امین قدیمenc_16901204758971828023437.mp3
زمان:
حجم:
3.6M
تو قبلا منو دوستداشتی؛
‹مـٰاهِ مَـڹ›
هدایت شده از ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
بچه ها برام دعا کنید ..
خیلی زیاد ..
ایندفعه بیشتر از هروقتی نیازش دارم ..
‹مـٰاهِ مَـڹ›
پاسخ صبر، وصال است.
یعقوب به یوسف، موسی به مادرش،
فاطمه به آغوش پدر، علی به وصال فاطمهاش و حسین؛ امان از حسین ..
حسین به وصال کربلا رسید. به وصال قربانگاه. به وصال معبودش.
در میان این ها همه، من کودکی را میشناسم که تمام قاعده هارا بر هم زد! این بار آنقدر بیتابی کرد تا آخر سر بابا را به وصالش رساندند. چه رنج ها کشید در نبود بابا. چه غم ها خورد در آغوش خالی پدر.
کودکی که سه سال عمر این دنیا برایش بس بود. خیر ندید از دنیا. دختری که به بازار رفت، نه برای خریدن لباس های چین دار و عروس؛ که برای سنگ خوردن و مسخره شدن و طعنه شنیدن ..
به وصال بابا رسید؛ آن هم با چه تشریفاتی! خرابه؛ کتک؛ تاریکی؛ گریه؛ تنهایی ..
وصال مدفن عشق بود؛
و رقیه پس از دیدار عشق،
به آغوش خاک رسید ..
و او خوب طعم انتظار میداند..
-
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
گره کرب و بلای همه را باز کند :))
-
[ #زینبِبهار| غم نوشت؛ برای روزهای بلا تکلیف در انتظار وصال؛ دوشنبه ۲۲ مرداد ماه ۱۴۰۳ ]
‹مـٰاهِ مَـڹ›
دلگیرم علی؛
جانِ حسین دیده بگردان
سمت این خستهی دور از نجف حیرانت :))
خدا را شكر، آهی هست، گاهی همدمی دارم
در اين هنگامهی بی همدمی، شادم غمی دارم ..