدی
نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را
کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی
نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را
خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار
زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را
یقین دارم شفاعت میکنی آن را که عمری داشت
به لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضاجان"را
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#محرم
تقدیم به دردانه ارباب
شاعر برای گفتن از این غم کمک میخواست
روضه برای شرح این ماتم کمک میخواست
آنقدر روی پیکرش زخم و کبودی بود
مرهم برای زخم از مرهم کمک میخواست
از راه رفتن های او چیزی نمیگویم
گاهی برای ایستادن هم کمک میخواست....
آتش میان خیمه ها افتاد و از آن روز
شانه میان گیسوی درهم کمک میخواست
در خاطرش آمد رباب آن روز از باران
حتی به قدر بارشی نم نم کمک میخواست
یاد مدینه زنده شد در کنج ویرانه
عمه برای غسل او آن دم کمک میخواست
.
.
.
یادش بخیر آن روز آخر مادر پیرم
از من برای نصب یک پرچم کمک میخواست
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#عاشورایی
#محرم
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)
برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیر کل عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست
مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
.
.
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)
برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیر کل عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست
مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
##
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای سیدالساجدین(ع)
دل با وضو باید بَرَد نام شما را
نامی که داده آبرو ، سجاده ها را
سجاد یعنی تو؛تویی که میتوان یافت
در سجده های هر نماز تو خدا را
جویند اهل معرفت،اهل شریعت
در زمزمِ چشمانِ تو آب بقا را
در هر فرازی از صحیفه میتوان دید
جمله به جمله،جلوه ی خوف و رجا را
زین العبادی و ملائک دست بوسَت
وقتی که بالا میبری دستِ دعا را
از کربلا تا شام داغ و رنج دیدی
بعد از پدر نوشیده ای جام بلا را
ما وام دار خطبه ات در شام هستیم
شیعه یقینا از تو دارد روضه ها را
##
درمانده ایم و دستمان پیشت دراز است
جز تو نمیگیرد کسی دست گدا را
قلب مرا آباد کن با گوشه چشمی
مانند معماری که میسازد بنا را
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به ظاهر در شب ویرانه سر آورده بود انگار
به واقع قصه را امشب به سر آورده بود انگار
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود انگار
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود انگار
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود انگار
چه رویایی؟سراسر خون چه رویایی لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود انگار....
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود انگار
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود انگار
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
##
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
http://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5965556699078066469.mp3
1.26M
پیش منی که هستی ام از دست رفته است
شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است!
تکرار می کنیم شروعی دوباره را
هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است
حسی برای زندگی تازه بی تو نیست
پای دلم برای دویدن گرفته است
بی تو چقدر ثانیه ها طول می کشند
بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است
هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است
تکرار داغهای عمیق نگفته است
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دوبیتی_مناجات_اربعین
#امام_زمان_عج
چندیست که جنگ کفر و دین معلوم است
پیوند ظهور و اربعین معلوم است
از پشت همین ابر سیاه غیبت
آیندۀ روشن زمین معلوم است
✍ #مهدی_زارعی
🥀
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
از جادۀ اربعین میآید یک صبح
میآید و یک قافلهدل دنبالش
✍ #حامد_اهور
🥀
بر سینهی ما قرار برمیگردد
حال خوش روزگار برمیگردد
از خواب زمستانی خود برخیزیم
با آمدنش بهار برمیگردد
✍ #عباس_جواهری_رفیع
🥀
بیا از حال مهدی با خبر باش
مقیم موکبش با چشم تر باش
نجف تا کربلا، پای پیاده
دعاگوی امام منتظَر باش
🌹
من عشق و صفا و شور را میطلبم
با روی سیاه، نور را میطلبم
چون منتظر حجت ثانی عشرم
در هر قدمم ظهور را میطلبم
✍ #محمد_خرم_فر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
کسی که بین بساطش به غیر آه ندارد
درون زندگی اش حق اشتباه ندارد
فدای مرد کریمی که باز میکند آغوش
به روی هر که به جز خانه اش پناه ندارد
خوشا به سائل کویش ، که در زیارت رویش
رسیده است به آنچه که پادشاه ندارد
جواب اوست سلامی ، به بد دهانی شامی
اگر چه حرمت او را کسی نگاه ندارد
فدای غربت او که میان خیل محبان
به جز حسین و ابالفضلِ خود ، سپاه ندارد
به غیر صلح چه مانده مگر برای کسی که
درون خانه خود یار و تکیه گاه ندارد؟!
