eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چکآمهـ.
شبِ سختیه عزیزم.
мαɴαreм
شبِ سختیه عزیزم.
موافقم باهاتون چکامه خانوم ؛ موافق .
ماجرا را ک ِ گفتم بغض ِانباشته ترکید ؛ گاه کاری ک ِ روایت‌کردن ِماجرا با آدم می‌کند ! خود ِماجرا نمی‌کند .
جرعتشو داری منو با زخمایی ک ِ ؛ هیچوقت خوب نمیشن دوست داشته باشی؟
мαɴαreм
جرعتشو داری منو با زخمایی ک ِ ؛ هیچوقت خوب نمیشن دوست داشته باشی؟
یادم ی ِ روز احوالات ِش میزون نبود .. کلاسارو بی‌حوصله میگذروند و من ؟ خب از هر راهی رفتم خوردم بن‌بست ! دیگه طاقت َم طاق شد ؛ برگشتم گفتم : میای نهار بریم بیرون ؟ امروز غذای سلف از اون کباب‌کوبیده‌هاست ک ِ شبیه لاستیک ِ از اونایی ک ِ هیچکدوم‌مون دوست نداریم !
мαɴαreм
یادم ی ِ روز احوالات ِش میزون نبود .. کلاسارو بی‌حوصله میگذروند و من ؟ خب از هر راهی رفتم خوردم بن‌
خندید ! و همین کافی بود تا مصمم بشیم.. توی ِراه کلی حرف زدم و بازم تلاش َم این بود ک ِ بفهمه باید خوب باشه ! وقتی منی کنارش ِ نباید با جناب سکوت چایی بخوره ؛
мαɴαreм
خندید ! و همین کافی بود تا مصمم بشیم.. توی ِراه کلی حرف زدم و بازم تلاش َم این بود ک ِ بفهمه باید خ
با صرف نظر از راه ِ طولانی و پای ِپیاده ! وقتی رسیدیم به مکان مورد نظر ؛ ی ِ نگاه به ارتفاع کردیم و باز مثل همیشه رنگ ِش رفت ..
мαɴαreм
با صرف نظر از راه ِ طولانی و پای ِپیاده ! وقتی رسیدیم به مکان مورد نظر ؛ ی ِ نگاه به ارتفاع کردیم و
دستش ُ بین دستم گرفتم و گفتم ببین من هستم با هم میریم ! خندید .. و امون ک ِ معنی ِ خنده‌هاش عجیب بود !
мαɴαreм
دستش ُ بین دستم گرفتم و گفتم ببین من هستم با هم میریم ! خندید .. و امون ک ِ معنی ِ خنده‌هاش عجیب بو
هر طبقه‌ای ک ِ از زمین فاصله می‌گرفتیم از نمای ِ شیشه‌ای آسانسور به شهر خیره بودیم ؛ بماند ک ِ کلی با عکاسیای آینه‌ای خودمون رو سابیدیم ، و از ترس سرخ شده بود اما خب .. رسیدیم و بعد از اومدن چایی‌آمون ؛ زدم زیر خنده واقعا بعد از ی ِ کلاس سنگین چایی تنها ترکیبی ِروح‌نواز بود !
мαɴαreм
خب تا به‌حال معدود افرادی هستن ک ِ روی ِ پرحرف وجودیت ِ من ُ دیدن !
و اونم جزوشون .. و من بی‌پروا شروع کردم ؛ از همه چی ، از گذشته‌ی ِخاکستری‌ای ک ِ رفت.. تا همین‌روزی ک ِ از عطر چای مست میشدم .