_«تَرک گنـــــٰاه۔۔✿»
مِثلچِـــــشمہا؎أستکِہ۔۔،
❍↲هَمـہچیـــــزرٰاخُودبـہدنبٰالدٰارد!
شمآگنــــٰـاهراتَرک کُنیـــــد . ⇩⇩⇩
↶دَستـــــورٰاتبَعد؎وعبــــٰـاداتدیگـر ؛
_خــُـــودبہخـُــــود۔۔
◇◇بہسَمتشُمـــــآمےآید➛
﴿_آیت الله بهجت..﴾
#سخن_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
سلام بزرگواران عذر خواهی میکنم
من ایتام مشکل داشت نتونستم پستای بعد از ظهر را ارسال کنم
داروخانه معنوی
داستانعاشقانهواقعی #رمان #دومدافع❤️ #قسمت_سی _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ماعروسموݧ رو ببریم... علے هم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
داستانعاشقانهواقعی #رمان #دومدافع❤️ #قسمت_سی _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ماعروسموݧ رو ببریم... علے هم
داستانعاشقانهواقعی
#رمان
#دومدافع
#قسمت_سیویکم
.
علے دستمو محکم گرفتہ بود.
حاج آقا اومدݧ خطبہ رو خوندݧ
ایـݧ خطبہ کجا ،خطبہ اے کہ تو محضر خوندیم کجا.
حالا دستم تو دست علے ،تو حرم آقا باید بلہ رو میدادم.
ایـݧ بلہ کجا و اوݧ کجا
آقا مهمونموݧ بودݧ یعنے برعکس ما مهموݧ آقا بودیم .
بعد از خطبہ چوݧ حاج آقا آشنا بودݧ رفتیم خارج از حرم و ثبتش کردیم
حالا دیگہ هم رسما هم شرعا همسر علے شده بودم.
مـݧ وعلے دوتایے برگشتیم حرم و بقیہ براے استراحت رفتـݧ هتل.
همہ جا شلوغ بود جاے سوزݧ انداختـݧ نبود
بخاطر همیـݧ نتونستیم بریم داخل براے زیارت
تہ حیاط روبروے گنبد نشستہ بودیم
سرمو گذاشتم رو شونہ ے علے
علے؟؟؟
جاݧ علے؟؟؟
یہ چیزے بخوݧ
چشم.
"خادما گریہ کنوݧ صحنتو جارو میزنـن
همہ نقاره ے یا ضامـݧ آهو میزنـݧ.
یکے بیـݧ ازدحام میگہ کربلا میخوام
یکے میبنده دخیل بچم مریضہ
بخدا برام عزیزه بخدا
دلاموݧ همہ آباد رسیده شام میلاد
بازم خیلے شلوغہ پاے پنجره فولاد"
باز دلمو برد با صداش .یہ قطره اشک از چشمم رها شدو افتاد رودستش
سرشو برگردوند سمتم و اشکامو پاک کرد.
چرا دارے گریہ میکنے ؟؟
آخہ صدات خیلے غم داره .صدات خیلے خوبہ علے مثل خودت بهم آرامش میده
إ حالا کہ اینطوره همیشہ برات میخونم
اسماء چند وقتہ میخوام یہ چیزے بهت بگم .بنظرم الاݧ بهتریـݧ فرصتہ
سرمو از شونش برداشتم وصاف روبروش نشستم
با تسبیحش بازے میکرد و سرشو انداختہ بود پاییـݧ
چطورے بگم..إم..إم
علے چطورے نداره بگو دیگہ دارے نگرانم میکنے ها
چند وقت پیش اردلاݧ راجع به یہ موضوعے باهام صحبت کرد و ازم خواست بہ تو بگم کہ با پدر مادرت صحبت کنے.
چہ موضوعے؟؟؟
اردلاݧ در حال حاضر تو سپاه براے اعزام بہ سوریہ داره دوره میبینہ وچند ماه دیگہ یعنے بعد از عروسے میخواد بره
باتعجب پرسیدم .چے؟؟؟سوریہ؟؟زهرا میدونہ؟؟؟؟
آرہ
قبول کرده؟؟؟
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
علے یعنے چے اول زندگیشوݧ کجا میخواد بره اگہ خدایے نکرده یہ اتفاقے...ادامہ ےحرفمو خوردم
خوب حالا از مـݧ میخواد بہ مامانینا بگم ؟؟؟
هم بگے هم راضیشوݧ کنے چوݧ بدوݧ رضایت اونا نمیره
آهےکشیدم و گفتم باشہ
خوشبحالش
خوشبحال کے علے؟؟؟
اردلاݧ
چیزے نگفتم ،میدونستم اگہ ادامہ بدم بہ رفتـݧ خودش میرسیم
بارها دیده بودم با شنیدݧ مداحے درمورد مدافعاݧ حرم اشک توچشماش جمع میشہ
همیشہ تو مراسم تشییع شهداے مدافع شرکت میکرد و....
براے شام برگشتیم هتل
تو رستوراݧ هتل نشستیم چند دقیقہ بعد زهرا و اردلاݧ هم اومدݧ
بہ بہ عروس دوماد روتونو ببینیم .بابا کجایید شما؟؟
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم :علیک السلام آقا اردلاݧ
إ وا ببخشید سلام
علے با ایما اشاره بہ اردلاݧ گفت کہ بہ مـݧ گفتہ
اومد کنارم نشست و گفت:خوب خواهر جاݧ ببینم چیکار میکنے دیگہ
زدم بہ بازوش وگفتم و چرا همہ ے کارهاے تورو مـݧ باید انجام بدم ؟؟
خندید و گفت: چوݧ بلدے
برگشتم سمت زهرا و گفتم:زهرا تو راضے اردلاݧ بره
سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد
دستم گرفتم جلوے دهنمو گفتم :جلل الخالق
باشہ مـݧ با مامانینا میگم ولے عمرا قبول نمیـکنـݧ
مامانینا وارد سالـݧ شدݧ
اردلاݧ تکونم دادو گفت :هیس مامانینا اومدݧ فعلا چیزے نگیا...
خیلہ خوب..
.
موقع برگشتـݧ بہ تهراݧ شده بود نمیتونستیم دل بکنیم از حرم خیلے سخت بود اما چاره اے نبود...
بعد از یک هفتہ قضیہ ے رفتـݧ اردلاݧ و بہ مامانینا گفتم
ماماݧ از حرفم شوکہ شده بود زهرا روصدا کرد
زهرا؟؟؟؟تو قبول کردے اردلاݧ بره؟؟؟؟
زهرا سرشو انداخت پاییـݧ و گفت بلہ ماماݧ جاݧ
یعنے چے کہ بلہ واے خدایا ایـݧ جا چہ خبره؟؟؟حتما تنها کسے کہ مخالفہ منم در هر صورت مـݧ راضے نیستم بہ اردلاݧ بگو اگہ رضایت مـݧ براش مهم نیست میتونہ بره بعدشم شروع کرد بہ گریہ کردݧ
دستشو گرفتم و گفتم:ماماݧ جاݧ چرا خودتو اذیت میکنے حالا فعلا کہ نمیخواد بده اووووو کو تا دوماه دیگہ.
چہ فرقے میکنہ؟؟؟بره ی بلایے سرش بیاد مـݧ چہ خاکے بریزم تو سرم .الاݧ وضعیت ایـݧ پسر فرق میکنہ زݧ داره ،اول زندگیشہ.
مادر مـݧ اولاکہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره...
#ادامه_دارد....
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
🌼 #نماز_شب 🌙🌔
🔸در سلوک راه خدا بعضی کارها جزء
خطّقرمزهاست، یعنی ترکَش به هیچ رو جایز نیست.
#نمازشب در رأس این کارهاست.
🔸 مواردی دیده شد که استاد دستور تکرار اربعین به سالک میداد، فقط به این علت که سالک یک شب، نمازشبش قضا شده بود.
🔸دهها اثر و خاصیت دنیوی، برزخی و اخروی برای بيدارى شب و تهجّد در روایات برشمردهاند.
در قرآن رسیدن پیامبر اسلام به «مقام محمود» مشروط به تهجّد شب دانسته شده است.
📚 سیر و سلوک، آیةالله حاج شیخ علی رضائی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #شب_زیارتی
🍃بلند داد میزد و می گفت...
من اگه کربلا برم...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨خــــدایـــــا🤲
🤍✨در این شب عید 🎉
❤️✨بضاعت من به قدری است
❤️✨کـــه نــمــی دانـــم
🤍✨در حق دوستانم چه دعایی کنم
❤️✨امـــا مـــی دانـــم
🤍✨که تو از حال آنان آگاهی
❤️✨پس بهترین ها را برایشان مقدرفرما
🤍✨آمـــیـــن یـــا رَبَّ 🙏
❤️✨با آرزوی بهترینها برای شما خوبان
🤍✨وقبول طاعات و عبادات شما
❤️✨عــیــدتــون مــبــارکـــ 🌹🍃
🤍✨شــبـــتـــون خـــوش 🌹🍃
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2