eitaa logo
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
132 فایل
[ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ] . دوست دارَد یار این آشُفتِگی کوشِش بیهوده بِه از خُفتِگی... ! . ⚫| جواب ناشناس و شرایط : @harf_rahaiea. ⚈| ادمین : @Rahill_x. ⚪|لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7372628009 [تلاش،لذت+رشد تا مقصد🫀📿🌱]
مشاهده در ایتا
دانلود
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
_ یکم زندگی کن:)))) خیلی قشنگ بود حتما دانلود کنید. [@Mahfel_Rahaiea]
امام على عليه السلام: إنَّ أهنَأَ النّاسِ عَيشاً مَن كانَ بِما قَسَمَ اللَّهُ لَهُ راضِياً گواراترين زندگى، از آنِ كسى است كه به آنچه خدا قسمت او كرده، راضى باشد غرر الحكم حدیث3397 امام على عليه السلام: مَن رَضِيَ مِنَ الدُّنيا بِما يُجزِئُهُ كانَ أيسَرُ ما فيها يَكفيهِ، ومَن لَم يَرضَ مِنَ الدُّنيا بِما يُجزِئُهُ لَم يَكُن فيها شَيءٌ يَكفيهِ هر كس به آن چه از دنيا كه كفايتش كند، راضى شود، كم ترين بهره دنيا براى او بس است؛ و آن كس كه به آن چه از دنيا كه كفايتش كند، راضى نشود، هيچ چيزِ دنيا وى را كفايت نكند |تحف العقول صفحه207| [@Mahfel_Rahaiea]
شهر ما شهیدی دارد که باب الحوائج است حاجات ها را روا می کند و از شهدای دفاع مقدس است. 🌹سردار شهید عبدالمهدی مغفوری 🔹اگر می خواهی تفسیر عینی این جمله را که؛ مگر شهید می میرد؟! 🔸را ببینی کافی است با چشم دل یا حتی پای دل به گلزار شهدای کرمان و مزار او مشرف شوی. رازهای سلوک همان شهیدی که همیشه اطراف مزارش شلوغ است و عده ای در حال درد و دل حاجت خواستن از او... 🔸همان شهیدی که از کفنش صدای اذان بلند شد. 🔹همان شهیدی که لحظه گذاشتن در در قبر خندید. 🔸همان شهیدی که إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ را در قبر تلاوت نمود به راستی که خود او هم خیر کثیر است. 🔹همان شهیدی که عاشق امام زمان عجل الله بود و با سربند یا مهدی عجل الله شهید شد. همان شهیدی که احترام زیادی برای پدر و مادر و همسرش قائل بود. 🔸همان شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست تا رنج و درد مستضعفان او را غافل نکند. 🔹همان شهیدی که همیشه با وضو بود حتی قبل از خواب و با بسم الله الرحمن الرحیم کارهایش را شروع می کرد. 🔸همان شهیدی که مجسمه تقوا بود و آداب رفتن به سرویس بهداشتی را طبق دستورات اسلام انجام می داد. 🔹همان شهیدی زمانی که به پابوس امام هشتم رفته بود امام رضا علیه السلام جواب سلام وی را شخصاً داد. 🔸همان شهیدی که گفت: پایگاههای بسیج سفارتخانه امام زمان عجل الله هستند. 🔹همان شهیدی که همیشه و در همه حال نماز شب می خواند و اگر در بین راه بود برای ادای نافله شب از اتوبوس پیاده و با ماشین بعدی خود را به مقصد می رساند. [@Mahfel_Rahaiea]
1_1476693575.mp3
11.2M
۲۵ آنچه که می‌بینی، آنچه که می‌شنوی، آنچه که بدان می‌اندیشی، آنجا که زندگی می‌کنی، آنجا که کار می‌کنی، آنجا که سفر می‌کنی، و ...... 🧩 شبیه تکّه‌های پازل، در حال شاکله‌سازی‌ تواَند! یعنی؛ باطنِ شما درنهایت، محصولِ همه‌ی ارتباطات، افکار و رفتار تو خواهد بود! 👈 حال یک سؤال؛ برگرد و جستجویی کن در سؤالات بالا! اوضاع باطنِ شما چگونه است؟
•میگفت‌ظآهـَرشھیدآنہ‌دآشتـَن‌هنربزرگۍ‌نیست اگہ‌مَرد؎باطِنت‌رومِثل‌شھداڪن(:! [@Mahfel_Rahaiea]
18.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عجب! مگس های جاسوسی آمریکا در لبنان که حتی میتونن به راحتی وارد مقرها بشن. بعد غرب پرستا باز بیایید بگید آمریکای صلحجو که کاری نداره با کشور های دیگه...(:! [@Mahfel_Rahaiea]
امام‌جواد(ع) : ثابت قدم باش تا به هدف خود برسی یا به آن نزدیک شوی. |بحارالانوار/ج۷۸/ص۳۶۴ | [@Mahfel_Rahaiea]
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت خانوما🥺😍 طبقه بالای حرم امام حسین (ع) رو بخاطر ایام امتحانات برای درس خواندن قرار دادن اینجا باشی و درس بخونی و بفهمی.. [@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
#قسمت_چهاردهم #سادات_بانو صبح روز پنجشنبه با صدای گریه فخر السادات از خواب بیدار شدم گویی متوجه شد
سید ضیا الدین نگاهی به پدر کرد آه سردی کشید زیر لب زمزمه کرد ما باید از اینجا برویم پدر چای تلخ را به سمت سید تعارف کرد کجا می خواهید بروید فخر السادات خیلی کوچک ضعیف هست مادر در حالی از حیاط داخل اتاق آمد روبه سید آقا سید شما مهمان ما هستید اگر از این شهر بروید از نجمه بانو دور می شوید سید در حالی که چایی را به دهانش نزدیک کرد شرایط من طوری نیست که بتوانم در این شهر بمانم من به عنوان یک فراری هستم ، عیالم را هم شهید کردند این شهر خاطرات تلخی برایم به جا گذاشته است مادر بغضش را فرو داد حالا کدام شهر می روید سید در فکر فرو رفت اصفهان ،شهر خیلی آرامی هست فاصله ی زیادی هم با اینجا دارد فقط شما زحمت بکش خانه را برای فروش بگذار پولش هم بگذار به حساب زحمت هایی که کشیدی پدر در حالی که به فکر فرو رفته بود این چه حرفی هست آقا سید شما رسیدی اصفهان نامه بنویس مو محل زندگیت را بگو من هم می آیم و پولت را می دهم و دیداری تازه می کنیم من در حالی که اشک روی گونه هایم جاری می شد بادهق هق خیلی دلم برای فخر السادات تنگ می شود هوای گرگ و میش روز چهارشنبه 17شهریور ماه درست نمی توانسیم جلوی پشمان را بیبنم مادر در حالی که با فانوس جلوی دالان آمد فخر السادات را به دست سید داد تا را به آغموس بگیرد سید پدر را بغل کرد نگاهی به فخر السادات کردم که با آرانش خوابیده بود زیر لب به آبت الکرسی خواندم که در کلاس قرآن باد گرفته بودم سبد خدا خافظی کرد و از خانه خارج شد نگاه من خیره به او بود نویسنده : تمنا 🌺 کپی در صورتی که با نویسنده صحبت شود 🌿 پایان 🥰🍃🌹