eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
📿📖 📕سؤال آیا استفاده از پمپ های آب، در منازل چند طبقه برای افزایش فشار آب اشکالی دارد؟ 📗پاسخ آیت الله خامنه ای: اگر برخلاف قوانین و مقررات باشد، نصب و استفاده از پمپ فشار جایز نیست و وضو و غسل با آبى که به وسیله پمپ به دست مى آید، محل اشکال است. آیت الله مکارم: اگر بر خلاف قانون نباشد، اشکالی ندارد. آیت الله سیستانی: طبق قانون عمل شود. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓پرسش خواندن نماز مستحبی در حال حرکت چگونه است؟ 📝پاسخ در حال حرکت، به نیت وارد شدن به نماز، تکبیرة ‌الاحرام گفته می‌شود و پس از قرائت حمد و سوره، [۱] ذکر رکوع به نیت رکوع و ذکر سجده به نیت سجده انجام می‌گردد. همچنین می‌توان به نیت رکوع کمی سر را خم کرد و برای سجده نیز مقداری بیش از رکوع سر را خم نمود. البته لازم نیست خم کردن سر، زیاد باشد؛ بلکه همین مقدار که تفاوتی بین رکوع و سجود باشد، کافی است. [۲] پی‌نوشت: [۱]. در نماز مستحبی می تواند سوره را نخواند. [۲]. توضیح المسائل ده مرجع، با استفاده از م ۷۸۱؛ خامنه ای، سایت، استفتائات جدید. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن ها ...🕊🌸 فرشتگانی هستند که به اسم مادر بودن🕊🌸 رسم پرواز را فراموش کرده‌اند مادر ها فرشتگان بی بال و پر اند ...🕊🌸 پیشاپیش روز مادر مبارک ❤️ @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیار زیبا به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام الله علیه و روز مادر تقدیم به همه زنها و مادران عزیز سرزمینم روزتون پیشاپیش مبارک😍😍😍😍😍😍 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ بسته بندی سبزی ها تمام شده بود  همه برای مراسم و نهار به مسجد رفته بودنر اما دختر ها آنقدر خسته بودند که ترجیح دادند خانه بمانند و استراحت کنند و عصر دوباره به بقیه ڪار ها رسیدگی کنند وارد اتاق مریم شدند همه ی دخترها خودشان را روی تخت انداختند ـــ تختمو شکوندید ـــ ساکت شو مریم شهین خانوم که تو حیاط منتظر شهاب بود که بیاید و باهم سبزی ها را به مسجد ببرند مریم را صدا زد مهیا که به پنجره نزدیک بود پنجره را باز کرد ــــ اِ شهین جونم تو هنوز اینجایی شهین خانم خندید ـــ آره هنوز اینجام مهیا جان شهاب نهارتونو اورده  بیاید ببرید ـــ چشم خوشکلم ـــ خدا بگم چیکارت کنه دختر من رفتم تا مهیا می خواست چیزی بگوید نرجس از جایش بلند شد ـــ من می رم غذاها رو میارم نرجس که از اتاق خارج شد مهیا روبه مریم و سارا گفت ـــ یه چیز میگم ناراحت شدید هم سرتونو بکوبید به دیوار من از این  عفریته اصلا خوشم نمیاد ـــ عفریته؟؟ ساراـــ نرجس دیگه. فدات مهیا حسمون مشترکه ـــ دخترا زشته ـــ جم کن بابا مریم مقدس نرجس غذاها را آورد نهار قیمه بود مهیا  می توانست بدون شک بگوید این خوش مزه ترین و خوش بوترین قیمه ای بود که تا الان خورده بود دخترها تا عصر استراحت کردند و دوباره تا شب بکوب ڪار کردند شب هم مهلا خانم و مادر زهرا هم به آن ها اضافه شده بودند ساعت ۱۱بود که همه کم کم  در حال رفتن بودند مریم ــــ میگم دخترا پایه هستید امشب پیشم بمونید ظرفای  نهار فردا رو هم باهم بشوریم همه دخترا از این حرف مریم استقبال کردند مادر زهرا بدون اعتراض قبول کرد مهلا خانم هم که از خدایش بود  که مهیا کنار مریم بماند.و به شهین خانم گفت که  اگر می توانست خودش هم برای کمک می ماند ولی باید همراه احمد آقا به خانه ی  آقا احسان بروند و برای مراسم فردا به او کمک کند همه رفته بودن وفقط دخترا وشهین خانم در حیاط نشسته بودند واقعا حیاط بزرگ و با صفایی داشتند محمدآقا و شهاب هم آمدندو روی تختی که تو حیاط بود نشته اند محمد آقاـــ خسته نباشید دخترای گلم اجرتون با امام حسین خیلی زحمت کشیدید شهین خانم ـــ قراره هم امشب بمونن و همه ی ظرفای فردا رو بشورن محمد آقا ــــ پس تا میتونی ازشون کار بکش حاج خانوم ــــ شهین جونم بلاخره یه آب قندبده حالم جا بیاد بعد ازم کار بکش ـــ تا وقتی بگی شهین جون آب قند که نمیبینی هیچ کلی ازت کار میکشم مریم سینی چایی را به سمت همه گرفت به مهیا که رسید مهیا آروم گفت ــــ خوشکل خانم از حاج آقا مرادی چه خبر و چشمکی زد مریم که هول کرد سینی را که دوتا استکان چایی داشت از دستش سر خورد و روی مهیا افتاد مهیا از جایش بلند شد شهین خانم به طرفش دوید ــــ وای چی شد مریم تند تند مانتوی مهیا را می تکاند ــــوای سوختی مهیا محمد آقا نگران به آن ها نزدیک شد ـــ دخترم حالت خوبه مهیا مانتویش را به زور از دست های مریم کشید ــــ ول کن مانتومو پارش کردی ـــ بده به فکرتم ـــ نمی خواد به فکرم باشی رو به بقیه گفت ـــ چیزی نیست نگران نباشید چاییا زیاد داغ نبودند ... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️✨ میلاد با سعادت و 🎊✨فرخنده حضرت زهرا (س) ⚪️✨بر تمام شیعیان و💗⚘ 🎊✨بر پیشگاه حضرت صاحب (عج) ⚪️✨وشما دوستان تبریک وتهنیت باد🎉🎈 مادران عزیز روزتون مبارک❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا