eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
423 ویدیو
238 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹کوه غیرت🔹 مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند واژه در واژه نوشتند و قیامت کردند صاحبان نفس این‌گونه روایت کردند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پر اُم‌بنین و پسر فاطمه را پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند شانه در شانه دو تا کوهِ سراسر محشر حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی‌تر شانه در شانه دو تا کوه، خودت می‌دانی در دلِ لشکرِ انبوه، خودت می‌دانی - که در آن لحظه جهان، از حرکت افتاده‌ست اتفاقی‌ست که یک‌بار فقط افتاده‌ست ماه را من چه بگویم که چنین است و چنان «شاه شمشاد قَدان، خسرو شیرین‌دهنان» رود، از بس که شعف داشت تلاطم می‌کرد رود، با خاک کفِ پاش تیمم می‌کرد ماه اگرچه همهٔ علقمه را پیموده «غرقه گشته‌ست و نگشته‌ست به آب آلوده» رود را تا به ابد، تشنهٔ مهتاب گذاشت داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت می‌توانست به آنی همه را سنگ کند نشد آن‌گونه که می‌خواست دلش، جنگ کند دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد نه فقط جرعۀ آب است که بر شانۀ اوست چشم امید رباب است که بر شانۀ اوست چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟ ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد بنویسید که در علقمه سقّا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود آسمان‌ها همه یک‌پارچه بارانیِ توست من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله‌تر خواهد کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب 📝 @Maddahankhomein
می‌رفت که با آب حیات آمده باشد می‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد... برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می‌خواست به رمی جمرات آمده باشد... جایی ننوشته‌ست که در علقمه... زهرا... اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد... 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹راهی دریا شده‌ای...🔹 وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شده‌اى آب از هيبت عباسى تو می‌لرزد بى‌عصا آمده‌ای حضرت موسى شده‌اى به سجود آمده‌ای يا كه عمودت زده‌اند؟ يا خجالت زده‌ای؟ وه كه چه زيبا شده‌اى يا أخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت كمر خم شده را غرق تماشا شده‌ای... مادرت آمده يا مادر من آمده است؟ با چنين حال به پاى چه كسى پا شده‌ای تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شده‌ای 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹خیمۀ عطش🔹 غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹عطش عشق🔹 ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوان‌ها ای آن‌که فرا رفته‌ای از شرح و بیان‌ها می‌رفت فرات از عطش عشق بمیرد بخشید نگاه تو به خونش جریان‌ها... مشک تو که افتاد دلِ حادثه لرزید خاک همه عالم به سر تیر و کمان‌ها این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه این بیت چه باید بکند در غم آن‌ها ای هرچه امان‌نامه! ببینید و بسوزید! این دستِ ردِ اوست بر این‌گونه امان‌ها 📝 @Maddahankhomein
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد گفته بودم مشکها می آورم اما نشد خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم تا نگوید وای من از معجرم اما نشد جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من... خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت کاش می‌شد انتقامِ، مادرم اما نشد کاش می‌شد از سرِ نیزه نبینم بارها تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد حاج محمودژولیده @Maddahankhomein
سلامِ ما به علمدار کربلا عباس درودِ ما به سپهدار نینوا عباس سلامِ عالم و آدم، هماره تا خاتم به نور چشم همه آل مصطفا عباس فقیهِ آل علی، عبد صالح سبحان مطیعِ محض ولایت ز ابتدا عباس فرشتگانِ مقرب نه،،، زُمره ی شهدا بَرند حسرتِ والاییِ ترا عباس به شرق و غربِ فلک، بالهای گسترده بجای دست عطا کرده اَت خدا عباس مقامِ شامخِ بابُ الحوائجی داری به دستهای قطیعِ گره گشا عباس ادب ز محضر تو کسب فیض ها کرده تو شهره ای به علمدار باوفا عباس به افتخار برَد اسمِ پُر مُسمّایت هنوز، زینب کبری به هر کجا عباس تویی که پشت و پناه حسینِ زهرایی تویی به کرب و بلا حامیِ وِلا عباس شجاعتِ تو زبانزد، که اَشجَعُ النّاسی تویی که ماه بنی هاشمی اَلا عباس که گفته حرف امان نامه را به محضر تو؟ که برده آبرویت را به خیمه ها عباس تو آبروی دو دنیایی، یا ابوفاضل عزیزِ اُمِ بنین! یابنَ مرتضا عباس □ □ □ بلند قامتِ لشکر! بلند همتِ عشق! مباد قدّ رشیدت شود دوتا عباس! ز صدرِ زین نکند اقتدارِ تو اُفتد زمین، نَه جای تو هست ای شهِ سخا عباس امیدِ اهل حرم را تو ناامید مکن صدای العطش آید بگوش ما عباس چه شد که اَبروی پیوسته اَت، ز هم پاشید چه شد که بی رمق افتاده ای ز پا عباس اگر که قصه ی شقُّ القمر شده تکرار زدند بر سرِ تو ضربه بی هوا عباس نشسته تیر به چشمانِ نافذت، ای وای شکسته شد کمرِ حجت خدا عباس رسیده مادرِ ارباب در برت، برخیز! که گفتی از تَهِ دل، ذکرِ یااخا عباس حاج محمودژولیده @Maddahankhomein
واحد؛ همه‌جا کربلاست.mp3
1.5M
علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹همه‌جا کربلاست🔹 بازم رو زمین محشری برپاس توی آسمون از غمی غوغاس یکی می‌گه هَل مِن مُعین انگار نذار دست رو دست که حسین تنهاس بیا و دوباره پرچم بردار دوباره کتیبه‌هاس رو دیوار کربلا دوباره می‌شه تکرار «همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست تو حسین منی، نور عین منی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلا این شبا هم‌نوا می‌شه جهان با حسین هم‌صدا می‌شه اگه کربلا بسته هم باشه همین روضه‌ها کربلا می‌شه اسم آقا تا میاد تو هیأت می‌پیچه شمیم سیب تربت داره می‌وزه نسیم جنت «نسیمی جان‌فزا می‌آید بوی کرب‌وبلا می‌آید» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه خیمه‌ها روضه‌ها برپاس اگه پرچم کربلا بالاس دلا در دفاع از حرم دریاس که ذکر لباست ذکر یا عباس نمی‌ذاریم آقا باشه تنها هر گوشه به‌پا شده عاشورا داره می‌رسه صدای مولا «اباالفضل باوفا، علمدار لشکرم مه ِهاشمی‌نسب، امیر دلاورم» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زمان خسته از ظلمت و بیداد زمین غرق غم غرق در فریاد جهان منتظر، چشم‌به‌راه، بی‌تاب آخر وارث ذوالفقار میاد غزه و یمنه هر روز محشر چه لاله‌هایی که می‌شن پرپر داغه روضۀ علیِ اصغر «یارب، یارب به کربلا آب روان قیمت جان شد حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد» شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹العطش🔹 دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بِاللَه بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹از داغ لبت می‌میرم🔹 بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم هر دم از غصهٔ جان‌سوز تو آتش گیرم.. تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا، دولتِ عالم‌گیرم کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی‌رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید که خجالت زده زآن تشنه‌لب بی‌شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست «حسان»!‌ شعر من و تقریرم 📝 @Maddahankhomein
1582767874_949458169.mp3
3.15M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام سبکِ سلامِ یاسین .... مشک و علم چشم و دستِ سقّا شد روضه‌یِ بازِ علقمه /۲/ شد روضه‌خوانِ این روضه آقا زائرِ رویِ تو فاطمه /۲/ مادر به صورت زده علمدار خواهر پس از تو در کوچه بازار پایِ سرِ بر نیزه‌یِ قمر است دعوا سرِ کنیز پایِ سر است اِی وای علمدار /۴/ از آن قد و قامتِ رشیدت مانده فقط نعشِ کوچکی /۲/ با مشکِ پاره دردُدل کند یک گوشه‌یِ خیمه کودکی /۲/ با تشنگی سر می‌کنم امّا بگو بیاید به خیمه سقّا دیگر حرفی نمی‌زنیم از آب کشته ما را این اضطرابِ رباب اِی وای علمدار /۴/ بی تو در حرم شد برو بیا ناموسِ مولا آواره شد /۲/ چنگِ شامیان آویزه کشید لاله‌یِ گوشِ گل پاره شد /۲/ با ضربِ سیلی و تازیانه پایِ سرِ بر نیزه روانه .... به شام و کوفه قافله شده است همسفرِ ما حرمله شده است اِی وای علمدار /۴/ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه‌ها تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام بر شانه‌یِ تو پرچمِ شاهِ کرم عبّاس صاحب‌علم عبّاس /۲/ اصلاً به فدایِ تو پدر مادرم عبّاس صاحب‌علم عبّاس /۲/ مشک و علم و دستِ تو رویِ خاکِ صحرا ساقیَ‌العطاشا /۲/ شد بعدِ عمو رویِ رقیّه مثلِ زهرا ساقیَ‌العطاشا /۲/ @Maddahankhomein