eitaa logo
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
362 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰ 😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @F_Mokhtari_1382 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام‌علیک‌یابقیه‌الله‌فی‌ارضه🦋🌱
[آل‌عمران] أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ{۲۳} آیا ننگریستی آنهایی را که بهره‌ای از کتاب داده‌اند که چون دعوت شوند تا کتاب خدا بر آنها حکم کند گروهی از آنان (از حکم حق) روی گردانند و از آن دوری گزینند؟
🌱 با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت‌هایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد... اگر بندگی‌اش را می‌کردیم چه می‌کرد؟... :) [آیت‌الله‌بهجت]🌹  -------------🌿-------------- @majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 📣 💛 🔹با کمک مالی شما عزیزان قصد داریم کتاب را تهیه و به دیگران هدیه بدیم 🔸از تمامی مراحل نذر کتاب گزارش تصویری تهیه میشه و در کانال ارسال میشه 🔹شما عزیزان میتونید هرچقدر که در توانتون هست از هزار تومان به بالا برای تهیه ی کتاب واریز کنید و در این کار خیر سهیم باشید 🔸قیمت هر کتاب ۲۲۰۰۰ هزارتومان است و شما میتونید قیمت ۱ کتاب تا چند کتاب رو هم بپردازید 🔹مهلت پرداخت تا ۳۰ آذر برای دریافت شماره ی کارت و ارسال فیش واریزی به پی وی زیر مراجعه کنید👇🏼👇🏼 @F_mokhtari_1382 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 مطمئن باشید دعای خیر شهید و خانواده ی شهید دنبال راه شما خواهد بود💫 عاقبتتون ختم به خیر🌹 🕊 🌹  -------------🦋-------------- @majid_ghorbankhani_313
امام‌زمان{عج}:🦋 همانا من مایه ی امان اهل زمینم... 🕊  -------------🌼-------------- @majid_ghorbankhani_313
مستند از شما چه پنهون هم اکنون شبکه یک سیما [ خدمات سیدابراهیم رئیسی]💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
بسم رب العشق #قسمت_سی_و_سوم 😍علمدارعشـــــق #راوی نرگــــــس ســـادات نمازمو خوندم از مسجد دانشگا
بسم رب العشق 😍علمدارعشــــق تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد منو زهرا کنارهم نشسته ایم هم ردیف ما همسر و برادر زهرا نشستن برای ناهار و نماز یه جا توقف کردیم بعداز اقامه نماز با بچه ها به سمت رستوران حرکت کردیم بچه ها داخل رستوران همهمه ای ایجاد کرده بودن زهرا با برادر و همسرش دور یه میز نشستن منم ترجیح دادم تنها باشم استادمرعشی داشت بایکی از آقایون حرف میزد تا حرفشون تمام شد اومد سمت من استاد: چرا تنها نشستید خانم موسوی - خانم کرمی با برادر و همسرش نشسته منم دیگه مزاحمشون نشدم استاد: اجازه هست من هم میزتون بشم - بله بفرمایید استاد: حقیقتا خانم موسوی خیلی وقته میخام باهتون صحبت کنم اما نمیشه - من درخدمتم استاد تا استاد اومد حرف بزنه یهو سر وکله زهرا پیداشد زهرا: استاد ببخشید با نرگس سادات کار دارم استاد : ☹️☹️خواهش میکنم بفرمایید زهرا منو برد سمت میزشون و گفت پیش خودم باش - زهرا تو چته بعداز خوردن ناهار به سمت اصفهان حرکت کردیم ساعت ۶ غروب بود که رسیدیم محل اسکانمون یه هتل خیلی شیک که از قبل رزو شده بود منو زهرا تو یه اتاق بودیم مرتضی و صبوری و استاد مرعشی هم یه اتاق دیگه با صدای اذان صبح گوشیم از جا بلندشدم روسریمو مدل لبنانی بستم چادرلبنانیم سر کردم و به سمت حسینه هتل رفتم بعداز اقامه نماز استاد مرعشی تو سالن دیدم با چشمای خواب آلود بهش سلام دادم - سلام استاد •• سلام قبول باشه خانم موسوی چقدر چادر بهتون میاد - ممنونم استاد 😅😅 بعداز صرف صبحونه با اعلام استاد سوار اتوبوس شدیم و به سمت نیروگاه هسته ای نطنز حرکت کردیم یاد یه خاطره از کیک زرد افتادم برای زهرا که تعریف کردم با صدای بلند خندید •• خانم کرمی به چی میخندید زهرا : استاد خانم موسوی یه خاطره خیلی جالب گفتن •• میشه برای منم تعریف کنید - بله حدود ۱۵ سالم بود که برای اولین بار اسم کیک زرد از صدا وسیما شنیدم پیش خودم فکرمیکردم واقعا یه کیک خوردنیه که تقسیمش میکنن و به هر بیماری یه مقداری میدن استاد : چه برداشت جالبی بعداز ۲ ساعت به نیروگاه نطنز رسیدیم بازرسی های ویژه انجام شد و حالا باید خودمون استریل شدیم که مبادا میکروبی و ویروسی و چه چیزهای ازاین دست با خودمون وارد سایت ها بشه منو زهرا و آقای صبوری فقط مجاز به مشاهده بودیم من شروع کردم به غرغر کردن - خوب چرا ماآورده وقتی حتی اجازه حتی لمس چیزی نداریم استاد از پشت سرم گفت استاد: خانم موسوی خسته شدید - خیلی استاد چرا ما اومدیم خوب همین فیلمش بعدا سر کلاس میدیم استاد : چون تو سفر میشه طرف مقابل شناخت نویسنده بانـــــــو .....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق 😍علمدار عشــــق شش بار تواین ده بار رفتیم نیروگاه هسته ای غمناک ترین قسمت حضورمون تو‌ نیروگاه حضور درسایت شهید احمدی روشن روز هفتم استاد مرعشی اعلام کردن حاضر باشیم بعداز ناهار برای گردش به سی و سه پل و زاینده رود بریم لب پل نشسته بودم زهرا و همسرش داشتن تو زاینده رود قایق سواری میکردن استاد مرعشی اومد با فاصله نیم متری کنارم نشست •• خانم موسوی میخاستم حرفمو بزنم یهو صدای مرتضی مانع از ادامه حرف شد مرتضی : استاد میاید بریم قایق سواری استاد : گویا این خواهر و برادر نمیخان من حرف بزنم فعلا بااجازه - بفرمایید اردو تموم شد ما برگشتیم خونه سه روز از عروسی بچه ها میگذره و هرکدوم رفتن سر خونه و زندگی خودشون امروز بعداز ظهر با استاد مرعشی کلاس داریم وارد کلاس شدیم استاد جلوتراز ما سرکلاس حاضرشده بودن تااومدم بشینم •• خانم موسوی لطفا بعداز کلاس تنها در کلاس بمونید باشما یه کار شخصی دارم - بله چشم استاد کلاس تموم شد همه بچه ها از کلاس خارج شدن منو استاد تنهایی تو کلاس موندیم استاد رفتن سمت در کلاس ودر باز گذاشتن •• خانم موسوی حقیقتا این حرف خیلی وقته میخام بهتون بگم تو اردو هم که بارها نیت کردم بهتون بگم اما خانم کرمی و برادرشون مانع شدن - بله حق باشماست من الان در خدمتم بعداز ده دقیقه با تامل و خجالت گفت •• میخاستم اگه اجازه بدید با مادرم برای امر خیر مزاحمتون بشیم - استاد حقیقتا اصلا انتظار این حرف نداشتم اجازه بدید من فکر کنم •• بله حتما رفتم سلف تا زهرا خداحافظی کنم برم خونه باید با آقاجون مشورت کنم تا وارد سلف شدم زهرا اومد سمتم زهرا: استاد چیکارت داشت نرگس سادات! - ازم خواستگاری کرد زهرا : چییییییییی - إه چه خبرته سلف گذاشتی رو سرت زهرا : تو جوابت چیه ؟ - پسر خوبیه شاید جواب مثبت دادم زهرا: نرگس سادات توروخدا درست تصمیم بگیر تو کیسای مذهبی تر از استاد مرعشی هم داری - زهرا باز گنگ داری حرف میزنیا من برم خونه باید با آقاجونم حرف بزنم فعلا یاعلی نویسنده بانو....... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق 😍علمدارعشــــق وارد خونه شدم عزیزجون رفته بود خونه همسایمون برای کمک به آش نذری رفتم لباسام عوض کردم اومدم تو پذیرایی روم نمیشود به آقاجون بگم آقاجون : نرگس جان بابا چیزی میخای به من بگی؟ - آقاجون میخام یه چیزی بهتون و باهتون حرف بزنم آقاجون : باشه بابا بریم حیاط رفتیم حیاط رو تاپ دونفر نشستیم آقاجون شما به من اطمینان دارید آقاجون : گل ناز بابا این چه حرفیه چی شده باباجان - آقاجون قول بدید ازدستم ناراحت نشید آقاجون - چشم بابا بگو چی شده - حاج بابا استادم ازمن امروز خواستگاری کرد آقاجون : خب باباجان این اون مقدمه چینی نمیخاستم دخترم وقتی یه دختر بزرگ میشه هزارتا خواستگار داره توام که سه ترم این آقا میشناسی فکرات بکن جواب بده اما نرگس سادات تا نگفتی بله من پشتم اما با گفتن بله باید تا آخر به پای بله ای که گفتی بمونی - آقاجون اجازه میدید برم شلمچه فکر کنم جواب بدم آقاجون : آره بابا برو نویسنده : بانـــــو....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @Majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرمنده که با غیبت و انواع گناه من باعث غیبتت شدم آقاجان💔 شرمنده ام آقاجان .... ࿐༅🍃🌺🍃༅࿐ @Majid_ghorbankhani_313
به‌دنیاوابسته‌نباش‌تا ببینی‌چطور‌تمام‌برکت‌و نعمت‌هاش‌رو‌به‌پات‌می‌ریزه ~~~🦋☆☆☆🦋~~~ @Majid_ghorbankhani_313
السلام‌علیک‌یاسیده‌نساءالعالمین {س}🦋✨
[آل‌عمران] ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۖ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ{۲۴} بدین سبب که گویند: ما را هرگز در آتش جز روزهایی چند عذاب نکنند. و این سخنان باطل که به دروغ بر خود بسته‌اند آنها را در دین خود مغرور گردانیده است.
تـا آخر ایستاده‌ایم همپای‌خامنہ‌ای در راه‌خمینۍ...✌️🏾🇮🇷 ♥️  -------------🦋-------------- @majid_ghorbankhani_313
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید: «نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه {علیهاسلام} رسید. فاطمه{س}فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»🦋✨ وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»🌱 [بحارالانوار، ج 43]  -------------♥️-------------- @majid_ghorbankhani_313