حسن شبیه پدر ، سینه اش پر از غم و درد است
ولی دریغ که مثل امیر ؛ چاه ندارد
کسی نبود بگوید به جعده آن دم آخر
که دست و پا زدن همسرت ، نگاه ندارد؟!
هزار مرتبه شکر خدا که لحظه رفتن
نگاه مضطربی سوی خیمه گاه ندارد!
خوشا به حال برادر که ظهر روز دهم در-
-میان لشگر خود یار نیمه راه ندارد
##
فقیر و خسته به درگاهت آمدم ؛نظری کن
به حال آن که به جز اشک خود سلاح ندارد
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اول آبان سالروز شهادت #شهید_مصطفی_صدر_زاده
#شهید_تاسوعا
-صدای زوزه کفتارها کنار حرم...-
مباد اینکه شود شیعه سوگوار حرم
سکوت صبر سرآمد زمان پیکار است
زمان حمله شیران نامدار حرم
از این تلاطم پرچم هنوز هم پیداست
همیشه حضرت سقاست پاسدار حرم
بلند گفت به گریه که جان نثار توام...
-همان که شد وسط روضه بیقرار حرم-
درست #روز_نهم حاجی حرم شده بود
طواف آخر عمرش که در مدار حرم....
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مهربانترین مادر دنیا
مریم به جز تو اسوه دیگر نداشته است
صبری شبیه صبر تو هاجر نداشته است
راز حدیث قدسی "لولاک" چیست؟چیست؟*
اینکه جهانِ بی تو پیمبر نداشته است
"إنا لَحافظون" خدا را تویی دلیل
انجیل دست خورده که کوثر نداشته است**
این اعتقاد شاکله مذهب من است
شیعه به غیر فاطمه مادر نداشته است
اسلام بی ولای تو و بغض دشمنت
مثل پرنده ای شده که پر نداشته است
این ارث مادر است که زینب دو چشم را
یک لحظه از امام خودش برنداشته است
#عباس_جواهری_رفیع
*:اشاره به حدیث قدسی لولاک
**:انانحن نزلنا الذکر واناله لحافظون
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مولاجان
فکری به حال این دل چشم انتظار کن
تقویم سرد و یخ زده ام را بهار کن
دستی بزن به گیسویت آن را به هم بریز
این قوم متحد شده را تار و مار کن
"لا یمکن الفرار من العشق" پس بیا
خود را به این مصیبت شیرین دچار کن
آهوی شعر، نظم جهان را به هم بزن
این شیر دلسپرده ی خود را شکار کن
باشد،قبول! عشق تو را منفعت نداد
این بار را برای دل من قمار کن
ماه و ستاره چشم تو را دید میزنند
فکری به حال این همه شب زنده دار کن
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به خاک پای جوادالائمه(ع)
هرگز ندیده کاسبیِ او ، کساد را
هرکس گرفته حرزِ امامِ جواد را
ما ریزه خوار خوان جوادالائمه ایم
داریم از ازل به دل این اعتقاد را
نیکوست هرچه میرسد از دوست؛بی دریغ
هرچند میدهی به کمِ ما، زیاد را
تو آن چنان ملیحی و زیبا که جبرئيل
دارد مدام روی لبش "ان یکاد " را
افلاک از نسیم عبای تو زنده است
از دامنت جدا نکنی دست باد را!
خورشید آمده است به پابوس گنبدت
آقا ! نرانی از درت این خانه زاد را
ای خوش به حال آن پدری که گذاشته است
بر طفل خویش، نامِ "محمد جواد" را
#عباس_جواهری_رفیع
https://eitaa.com/Maddahankhomein