فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_گاهی وقتا حتی از کسانی که توی زندگی بهت رنج میدن هم باید تشکر کنی...!"
و ما چمیدونیم حمکت این رنج ها چیه شاید باعث رشتمونه:)
+ناامیدنشو رفیق"ان مع العسر يسرا"
[@Mahfel_Rahaiea]
هدایت شده از سعیدیسم ✅
‼️یادمان نرود‼️
بلافاصله بعد از بر زمین افتادن #دست_قطع_شده_قاسم_سلیمانی ، واگیری «کرونا» عالمگیر شد و جهانیان حدود دو سال از #سنت_دست_دادن باهم، محروم و ممنوع شدند...
‼️ #یادِ_آن_دستِ_ابوالفضل که از پای افتاد...‼️
✅ کانال #سعیدیسم :
@saeedism
السلامُعـلَیــڪ یاابٰاصٰالِـحَالمَھدے...
#امام_زمان(عج)
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_همینقدر زیبا:)))))))"
[@Mahfel_Rahaiea]
•••
امام حسين عليه السلام:
اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد...
|بحارالانوار جلد93 صفحه294|
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی عجیب از یکی از یاران#امام_زمان(عج)!
|استاد عالی|
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
حسن مولا حسن مولا حسن مولا🌱 [@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه:)"
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• خجالت نمی کشید؟
• یکی رو که با پرچم رسمی کشورش اومده تماشای بازی می زنید و با افتخار فیلمش رو پخش می کنید؟ شما دیگه چه جانورانی هستید؟
اینطوری بیشتر آبروی خودتو میبرید،
آزادیشون به روایت تصویر ...!
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
محمد خطبه خواند،زهرا بلی گفت ؛ غلط گفتم بلی نه،یاعلی گفت . . .♥️
بیوگرافیتون:)✨
یک جهان هم اگراز بیعت خود برمیگشت...
باز هم فاطمه دور سر حیدر میگشت:)
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
#قسمت_شانزدهم #سالهای_نوجوانی رنگ سبزی بر دشت پهن شده بود حیوانات مشغول چرا کردند بودند گل زرد ، بن
#قسمت_هفدهم
#سالهای_نوجوانی
هوای اردیبهشت بسیار دلپذیر شده بود گل های رنگارنگ در دشت خود نمایی می کردند ، حال و
هوای روستا حسابی عوض شده بود زمزمه ی اهل روستا کاروان کربلا ای بود که عده ای از اهالی
مسافر آن بودند
مادرم بر عکس هر سال حال و هوای دیگری داشت او هم دلش می خواست همراه با کاروان
راهی کربلا شود
چند روز بعد از زمزمه ی کربلا دایی به خانه ی ما آمد و گفت من و مریم داریم میرویم کربلا تو هم
که خیلی دوست داری به کربلا بروی موقعیت خوبی برای رفتن است میتوانی با ما بیایی.
مادرم در فکر فرو رفت چند روزی بود که می خواست ماجرا را به پدرم بگوید شب که پدرم از
دشت برگشت مادرم موضوع را با پدرم در میان گذاشت ، پدرم فکری کرد
گفت اگر پول قالی که مش رحمت به شهر برده بفروشد ،به دستمان برسد می
توانی بروی.
طولی نکشید که مش رحمت از شهر برگشت و پول قالی را آورد مادرم سریع برای ثبت نام رفت
تا او هم در قافله ی زائران امام حسین قرار گیرد روز های انتظار اشک از صورت مادرم پنهان نمی
شد کوچه های روستا حال و هوای دیگری داشت.
روز حرکت چند نفر از مرد های جوان سوار بر موتور ها با در دست گرفتن پرچم سبزی چاووشی
می کردند ، همه ی مردم روستا جمع شدند بعضی از خانم ها سینی کوچکی را به دست گرفته
بودند که درونش را با پارچه ی قرمز رنگی تزئین کرده بودند و رویش را گلدان قرار داده بودند
یک نفر هم اسپند دود می کرد همه سلام و صلوات می فرستادند تا زائران به سلامت باز گردنند
وقتی مادرم می خواست سوار اتوبوس شود مرا محکم در آغوش گرفت گفت مواظب خودت باش
من که بغض گلویم را می فشرد نمی توانستم صحبت کنم با علامت سر خداحافظی کردم و گفتم
مادر جان بیادم باش!
وقتی مادرم رفت احساس سنگینی در قلبم می کردم من هم خیلی دوست داشتم با او بروم اما
قسمت من نشد.
نویسنده :تمنا🌺
کپی حرام 🦋
عده ای به #شهیدمحمدرضاتورجیزاده
تهمت زده بودند که:
" به مجلس تورجی نرید او زیاد از امام زمان میخونه و طرفدار انجمن حجتیهست "
بعد از شهادتشون یکی از دوستانشون شهید تورجی زاده رو در خواب میبینه و میگه:
محمد! این همه تو دنیا از آقا خوندی، تونستی آقا رو ببینی؟ محمد در حالی که میخندید،گفت:
من حتی آقا #امام_زمان(عج) رو در آغوش گرفتم:)))))
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توقعاتی که بلاگرها از زندگی در ذهن ما ساختند...!
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ چه کار کنیم #حجاب در جامعه گسترش پیدا کنه؟
|حاج آقا پناهیان|
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه:)" [@Mahfel_Rahaiea]
شبتون امام حسنی🌿...
