12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلبریتی ولگرد
این ویدئو رو دست به دست کنید تا کمپین جمع آوری سلبریتی های ولگرد تبدیل به یک پویش عمومی بشه و به دست مسئولین مربوطه برسه.
نشر حداکثری
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆مجید رضا رهنورد به علی کریمی :
آخه تو انسان هستی یا نه؟
♦️این فیلم رو خودم گفتم گرفتن که بعدا چند نفر مثل منو بدبخت نکنی
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹«جانفدا» شعار امسال بزرگداشت شهید سلیمانی
♦️«مقدمفر» مسئول ستاد مردمی بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم:شعار امسال بزرگداشت شهید سلیمانی «جانفدا» انتخاب شده است.
♦️پیام این شعار هم برای مردم و هم برای مسئولان شنیدنی است و امید است که مایه وحدت و انسجام هرچه بیشتر ملت ایران و افزایش عزم و انگیزه مسئولان برای ارائه خدمات شایسته به ملت ایران با روحیه جهادی و انقلابی باشد تا در سایه کار و تلاش اینان، کام ملت همواره با احساس امنیت و گرهگشایی از مشکلاتشان بخصوص در حوزههای معیشتی و اقتصادی شیرین شود.
♦️امیداریم حول این شعار، شاهد اقتدار و عظمت بیشتر ملت ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی و کور شدن چشم طمع بیگانگان باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مادر شهیدان امیراحمدی: قاتل پسرم اعدام نشود به یتیمانش ظلم شده است
♦️من تحت هیچ شرایطی قاتل سلمان را نمیبخشم. همانطور که قاتل روحالله را در سال ۸۵ نبخشیدم. روحالله هم در خیابان، فردی را امر به معروف میکند اما آن فرد میرود، پسرم را با دست خالی به شهادت میرساند.
🌹شهید سلمان امیراحمدی ۱۶ مهر در اغتشاشات منطقه فلاح تهران به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 توسل یک مسیحی به #امام_رضا(ع) ❗️
🔴 من این ماجرا را برای دوستانم نقل کرده ام. سه یا چهار سال پیش رفته بودم پیش دندان پزشکی که از سادات است. در حالی که دندان من را اصلاح می کرد تلفن زنگ زد. بعد از صحبت کردن، به من گفت این خانمی که با من صحبت کرد، مسیحی است و من با داماد او رفیق هستم. او هم پزشک است و با هم در ارومیه دوره گذراندیم.
سال گذشته دامادش سردرد شدیدی گرفت که معلوم شد غدۀ بزرگ و خطرناکی در سرش هست و پزشکان هم می گفتند که اگر عمل کند می میرد. خیلی هم مضطرب بود؛ بالاخره عمل کرد و خوب شد. گذشت تا اینکه چندی قبل که من می خواستم بروم مشهد، این خانم به من گفته بود که هر وقت خواستی بروی #مشهد من را هم خبر کن. وقتی می خواستم بروم، زنگ زدم.
او آمد و یک بسته آورد و گفت: می روی مشهد، این را بده به آستان؛ پول است. گفتم: ماجرا چیست؟ گفت: وقتی دامادم آن طور شد و می خواستیم عمل کنیم، نذر کردم برای امام هشتم(ع)... می گفت من همین طور مات و مبهوت شدم.
این ها «کارآی زنده» هستند و هیچ تفاوتی هم نمی گذارند؛ هر کسی که به درِ خانۀ این ها برود دست خالی برنمی گردد؛ به این می گویند «عزیز».
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی (ره)
🔴 چشماني كه بينا شد
يكي از اطبّا اصفهان مي گفت:
من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.
ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،
دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،
تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست.
از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .
گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم
گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده.
گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا.
بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم.
زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد.
به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علي بن موسي الرضا (ع) يعني چه؟ حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. #شب_جمعه هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.
من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟
نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد: يا علي ابن موسي الرضا. خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده، الآن روي دست مردم است.
گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم.
يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم.
گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي
📗منبع: نوار گلچين مصيبت هاي مرحوم خبازيان
#توسل
حضرت #امام_رضا علیه السلام
👌داستان بسیارتاثیر گزار وخواندنی حتما بخونید🙏
✅ خانه ای که میخواهی وارد آن بشوی اول اجازه بگیر
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ (نور:27.)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانه هايى غير از خانه خود، وارد نشويد، تا اينکه اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد؛ اين، براى شما بهتر است؛ شايد متذكّر شويد.
🔴👈خانه ای که میخواهی وارد آن بشوی- و لو اينكه خانة محرم تو است- سريع داخل نرو. در بزن و اجازه بگیر و برو داخل؛ هر چند خانه پدر تو يا خانه مادر يا خانه فرزند تو است. خانة دوست و آشنا و فاميل دور که صد در صد بايد اجازه بگيري و داخل شوي؛
👈 حتی محارم مثل خانه خاله ، خانه عمه ، خانه خواهر تو باشد، حق نداری تند سر خود را پايين بيندازي و بروی داخل. در بزن و اجازه بگیر؛ اگر اجازه دادند، برو.
❇️👈 یک شخصی عرض کرد: «یا رسول الله! من به خانة مادرم می خواهم بروم، آيا بايد اجازه بگیرم و بعد، داخل خانه بروم؟»⁉️
✅ حضرت فرمودند: «آیا اگر بدون اطلاع وارد شدی و سر تا پاي او لخت بود، دوست داری در این حالت، او را ببینی؟» عرض کرد: «نه یا رسول الله! دوست ندارم». فرمود: «پس اجازه بگیر»
(مجمع البيان ، ج7، ص 213.)
❇️ ببينيد شرع مقدس، حساب کجاها را می کند و به ما دستور می دهد؛ ولکن چه کسی عمل می کند؟
حضرت آیت الله استاد ناصری (ره)
🔹گله نکن که چرا این ناراحتیها وجود دارد؟ چرا این وضع اقتصاد ماست؟ چرا باران نميبارد؟ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا ميشود؟
🔴👈 زيرا هر روز یک گناه تازه ای انجام ميدهی و اين مشكلات هم اثر عمل تو است. هر روز یک گناه تازه؛ درد تازه برایت ميفرستد. اينها لازمة هم هستند.
از #امام_رضا علیه السلام روايت نقل شده است كه:🔻🔻
كُلَّما أحدَثَ العِبادُ مِن الذُّنوبِ ما لَم يَكُونوا يَعمَلُونَ أحدَثَ اللّه ُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لَم يَكُونُوا يَعرِفُونَ؛*
🔵هر گاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيشتر انجام نمى داده اند ، خداوند بلاهايى را برايشان پديد ميآورد كه سابقه نداشته است و آن را نميشناسند
📒 كافي، ج 2، ص 275.
🎤🌸برگرفته از سخنراني آيت الله ناصري (ره)
🔍 #ترک_گناه
💠 #درس_اخلاق