#تلنگر
📌 سلام به پدر...
🥸 پسرک کنار سفرهٔ صبحانه نشست. اما یادش رفت به پدر و مادرش سلام کند.
پدر با اخم گفت: مگه میشه اول صبح، سلام به پدر و مادرت رو فراموش کنی؟
پدر سپس تلفن همراهش را روشن کرد و مشغول پرسهزدن در فضای مجازی شد. این کار هر روز او بود. او باز هم فراموش کرد، صبحش را با سلام به پدر مهربانش آغاز کند.
«سلام علی آل یس… »
✍️ جلس الصبی لیتناول الفطور لكنّه نسى يرمي السلام على أمه و أبيه.
قال الأب عابسا: " أيمكن أحد ينسي یسلم على والديه؟!"
ثمّ فتح الأب جواله و قام یجول فی الشبکات الإجتماعیة. هذا كان ما یفعله یومیّا. لقد نسى مرة أخرى أن يبدأ يومه بالسلام على أبيه الحنون.
"سلام على آل يس..."
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 کار فرهنگی...
📖 استادِ حرفزدن و زبانریختن بود.
توی جمع با خواندن شعر و گفتن قصه و خاطره، همه را به وجد میآورد.
ولی وقتی میخواست برای امام زمان کار فرهنگی کند، زبانش بند میآمد!
✍️ كان أستاذ في التحدّث و الحكي؛
كان يثير الكل عند قراءة القصايد أو الحكايات أو الذكريات؛ لكنّه لمّا كان يريد يكتب عن إمام زمانه كانّ ينطفئ ذوقه الشعري!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
و کمان هو کان یعتبر نفسه مِن المنتظرين!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 دعای آخر جلسه...
📖 سخنران، آخر جلسه، اینگونه دعا کرد: خدایا! به جان امام زمان قسمت میدیم...
برای همهچیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت، الا دعا برای فرجش! که باز یادش رفت، مثل روزهای دیگر، مثل مراسمات دیگر...
✍️ آخر المجلس رفع الخطيب يديه للدعاء:
إلهي! بالحجة بن الحسن...
و دَعا لكلّ شيء و طلب كلّ حاجاته؛ لكن نسى أن يقرأ دعاء الفرج كالأيام الماضية و المجالس الأخرى...
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
کان الخطیب یعتبر نفسه مِن المنتظرين!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 مسافرت...
💰 وقتی میخواست با خانوادهاش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه میداد.
اما هر وقت میخواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین میکرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بیگوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد!
دست آخر هم میگفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم!
✍️ عندما كان يسافر مع عياله كان يتصدق بـ مبلغ كبير.
لكنه عندما كان يتصدق لسلامة إمام زمانه کان يبحث جيوبه لكى يجد الفكة.
ثم يقول في نفسه:"سيدي! كان قصدي أن أتصدق لاجلك لكن ما لدى فكة! الأعمال بالنيات و المهم أنت دائما على بالي!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 سختکوشی...
🔸 در اداره، به سختکوشی معروف بود. برای پیشرفت و رسیدن به ریاست، شب و روز نمیشناخت.
اما وقتی از او خواستند که قدمی برای امام زمان بردارد، وقت نداشت! حتی به اندازهٔ نوشتن یک متن کوتاه!
کارهای مهمتری بود که باید به آنها میرسید!
▫️ کان یُعرف بشخص کادح فی المکتب و بین زملاءه. کان یحاول لیلا و نهارا لیصبح رئيسا فی المکتب و یتطوّر فی حیاته.
لمّا طُلب منه أن يخطو خطوة لإمام زمانه، كان مشغولا! و لم يكن لديه وقت حتى لكتابة نص قصير!
لأن لديه أمور أهم بكثير ليفعله!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 بیعملی...
🔸 طبق عادت، کمتر به سخنان رهبرش گوش میداد. یا عمل نمیکرد یا جدی نمیگرفت.
بعد هر روز توی دعایش از خدا میخواست آقا بیاید!
🔹 ما كان یستمع کلام القائد کثیراً؛ إمّا لم يتبع نصائحه أو لم یاخذ کلامه بجد؛ مع ذلك كان دعاءه اليومية "اللهم كُن لوليك الفرج".
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين!
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 بهانه...
📖 به زور به مادر پیرش سرمیزد!
برای انجام کارهای مادرش، همیشه بهانه میآورد، اما برای رفقایش سنگ تمام میگذاشت.
✍️ کان يزور أمه العجوز بالإكراه
لمّا كانت أمه تطلب شيئا، كان دائما يختلق الاعذار لها
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
بس هو كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين
| @Mahdaviyat_Kiau |
#تلنگر
📌 کانالهای مهدوی...
🔸 هر مطلب زیبایی که در مورد امام زمان در کانالهای مهدوی میدید، ذوق میکرد.
قبل از اینکه روی خودش تأثیر بگذارد، به یاد دوستانش میافتاد. خوانده و نخوانده، کپی میکرد و برای آنها میفرستاد!
▫️ كان یحتمس لما يقرأ نصا جميلا حول الإمام المهدي فی القنوات فكان یقوم بنسخه و يرسله لأصحابه قبل أن يؤثر النص عليه.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
| @Mahdaviyat_Kiau |