eitaa logo
کانون مهدویت دانشگاه سمنان
277 دنبال‌کننده
655 عکس
515 ویدیو
22 فایل
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ‌ ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر : zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی : @Mahdaviat_Semuni_Contact
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون مهدویت دانشگاه سمنان برگزار میکند : ‌ ❌🌐 نبرد آخر 🌐❌ 📝 همایش مهدوی با موضوع : 🔎 دست مخفی یهود از صدر اسلام تا ساعت صفر آخرالزمان 🎤 سخنران : دکتر سید محمد حسینی 🔸بنیانگذار موسسه تحقیقاتی زحل 🔸کارشناس شبکه جهانی ولیعصر پوشش رسانه‌ای برخط همایش برای دانشجویان سایر استان ها ⚜ اعطا گواهی (حضوری/ مجازی) زمان : ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹ 📌 مکان : ساختمان علوم پایه، تالار خیام ثبت نام و دریافت توضیحات بیشتر : Zil.ink/Mahdaviat_semuniکانون مهدویت دانشگاه سمنان ‌‌
‌ همایش مهدوی با موضوع "دست مخفی یهود از صدر اسلام تا ساعت صفر آخرالزمان" سخنران این همایش جناب آقای دکتر سید محمد حسینی، بنیان گذار موسسه تحقیقاتی زحل و کارشناس شبکه جهانی ولیعصر خواهند بود. این همایش برای دانشجویان سایر استان ها . . . ادامه این خبر را از سایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه سمنان بخوانید : https://yun.ir/g4fuifکانون مهدویت دانشگاه سمنان Zil.ink/Mahdaviat_semuni ‌ ‌‌
‌ عرض سلام و احترام همایش پیش رو یکی از سلسله همایش های مهدوی میباشد و برای هماهنگی های برگزاری و دعوت استاد مطرح در این زمینه زحمات زیادی کشیده شده است. تمامی اعضای کانون مهدویت دانشگاه سمنان جهت بصیرت افزایی در ارتباط با این موضوع مهم مهدوی "ملزم به شرکت در این همایش" میباشند. فلذا برای زمان حضور خود از قبل برنامه ریزی نمایید. باتشکر ‌
❗️اکران دانشجویی " غریب"❗️ 🏛مکان : سالن همایش های شهید سلیمانی 📅 تاریخ اکران : یک شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۱۹:۳۰ 🔰 لینک خرید بلیت تک نفره (۱۵,۰۰۰ تومان) 🌐https://zarinp.al/496878 🔰لینک خرید بلیت گروهی سه نفره(۳۰,۰۰۰) 🌐https://zarinp.al/496877 📌 به همراه سرویس رفت و برگشت به داخل شهر ╔═ 〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️ @semuni_bsj ╚═〰═ 🎓═〰═╝
"بازید از مرکز زیست فناوری رویان" تاریخ برگزاری اردو : ۱۹ اردیبهشت ماه مهلت ثبت نام : تا ۱۷ اردیبهشت ماه 《ویژه خواهران》 اولویت ثبت نام با دانشجویان رشته‌های ؛ زیست سلولی مولکولی دامپزشکی علوم ازمایشگاهی دام هزینه ثبت نام ؛ ۷۰ هزار تومان 《ظرفیت محدود》 🔶️ لینک ثبت نام : https://pencraft.porsline.ir/s/sina کسب اطلاعات بیشتر 09215179171 برای ثبت نهایی شما در اردو لینک پرداخت خدمتتان ارسال میگردد . ╔═ 〰️═🇮🇷═〰️═╗ ☑️ @semuni_bsj ╚═〰️═ 🎓═〰️═╝
پویش ، به مناسبت تولد ۳۰ سالگی لطفا جهت شرکت در پویش و دریافت جزء مربوطه: نام و نام خانوادگی شماره تماس شهر سکونت تعداد جزء قرآن را به شماره ۰۹۳۰۸۹۳۸۵۷۸ پیامک نمائید. به نیت ۳۰ سالگی شهید دانشگر و قرائت ۳۰ جزء قرآن، به قید قرعه به ۳۰ نفر هدیه ای تعلق میگیرد. زمان ثبت نام: از جمعه ۸ لغایت ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ زمان قرعه کشی: ۱۸ اردیبهشت سالروز تولد شهید دانشگر دوستان جهت ختم بیشتر قرآن در نشر این عکس یاری کنید ان شاءلله همه ما مورد شفاعت شهید دانشگر قرار گیریم.
۳۶ ✳️ناگفته نماند که بعد از ماجراهائی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و من تغییر کرد ✳️دیگر خیلی مراقب بودم تا کسی را نرنجانم و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود ✳️یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم ✳️یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به پیدا کردید خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم ✳️چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته تعریف کرده بودم و آنها باور نکردند به این خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم ✳️جواد محمدی ، سید یحیی براتی ، سجاد مرادی عبدالمهدی کاظمی ، برادر مرتضی زارع و شاهسنائی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی ✳️کمی از ماجرا را گفتم ، رفقا منقلب شدند... خصوصاً در مسئله و ! ✳️چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمی‌توانست آن نزدیک شود ✳️شهادتین این را گفتم منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم ✳️در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند ✳️آنها سریع مرا به سنگر منتقل کردند ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند! ✳️جواد گفت: تو باید بمانی و بگوئی در آن سوی هستی چه دیدی ... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
zyarat_hazrat_abdolazim_dar_rey.mp3
2.68M
انتظار فرج حضرت عبدالعظیم می‌گوید: امام جواد (ع) برای من فرمودند : به درستی که قائم خاندان ما همان «مهدی» است که واجب است در زمان غیبتش، انتظار او کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد. سوگند به خدایی که محمّد را به رسالت برانگیخت و مارا به امامت مبعوث نمود، اگر از دنیا فقط یک روز باقی بماند، آن روز آنچنان طولانی خواهد شد که مهدی (ع) از پشت پرده غیبت ظهور خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد خواهدنمود. خداوند امور ولی عصر را در یک شب، اصلاح خواهد نمود؛ به همان روشی که امر موسی بن عمران را در یک شب اصلاح کرد... بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است. وفات حضرت عبدالعظیم حسنی تسلیت باد. ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
۳۷ ✳️چند روز بعد باز از من خواستند که از بگویم نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا می شوید... ✳️سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد با نگاه‌های خود التماس میکردند که سکوت نکنم من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم ✳️از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شاءالله که هستم ✳️جواد با اصرار از من سوال می‌کرد و من جواب میدادم در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما می‌خورد؟ ✳️گفتم بعد از اهمیت به و و هرچه می توانید برای و کار کنید.. ✳️روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربی‌ها خوراک خوبی ایجاد شد... ✳️خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند ✳️جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: می بینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال می‌کند از دنیا می‌رود و می‌گویند شهید شده!! ✳️خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم... در همین سال‌ها طوری از دنیا می‌رود که هیچ کاری نمی‌توانند برایش انجام دهند!! ✳️حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته.... ✳️چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم ✳️آرپی‌جی را برداشتم و در کنار رفقائی که مطمئن بودم شهید می‌شوند قرار گرفتم گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید می‌شویم ✳️جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست ✳️او می‌خواست مرا از همراهی با نیروها منصرف کند گفتم چند نفر از این بچه‌ها به زودی شهید می‌شوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم می‌خواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم ✳️هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خط‌شکن محور باشی... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
۳۸ ✳️خوشحال سوار موتور جواد شدم رفتیم تا به یک تپه رسیدیم به من گفت پیاده شو زود باش ✳️بعد داد زد : سید یحیی ، بیا سید یحیی خودش را رساند و سوار شد من به جواد گفتم: اینجا کجاست خط کجاست نیروها کجایند؟ ✳️جواد گفت: این آر پی‌ جی را بگیر و برو بالای تپه آنجا بچه ها تو را توجیه می‌کنند رفتم بالای تپه و جواد با موتور برگشت ✳️منطقه خیلی آرام بود. تعجب کردم ، از چند نفری پرسیدم:  باید چیکار کنیم خط دشمن کجاست؟ ✳️گفتند : بشین اینجا خط پدافندی است فقط باید مراقب حرکات دشمن باشیم... ✳️تازه فهمیدم که جواد محمدی چیکار کرده! روز بعد که عملیات تمام شد جواد را دیدم گفتم: خدا بگم چیکارت بکنه برای چی منو بردی پشت خط؟ ✳️لبخند زد و گفت: فعلاً نباید شهید بشی باید برای مردم بگویی چه خبر است ✳️مردم را فراموش کردند. به همین خاطر جائی بردمت که دور باشی ✳️خلاصه سجاد مرادی و سید یحیی براتی اولین شهدا بودند... مدتی بعد مرتضی زاده ، شاه سنائی و عبدالمهدی هم... ✳️در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما پر کشیدند رفتند درست همانطور که قبلاً دیده بودم. جواد هم بعدها به آنها ملحق شد ✳️بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند من‌هم با دست خالی میان مدافعان حرم برگشته با حسرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار می‌داد... ✳️مدتی حال و روز من خیلی خراب بود بارها تا نزدیکی می‌رفتم اما نمیشدم... ✳️به من گفته بودند هر حداقل ۶ ماه را برای آنها که عاشق شهادت هستند  عقب می‌اندازد... ✳️روزی که عازم سوریه بودم این پرواز  با پرواز آنتالیا همزمان بود ✳️دختران جوان با لباس‌هایی بسیار زننده در مقابلم قرار گرفتند و من ناخواسته به آنها نگاهم افتاد ✳️بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هرچه میخواستم حواس خودم را پرت کنم نمی شد اما دوستان من در جائی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد ✳️دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند... هر چه بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شد گوئی شیطان و یارانش آمده بودند تا به من ثابت کنند هنوز آماده نیستی. ✳️با اینکه در مقابل عشوه‌های آنها هیچ حرف و عکس‌العملی نداشتم  متاسفانه در این آزمون قبول نشدم ✳️در میان دوستانی که با هم در سوریه بودیم چند نفر دیگر را می‌شناختم ان ها را نیز جزو شهدا دیده بودم میدانستم که آنها نیز شهید خواهند شد... ✳️یکی از آنها علی خادم بود پسر ساده و دوست داشتنی سپاه آرام بود و با اخلاص... ✳️همیشه جائی می‌نشست تا نگاهش آلوده به نشود ✳️در جریان شهادت رفقای ما علی مجروح شد با من به ایران برگشت و با خودم فکر کردم که علی به زودی شهید می‌شود اما چگونه ؟ ✳️یکی از رفقای ما که او هم در جمع شهدا دیده بودم اسماعیل کرمی در ایران بود ✳️حتی در جمع مدافعان حرم هم حضور نداشت اما من او را در جمع شهدا دیده بودم... شهدائی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت می شدند..! ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni