🔴 چند نکته از دیدار آبه با رهبر معظم انقلاب اسلامی/تحریم و مذاکره 2 پایه فشار حداکثری آمریکا علیه ایران
🔻۱. استراتژی #فشار_حداکثری آمریکا علیه ایران دوپایه عمده دارد؛ #تحریم و #مذاکره. به دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی و... اعمال تحریم بدون مذاکرات جدید، نمیتواند مقصود پلید آمریکاییها در اعمال فشار حداکثری را محقق کند.
🔻۲. از سوی دیگر؛ آمریکا و ترامپ به شدت به مذاکره نیاز دارند، هم برای حفظ وجهه و مصارف سیاسی داخلی، هم برای چیدن محصول فشارِ پای میز مذاکره، هم برای مهار ایران و جلوگیری از عمل کردن اهرمهای فشار در بخش هستهای، بخش امنیتی و مابه ازای آن در معادلات توازن قدرت منطقه ای. سفر آبه به تهران در این راستا قابل فهم است چرا که بعد از چند هفته عملیات روانی برای این سفر و ایجاد انتظار برای پیام ترامپ، امیدوار بودند دستکم در این دیدار و به شکل محرمانه یک پالس مثبت دریافت کنند اما پاسخ محترمانه و قاطع رهبر انقلاب؛ این طراحی آمریکایی را بهم زد. #برداشت_آمریکاییها این بود که وقتی فشار زیاد میشود ایران ناچار بخشی از حرفهایش را پس میگیرد و یا به شکل حداقلی و به صورت محرمانه حاضر میشوند خطی برای مذاکره باز شود.
🔻۳. در مقابل این شرایط توجه نمایید برخورد رهبری معظم انقلاب با #تحقیر و #تخفیف ترامپ و تأکید صریح بر اینکه پیامی برای وی ندارند چون شایسته پیام نیست و از طرف دیگر تمجید از حسن نیت نخست وزیر ژاپن، یک مواجهه بسیار هوشمندانه بود.
🔻۴. استدلال های رهبر انقلاب مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا؛ موجز، منطقی و کاملا عقلانی و واجد کلیات محکم و جزئیات موید بود. (کدام عقل می گوید پس از خلف وعده آمریکا به ۵ و ۶ سال مذاکره دوباره مذاکره شود؟/ ترامپ بعد از سفر به ژاپن پتروشیمی ایران را تحریم کرد/اوباما اولین ناقض برجام بود و...)
🔻۵. دیدار تاریخی و بسیار مهم نخست وزیر ژاپن با رهبر انقلاب؛ حقیقتاً میتواند بعنوان یکی از #قلههای رویکرد مقاومت در تاریخ کشور ثبت شود. فرمایشات ایشان از جنبه قدرت و غرورآفرینی در اوج بود. از حیث بهم زدن محاسبات طرف مقابل عالی بود، از لحاظ ریل گذاری برای عناصر مذبذب داخلی تعیین کننده بود و از منظر بینش راهبردی یک کلاس درس سطح بالا بود.
❣ @Mattla_eshgh
🔴 پینوکیو، عبرتی برای #دولت_باخت در مذاکره! /یادداشت مخاطب
🔸️ در دوران کودکی، کارتونی رو می دیدیم به نام پینوکیو. پسرچوبی که همیشه گول گربه نره و روباه مکار رو می خورد. و هر موقع که دروغ می گفت دماغ چوبیش دراز میشد.
🔹در حال و هوای بچگیم، همیشه حرص می خوردم که چرا باید پینوکیو آنقدر ساده دل باشه که دائم گول بخوره و هر چی داره اون دوتا بدزدند و بعد هم مسخره اش کنند و به دماغ درازش بخندند.
🔸اما حالا پس از سالها، می بینم خیلیها، دقیقا مانند همان پینوکیوی کودکیمان، دائم گول گربه نره و روباه مکار رو می خورن و فقط یه فرقی دارن که وقتی وابستگانشان دروغ میگن، اینبار دماغشون دراز نمیشه که هیچ، بلکه رویشان بیشتر میشه و به عبارتی پرروتر هم میشن.
🔹 این روزها اگر به 6سال معطلی کشور و مردم توسط دولت با برجام و #مذاکره با آمریکا و اروپا نگاه کنیم و خروج آمریکا از برجام و بدعهدی اروپا در عمل به تعهداتش را ببینیم، به خوبی آن کارتون پندآموز را به یاد خواهیم آورد.
اما متأسفانه وقتی دوستان و دلسوزان کشور هم بهشون میگفتند گول اینا رو نخورید؛ می گفتن:
امضای کری تضمینه!
شماها بلد نیستین مذاکره کنین ولی ما بلدیم!
دوست دارین تحریم ها برگرده کاسبای تحریم!
درست مثل پینوکیو که نصیحت های پرنده ی همراهشو گوش نمی کرد و یه جاهایی هم پرنده دیدبان حقیقت رو اذیت میکرد.
✅ متاسفانه این دولت با همه ی نصیحت ها گولشون گربه نره(آمریکا) و روباه مکار(انگلیس) رو خورد و صنعت هسته ای رو به باد فنا داد که هیچ، بلکه برای رفع گرفتاری از مردم، 6سال همهمان را معطل هیچ و پوچ کرد.
اما طرف غربی وقتی دید به همه خواسته هاش در برجام رسید و حالا باید اونم به تعهداتش عمل کنه زد زیر میز مذاکره و گفت اصلا مذاکره ی بدی بود و تازه مسخرمونم کرد و بهمون خندید و دیدیم که گفتند: ایرانیها فرق تعلیق و لغو رو نمیدونستن و...
حالا با اینکه مشخص شده که #برجام هیچ بهره ای برای کشور نداشته و خسارت محض بوده، بازهم دولت با حرفهای دولتهای غربی هوای مذاکره به سرش زده و می خواد هر چی داریم رو دوباره به باد فنا بده و گویا اینبار روی امنیتمون یعنی موشک و توان نظامی و منطقه ای می خواد مذاکره کنه!!
کاش عبرت بگیریم و پینوکیو نباشیم و به توان خودمان ایمان داشته باشیم.
✍ غفاری
#فریب_مذاکره #خسارت_برجام #توان_داخلی
❣ @Mattla_eshgh
✍️ #نامزد_شهادت
قسمت_هفتم
💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ #خون را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم.
تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد.
💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت...
▫️▪️▫️
💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد.
انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم.
💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از #سیاسیون کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند.
در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می خوردم که از دستم رفت.
💠 مثل دیگران تقلّایی نمی کردم چون کنار شیشه ماشین خودم به قدری با قمه او را زده بودند که می دانستم این نفس های آخرش خواهد بود و همین هم شد. زیرلب زمزمه ای کرد که نفهمیدم و مثل گُلی که از ساقه شکسته باشد، روی زمین افتاد.
اینبار هم او را غریب گیر آوردند و مظلومانه زدند، مثل ده سال پیش در دانشکده، مثل همه #بسیجی ها و بچه مذهبی هایی که ده سال پیش در جریانات #اغتشاشات88 ، غریبانه و مظلومانه #شهید شدند.
💠 آن سال من وقتی به خود آمدم و فهمیدم بازی خورده ام که دیگر دیر شده بود، که دیگر عشقم رهایم کرده بود و امشب هم وقتی او را شناختم که دیگر از نفس افتاده بود. من باز هم دیر فهمیدم، باز هم دیر رسیدم و باز عشق پاکم از میان دستانم پر کشید و رفت...
▫️▪️▫️
💠 حالا بیش از سه ماه از آن شب می گذرد و #انتخابات دیگری در پیش است. در این ده سال گذشته از آشوب های #خرداد88 و در این سه ماه گذشته از اغتشاشات بنزینی #آبان98 ، نمی دانم چند مَهدی مثل مَهدی من به خاک افتادند تا با خون پاک شان، نقش نحس و نجس #خائنین را از دامن کشورم پاک کنند، اما حداقل میدانم که تنها چهل روز از شهادت مردی گذشته که عشق این ملت بود.
فاصله #شهادت مظلومانه مَهدی پیش چشمانم تا داغ رفتن #حاج_قاسم، دو ماه هم نشد و همین مُهر داغ هایی که پی در پی بر پیشانی قلبم نشسته برایم بس است تا دیگر #بازی نخورم.
💠 بگذار بگویند انتخابات #تشریفات است، بگذار مدام با واژه های #جمهوریت و #اسلامیت بازی کنند و به خیال شان #مردم را در برابر #حاکمیت قرار دهند؛ انگار پس از شهادت #سردار، به راستی بیشه را خالی ز شیران دیده اند که دوباره هوایی #فتنه شده اند!
امروز وقتی می بینم #سرلیست انتخاباتی شان #مجید_انصاری همانی است که سال 88 صحنه گردان اغتشاشات بود، وقتی می بینم هنوز از تَکرار #خاتمی خط می گیرند که آن روزها و هنوز ارباب فتنه است، وقتی می بینم همچنان لقلقه زبان #رئیس_جمهور منتخب شان سلام بر خاتمی، حمله به #شورای_نگهبان و سیستم انتخابات کشور و مخالفت صریح با نصّ #رهبری است، چرا باور نکنم که دوباره آتش بیار معرکه ای دیگر شده اند و اگر کار به دست این ها باشد، باز هم باید مَهدی های زیادی را به پای فتنه های شان فدا کنیم تا #ایران باقی بماند؟
💠 هنوز دلم از درد دوری مَهدی در همه این سال ها می سوزد! هنوز از آن شبی که در پهلویم غریبانه جان داد، آتشی به جانم افتاده که آرامش ندارد! به خدا همچنان از داغ فراق حاج قاسم پَرپَر می زنم و از آن روزی که پس از شهادت سردار، #ظریف باز هم حرف از #مذاکره با #آمریکا زد، پیر شدم!
پس به خدا دیگر به این جماعت #رأی نخواهم داد، انگشت من نه از جوهر که از خون شهیدانم سرخ است و این انگشت را جز به نام #نمایندگانی که پاسدار #پایداری ایران باشند، بر برگه رأی نخواهم زد.
#پایان
#انتخابات
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
❣ @Mattla_eshgh