*﷽*
اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالزَّبُورِ ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَمُلْكِكَ الْقَدِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ ، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ ، يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً حِينَ لَاحَيَّ ، يَا مُحْيِيَ الْمَوْتىٰ ، وَمُمِيتَ الْأَحْياءِ ، يَا حَيُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها ، سَهْلِها وَجَبَلِها ، وَبَرِّها وَبَحْرِها ، وَعَنِّي وَعَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّٰهِ ، وَمِدادَ كَلِماتِهِ ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ ، وَأَحاطَ بِهِ كِتابُهُ
اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ ، وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ، والْمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوَائِجِهِ ، وَالْمُمْتَثِلِينَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِينَ عَنْهُ ، وَالسَّابِقِينَ إِلىٰ إِرادَتِهِ ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي ، شاهِراً سَيْفِي ، مُجَرِّداً قَناتِي ، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي . اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ، وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ ، وَاسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ ، وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ ، فَإِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : ﴿ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي النّٰاسِ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّىٰ بِاسْمِ رَسُولِكَ ، حَتَّىٰ لَايَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ
وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ ، وَناصِراً لِمَنْ لَايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ ، وَمُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَىٰ دَعْوَتِهِ ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
آنگاه «سه بار» بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ🤲
أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج..
#امام_زمان(عج)
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
چالش #چهل_سختی صبح ساعت ۶ بیدار شدن ( دوستان غیر از زمان نماز منظوره ، نه اینکه نماز بخونیم بخوابی
روز هفدهم چالش#چهل_سختی
از طرف شهید حجت الله رحیمی هدیه به امام حسن علیه السلام..🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهام نکن،توخانواده منی حسین:)"
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بهشت با چی سرگرم میشیم؟
لذتهای بهشتی، حوصله مارو سَر نمیبره؟
[@Mahfel_Rahaiea]
•••
#رفتار_شهدا
خیلیاهلشوخیبود ؛
همیشہتمامسعیشرومیڪردڪہ
اطرافیانشروبخندونہوشادڪنہ
هروقتمیدیدمشروحیہمیگرفتم
شبهاهمیشہقبلخوابگوشیرو
میگرفتدستشتاپیامهاشو
چڪڪنہ .
هروقتیلطیفہجالبیمیخواند
اولخودشریزمیخندید
بعدهمبرایمنتعریفمیڪرد
واینبارباصدایبلندترباهم
میخندیدیم((:
میگفت؛دلمنمیادتنهاییبخندم !
اینجوریحالشبیشتره (:
#شهیدآرمانعلیوردی
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_جانم فدای نام تو یا باقرالعلوم🖤"
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
#قسمت_هفدهم #سالهای_نوجوانی هوای اردیبهشت بسیار دلپذیر شده بود گل های رنگارنگ در دشت خود نمایی می
#قسمت_هجدهم
#سالهای_نوجوانی
روز های سختی را پشت سر می گذاشتم وقتی از مدرسه به خانه می آمدم جای مادرم خیلی
برایم خالی بود
من بیشتر از قبل کار های خانه را انجام می دادم غذای پدر و برادرم را درست می کردم اتاق ها
را جارو می کشیدم یک روز عصر چند تا از دوستانم به دنبالم آمدند تا با هم به دشت برویم و کمی
پیاده روی کنیم من هم حال و هوا عوض کنم.
دشت پر از گل های زرد و بنفش بود منظره ی خیلی زیبایی بود گل های بنفش در وسعت عظیمی
بر دشت پهن شده بود به کنار رود خانه رفتیم درختان سپیدار با تنه های سفید فضای جالبی ایحاد
کرده بود تپه ی گل های زرد حس شادابی در وجودم ایجاد کرد بود.
وقتی از دشت برگشتیم هوا تقریبا تاریک شده بود داخل اتاق رفتم شروع به درست کردن غذای
فردا کردم اتاق را مرتب کردم و بعد از چند ساعت در کنار پدر و برادرم شام خوردم.
روز ها یک از پس دیگری می گذشت تا چند روز دیگر مادرم به روستا باز می گشت برای آن
روزخیلی کار داشتم باید حیاط را فرش می کردم و دستی بر سر و روی زندگی می کشیدم
پدرم هم چند کیلو میوه ، شیرینی خریده بود که باید شسته و آماده می شد
بعد از فرش کردن حیاط همراه با زهرا به اتاق رفتم و در ظرف بزرگی شیرینی ها را چیدم و میوه
ها ششتم همه چیز را برای روز استقبال آماده کردم.
انتظار به پایان رسید روز یکشنبه مادرم همراه هم کاروانی ها به روستا آمد همه ی مردم روستا
مانند مراسم بدرقه به استقبال کربلایی ها آمدند و بلند صلوات فرستادند من جلو رفتم بعد از سلام
و احوال پرسی مادرم را در آغوش گرفتم و زیارت قبول گفتم حس کردم تمام سختی های این
مدت با یک نگاه گرم او از بین رفت.
مدتی بعد همه ی اهل روستا به راه افتادند و هرکس به خانه ی زائران رفتند و زیارت قبول گفتند
خانه ی ما هم از مهمان ها پر شد
خانم های همسایه به مادرم زیارت قبول گفتند و با اشتیاق به صحبت های مادرم که در مورد بین
الرحمین می گفت گوش می دادند در همین مدت من هم مشغول پذیرایی بود
نزدیک غروب که کمی خانه خلوت شد مادرم سراغ ساک سوغات رفت و مانتوی عربی بلند و بسیار زیبایی به دستم داد
خیلی ذوق کردم و کلی از مادرم تشکر کردم شب بعد از رفتن مهمان ها خیلی زود به رخت خواب
رفتم و بعد از چند روز خستگی با آرامش خوابیدم.
نویسنده : تمنا🌺
کپی حرام 🦋