eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
روزِ بغل رو دریابید.. حیف ِ از دست بره.. بی‌خبر از اینکه بهش بگین ؛ امروز چه روزیه بغلش کنین . آروم! طولانی! لبخندِ بعدِ اون بغل خیلی ستودنی ِ(:
امیدوارم بتونم بخوابم اما اگه نتونستم هم موردی نداره ! جالبه گذر زمان.. دقت‌کردن به زمان رو دوست دارم.. گذشتن لحظه‌ها ، انگار هیچ وقت نبودن.. مثل یک جادو ک ِ از بین می‌رن و هیچ اثری باقی نمیمونه ، ذهن قراره نگه داره اما فراموش میشه ! چیز زیادی نمی‌دونم ؛ یک عالمه کاستی دارم و در مورد حرف‌هایی ک ِ می‌زنم مطمئن نیستم ؟ مرددم و هنوز نمی‌دونم قراره با زندگیم چیکار کنم ، قراره چه اتفاقی برام بیوفته ، نمی‌دونم کلا . و به‌نظرم بدترین اتفاق همین ندونستن ِ ! دلم میخواد مثل آدم‌های امیدوار ماسک انگیزه و تلاش بزنم رو صورتم و بگم : جون و زندگی و عمرم رو میزارم تا بفهمم ، تا بدونم ، ولی من فکر می‌کنم این قابلیت از تنظیماتم پاک شده.. تا ی ِ جایی برای رسیدن تلاش می‌کنم از ی ِ جا به بعد از نبودنش لذت می‌برم.. واسه همینه میگم امیدوارم بتونم بخوابم اما اگه نتونستم هم موردی نداره.. شاید خواب سخت‌ترین چیزی بود ک ِ ازش گذشتم و چقدر دلم واسه ی ِ خواب ِ عمیق تنگ شده .
мαɴαreм
امیدوارم بتونم بخوابم اما اگه نتونستم هم موردی نداره ! جالبه گذر زمان.. دقت‌کردن به زمان رو دوست دار
در واقع من هر تایمی ک ِ خونه باشم ؛ در تلاشم برای خوابیدن ولی بیدارم ! مثل ِ الان .. مثل ِ دیشب .. مثل ِ امشبی ک ِ هنوز نرسیده .. مثل ِ تمام‌ِ شب‌هایی ک ِ گذشته .
گاهی به این فکر فرو می‌روم ؛ ک ِ این سرزمین ، تنها گذرگاه شلوغی به سویِ مرگ است ! ولی می شود لابه‌لایِ روزهایش ، اندکی با کسی در آن زیست .
[ اللهم‌اجعل‌نفسی‌اول‌كريمة‌تنتزعها‌من‌كرائمی ] خدایا کاری کن ک ِ از چیزهای ارزشمند زندگی ؛ جانم اولین چیزی باشد ک ِ از من می گیری .
نمیدونم گفته بودم دلم میخواد بعد مرگم رو ببینم یا نه ؛ ولی حس کردم به این هم راضی‌ام .
اتاق تاریک است .. تاریکِ تاریک نه ؛ تاریک ِ مطلق نه ! ولی فضا آنقدری تاریک و آسوده هست ک ِ بشود با خیال راحت به تو .. و فقط به تو فکر کرد .
و گاهی آدم مانند روخانه‌‌ای ، از جریان ِ تکراری و طولانی ِ روزهایش خسته می‌شود ! می‌خواهد به یکباره غرق شود ، برای صبری ک ِ آرام درون ِ آن می‌سوزد .
زمزمه‌ی آرام آهنگ روسی ، برگه‌ها پخش و پلا ک ِ نام جزوه‌های درسی را یدک می‌کشند ، بالشت ، پتو ، بطری ِ آب ِنصفه‌نیمه ، ماشین‌حساب ، مداد ، پاک‌کن ، سکوت ِ مطلوبی ک ِ فقط همان زمزمه آرام آهنگ می‌شکندش.. همه چیز مهیاست برای درس خواندن اما روحم را پیدا نمی‌کنم.. شاید دلم را.. دلی را ک ِ به درس بدهم و بعد بگویم دل به درس دادم و همه مطالب را خواندم.. لابد می‌پرسی چرا دنبال دلت نمی‌گردی؟ گشتم عزیز ِدل.. میدانم کجاست و دستم به او نمی‌رسد.. شاید هم نمی‌خواهم برسد.. اصلا خود ِ تو به من بگو ؛ انحنای گوشه‌ی لبخند او مهم‌تر است یا منحنی نمودار تابع هذلولی ؟ تو بگو شمردن تعداد پلک زدن‌های ِ او در ثانیه حیاتی‌تر است یا محاسبه سرعت ماشین در یک ثانیه ؟ درگیر کردن فکر با خیال او راحت‌تر است یا تحلیل جدول داده‌های توصیفی جامعه ؟ نامه نوشتن جذاب‌تر است یا خلاصه کدهای صفر و یک ِ کامپیوتری.. تو بودی درس می‌خواندی ؟ یک کلام بگو ؛ تو بودی دل به درس میدادی یا او؟
мαɴαreм
زمزمه‌ی آرام آهنگ روسی ، برگه‌ها پخش و پلا ک ِ نام جزوه‌های درسی را یدک می‌کشند ، بالشت ، پتو ، بطری
کتاب را گذاشته‌ام روبه‌رویم ؛ دستم نمی‌رود شروع کنم درس را ! منتظرم کلمه‌ها خودی نشان بدهند و شعر شوند و قافیه و ردیف جور شود ، باید قبل از درس لااقل به اندازه‌ی یک تک‌بیت ذهنم را آسوده کنم ، لااقل یک تک‌بیت .
اگه گفتم از [ کسی دیگه هیچ انتظاری ندارم ] اشتباه کردم تو مود انسانی نبودم ؛ آدمیزاد دل داره و این دل هی ترمیم میشه هی میشکنه و همه‌ی این‌ها برمی‌گرده به انتظار داشتن ! هنوز از خیلی آدم‌ها انتظار مهربون بودن دارم و گمون کنم همیشه این انتظار با من هست .