eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
471 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✴️ گريه امام صادق علیه السلام برای غيبت امام زمان(عج) 💎سدير صيرفى مى گويد: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسيديم ، ديديم آن بزرگوار بر روى خاك نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد. 🌴آثار حزن و اندوه از چهره اش نمايان است و اشك، كاسه چشمهايش را پر كرده بود و چنين مى فرمود: 🌅سرور من، غيبت (دورى ) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامشم را از دلم ربوده. ✨آقاى من غيبت تو مصيبتم را به مصيبتهاى دردناك ابدى پيوسته است. ✅گفتم : خدا ديدگانت را نگرياند اى فرزند بهترين مخلوق ! ⁉️ براى چه اين چنين گريانى و از ديده اشك مى بارى؟ چه پيش آمدى رخ داده كه اين گونه اشك مى ريزى؟ 🌠حضرت آه دردناكى كشيد و فرمود: واى بر شما، سحرگاه امروز به كتاب ((جفر)) نگاه مى كردم و آن كتابى است كه علم منايا و بلايا و آنچه تا روز قيامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده.. 🌿درباره تولد غائب ما و غيبت و طول عمر او دقت كردم . 🎆و همچنين دقت كردم در گرفتارى مؤمنان آن زمان و شك و ترديدها كه به خاطر طول غيبت او كه در دلهايشان پيدا مى شود 💥و در نتيجه بيشتر آن ها(دو سوم) از دين خارج مى شوند و ريسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اينها باعث گريه من شده است... 🌕یا الله یا رحمن یا رحیم،یا مقلب القلوب.ثبّت قلوبنا علی دینک 📚 بحارالانوار ج 51،ص219 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️اینقدر نذر کردم... اینقدر ذکر گفتم... اینقدر دعا کردم... چرا اجابت نشد؟!😔 🎤استادشجاعی
🌺اهمیت نماز اول وقت و مراقبت از آن از زبان آیت الله بهجت(ره)..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1331943935.mp3
1.64M
🎙دو شرط لازم برای ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه 👌 بسیار شنیدنی 🎤شیخ حسین
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به بهانه چهاردهمین سالگرد عروج آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) شب جمعه ست، نثار همه اموات ودرگذشتگان و شهدا فاتحه و صلوات
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. 🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃 التماس دعای فرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Aroomam_Kon_Damani&Fosuli_2_۲۰۲۱_۱۱_۲۵_۰۹_۵۳_۱۰_۱۴۸.mp3
6.37M
شب‌جمعه‌ست‌هوایت‌نکنم‌می‌میرم🌙 🎧 دلتنگ کربلا...🕌 🎼آرومَم ڪُن💔 🎤 🎤 در دلِ‌کوچک من،جآی‌بـزرگــی‌داری❤️
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻 پارت۱۴۶ نویسنده:ت،حمزه لو چند دقیقه ای در ماشین منتظر ماندم تا حسین آمد.از دور دیدمش که آهسته قدم بر می داشت.موهایش مرتب بود و لباس تمیزی به تن داشت اما صورتش نگران و ناراحت به نظر می رسید. وقتی سوار شد آهسته سلام کرد.جوابش را دادم و به طرف شهرک غرب حرکت کردم.در راه حسین بدون حرف از پنجره ،به بیرون خیره شده بود.نزدیکیهای شهرک غرب که رسیدیم ،روی ترمز زدم و به حسین که ساکت کنارم نشسته بود نگاه کردم و گفتم:"حسین ،چیزی شده!نکنه پشیمون شدی؟تو رو خدا اگه از دست من خسته شدی بهم بگو ،من دلم نمی خواد تو رو وادار به کاری کنم که به نظرت درست نیست.!! " چند لحظه ای گذشت و حسین حرفی نزد.بعد سرش را به سمت من چرخاند و دیدم که در چشمان درشت و قهوه ای رنگش حلقه اشکی بسته شده.با بغض نگاهم کرد و گفت:"دیگه این حرف رو نزن،تو از همه ی دنیا برام عزیزتری و این آرزوی منه که تو شریک زندگیم بشی ولی......تو حیفی،حیفی که بعد از چند سال زندگی ،بیوه بشی و با یه دنیا مشکل تنهابمونی.حیفه که با یه آدم مریض زندگی کنی،حیفه که به خاطر یه زندگی متوسط،از زندگی مرفهت چشم بپوشی." اشک،بی اختیار چشمانم را پر کرد.با صدایی لرزان گفتم:"حیف از تو حسین،که مجبوری کنار ما آدمای پول پرست و خودخواه زندگی کنی.اگه واقعا ناراحتیت به خاطر این حرفاست،بازم میگم من با چشم باز تو رو انتخاب کردم و تمام مسئولیتش رو هم می پذیرم.من تو رو دوست دارم و زندگی کردن کنار تو رو به این امتیازات مسخره ای که تو گفتی نمی فروشم." حسین لبخند زد و من امیدوارانه گفتم:"خب،حالا خونه کجاست؟" چند دقیقه بعد در خانه بودیم.همانطور که حسین قبلا گفته بود،داخل خانه احتیاج به تعمیرات و بازسازی داشت ،امانقشه ساختمان جوری بود که انگار خانه صد متری است. دو اتاق خواب بزرگ و جادار با یک هال و پذیرایی مستطیل شکل ،و حمام و دستشویی جدا از هم داشت.با توجه به خانه سهیل که دیده بودم،اینجا مثل قصر بود.بدون اینکه نظرم را اعلام کنم،از خانه بیرون آمدیم.وقتی سوا ر ماشین شدیم حسین پرسید:"خب چطور بود،خوشت اومد؟" گفتم:"به نسبت قیمتش خیلی خوبه،بزرگتر از اندازه واقعیش به نظر میرسه،محله ش هم جای ساکت و آرومیه،به نظر من زودتر معامله ش کن تا کس دیگه ای پیدا نشده." شب وقتی به رختخواب رفتم،به این فکر میکردم که نکند آن خانه کدبانویی جز من پیدا کند.از اینکه پدرم جواب رد به حسین بدهد،حسابی در هول و نگرانی بودم. 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
5311f2d2c275c26fa382125ddfe4e26d34539748-360p_۱۰۰۱۲۰۲۲.mp3
3.16M
‌●━━━━━━─── ⇆ㅤㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ ㅤㅤ 🌹 بی ذکر حسین میگیره نفس من با تو فقط مأنوسم وبس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹🌱💚 ✅پیشنهاد دانلود👌🏻 اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج