eitaa logo
مطلع عشق
278 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
شعرخوبه ، شعر بخونین☺️ خبب تا شب شعری دیگر ، درود و دوصد بدرود🙃😀 👉❤️👈 شبتون اروم👋
مطلع عشق
🔻می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را 🔺می جویمت چنانکه لب تشنه آب را... 🔻محو توام چنانکه ستاره به چشم ص
پستهای روز سه شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆 روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👇
۱۰ ✴️زیر چتر گفتگو گفتن برخی مطالب خصوصی گفتگوی شما را صمیمانه تر میکند. 👈اما فراموش نکنید؛ که نقلِ بعضی از مسائل خصوصی اوضاع را خراب تر میکند. ❌تدبیر به خرج دهید. ❣ @Mattla_eshgh
💕 آقایان توی خونه حرف بزنید سکوت نکنید زن دوست داره شوهرش بهش ابراز علاقه کنه و بگه و به زبان بیاره بعضی مواقع این ابراز علاقه دوست دارم نیست، هااا نه بعضی مواقع زن دوست داره شوهرش باهاش حرف بزنه بخدا به زنت بگی زشت نیست بخدا به زنت بگی زشت نیست بخدا..... بابا دور بندازید این افکار غلط و زشت رو اما چی بگیم مهمه، که الان میگم بهتون و ثوابشم هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام که واقعا بعضی ها نخواستند جلوه عاشقانه زندگی آنها را ماها بدانیم : کلماتی رو بگید که مفهوم را به همسرتون هدیه میده : حرف هایی که مفهوم رو هدیه میده کلماتی که مفهوم را هدیه میدهد: کلماتی مثل و........ @Mattla_eshgh
✅برای ازدواج آماده ای؟ ✅برای تربیت یک نسل که بتونه تا ابدیت خوشبخت زندگی کنه، چی؟ تو تا تهِ قیامت در قبال همسر و فرزندانت، مسئولی! ❌عدم آمادگیِ تو، گناهه ها👇 ❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از فایل صوتی این که گناه نیست
39جدید.mp3
5.01M
💫 @ostad_shojae 💫
مطلع عشق
💫 @ostad_shojae 💫
برای ازدواج اماده ای؟👆
مطلع عشق
🌸🌻✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم✨🌻🌸 #جلسه_سی_دوم 🌷📝 موضوع : توضیح در مورد رکن پنجم آفرینش
🌷🌾🌹🌾🌻 ✨💟💎 رکن پنجم : 🌺 وقتی می گوییم رکن پنجم، معنی آن این است که پنجمین رکن در مرحله خلق، چون در پنجمین مرحله ی درک ما می باشد. آنرا در مرحله پنجم مطرح می کنیم. ♻️ اولین مرحله ی خلق (مرحله کن الهی) است و آخرین مرحله درک (فیکون و ایجاد در عالم ماده)، طبیعت ما به نحوی است که مادیات دارای قابلیت بعد و حجم را اول می فهیم بعدا انتزاع از آنها را. ⁉️ سوال: آیا توان تغییر ماهیت اصلی اشیاء وجود دارد؟ ↙️ بله وجود دارد توسط 👈 خالق ارکان چهارگانه، یعنی 👈 رکن پنجم می شود. یک وقتی قانونمندیهای حاکم به طور کل به شکل ضد متغیر باشد این یک قاعده است استثنا هم دارد. 👈 روح الهی دارای قدرت نفوذ و تغییر ماهیت اشیاء می باشد. ✅👌👏💐💞 🔶 در آتش، آتش طبع سوزانندگی دارد، خداوند به آن می گوید دست از سوزاندن بردار. ⬇️ ✨🌸💫 قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيم: [ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺍﻓﻜﻨﺪﻧﺪ] ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﺍﻯ ﺁﺗﺶ 🔥 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺳﺮﺩ ❄️ ﻭ ﺑﻰ ﺁﺳﻴﺐ ﺑﺎﺵ 💐. (سوره مبارکه الأنبياء، آیه 69) 🔰🌸 بحث دعا درمانی و شفا و بحث تأثیرات حلال و حرام با توجه به این رکن معنی پیدا می کنند، پس این بحث ها بسیار مهم است و باید این بحث ها بشود که اگر نشود بعدا دچار مشکل می شویم. مثلا: چه عنصری در حلال وجود دارد که در این حرام نیست؟ آن عنصر کجاست و از چه طریقی می آید؟ ✅👈 این مسائل در رکن پنجم بحث می شود. 🔵 در هوا هم همینطور است. ریز فوتونها و سلولهایی که تشکیل دهنده هوا هستند، بار حرکتند و حامل اشیائی هستند که برای برخی که دارای چشم دل بازند قابل رویت و برای برخی نه، که این ریز فوتونها نیکی و پلیدی حمل می کنند. ♻️ باد و هوا حامل است حامل فضای آلوده و فضای منور. الان برخی زبان و یا گوش شنوای اینگونه پیام ها 👈 مادران هستند، وقتی دلشان شور افتاد همان لحظه پسرش در جایی اتفاقی برایش افتاده، حامل این پیام باد است. برای آب هم همینطور است. 💦 آب را ما تغییر ماهیت می دهیم با 👈 دعا. 🌸 آب باران نیسان (اردیبهشت) را اگر 70 بار سوره حمد و 40 بار سوره قدر و آیة الکرسی روی آن بخوانند شفای همه ی بیماریها می شود. ⚪️ خاک هم همینطور است. همه ی خاکها خوراکشان (مصرف آنها) بیماریزا هستند، ولی یک قطعه از این کره ی زمین به خاطر همسایگی خاکش با یک موجود مقدس خاکش شفا می شود، تغییر ماهیت داده به خاطر بار معنوی که پیدا کرده است. 💠💐✨ مانند 👈 خاک تربت امام حسین (ع). 🔮 بنابراین رکن پنجم در مجموعه ی ارکان طبیعت دخالت می کند و ماهیت آن را به سمت مثبت و منفی تغییر می دهد. هر فعل پلیدی در هر نقطه ای از موقعیت جغرافیایی می تواند اشیای آن محیط را تغییر دهد و کارایی آنها را دگرگون کند. 🔵 این پنج عنصر بستر نظام خلقت می شوند. برآیندش دارای یک زمین و آسمانی است. ✅👌👏💐 یکشنبه و چهارشنبه در👇👇 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
داستان #قبله_ی_من نویسنده : میم. سادات هاشمی #قسمت دوازدهم 🍃سری تـکان مـی دهـد و دور مـی شـود. وار
داستان نویسنده : میم. سادات هاشمی سیزدهم 🍃با ایـن حـال تعصـب بیـش ازحـدش درمـورد مسـائل پیـش پـا افتـاده اذیتـم مـی کند.حـس میکنـم گذشـت دورانـی کـه باکمربنـد دختـران را مجبـور میکردنــد کــه درخانــه بمانند. زندگــی مــن نیــاز بــه تحولــی بــزرگ دارد! میدانـم کـه ایـن تحـول فقـط بـا تغییـر خـودم ممکـن اسـت. لبخندی مـی زنــم و مــی ایســتم. از اموزشــگاه بیــرون مــی روم و کنــار خیابــان منتظــر مــی مانــم. اصلــن کــه گفتــه کــه بایــد حتمــن بــه کلاس هایی طبــق میــل پـدرم بـروم؟! خطاطـی و نقاشـی و معـرق کاری ...اینهـا هیـچ وقـت طبـق خواسـته هـای اولیـه ی مـن نبوده. بـه غیـر از زبـان کـه دراخـر بـه سـختی توانسـتم مدرکـم را بگیـرم. لبهایـم را بازبـان تـر میکنـم و بـه کتونـی هایـم زل مـی زنـم. گاز بزرگـی بـه بـرش پیتزایـم مـی زنـم و اخـم غلیظـم را تحویـل نیـش بـاز مهسـا مـی دهـم. سحر ریسه می رود و نوشابه اش را سر میکشد. عصبـی تندتنـد غذایـم را مـی جـوم و سـعی میکنـم جوابشـان را ندهـم. آیسـان هـم طبـق معمـول با لبخندهـای نیمـه و پررنگـش عذابـم مـی دهد. دسـتمال کاغـذی را از کنـار ظرفـم برمیـدارم و سـس روی انگشـتم را پـاک میکنـم. سـحر ارام بـه پهلـوام میزنـد و میگویـد: جـوش نیـار. پیشـنهادش بـد نبـود کـه. با دهــان پــر و چشــمهای اشــک الــود میگویــم: زهرمــار! کوفــت! ‌❣ @Mattla_eshgh
داستان نویسنده : میم. سادات هاشمی چهاردهم 🍃شما میدونیـد خانـوادم چقـد منـو تـو فشـار میـزارن هـی بیایـد چـرت و پـرت بگیــد. مهسـا لبخنـد روی چهـره ی خفـه شـده در ارایشـش، می ماسـد و میگویـد: روانـی! گریـه نکـن. _ توســاکت باشــا.میگم خســته شــدم یــه راه حــل بگید، میگیــد بــا یکــی رفیــق شــو فرارکــن؟! بــه شـمـام میگــن دوســت؟ آیسان دستم را میگیرد و میگوید: خب شوخی کرد. چته تو!؟ سرم را پایین میندازم و جواب میدهم: هیچی سحر_ ببین محیا، تاکی اخه؟!... عزیزم ماکه بد تورو نمی خوایم مهسا_ راست میگه. من شوخی کردم ببخشید ایسان_ بابا اومدیم بیرون خوش باشیم. گریه نکن دیگ! بـرش دیگـری از پیتزایـم راجـدا میکنـم و نزدیـک دهانـم مـی آورم مهسـا دسـتش را دراز میکنـد و مقابـل صورتـم بشـکن میزنـد _ اها.بابـا توکـه نمیـری دیگـه کلاس خطاطی. مـن میخـوام ازهفتـه بعـد بـرم کلاس گیتار.... پایه ای؟ باتردید نگاهش میکنم _ گیتار؟ _ عاره.خیلــی حــال میــده دختــر. حــالا کــه حاجــی و حــاج خانــوم فــک میکنــن میــری خطاطــی ، سر خــرو کــج کــن بیــا کلاس گیتــار ‌❣ @Mattla_eshgh
داستان نویسنده : میم. سادات هاشمی پانزدهم 🍃گیـج و کلافـه بـرش پیتزایـم را در ظرفـش مـی گـذارم و جـواب مـی دهـم: نمیدونم.مـی ترسـم! ایسـان_ ازبـس...! بچـه جون ، اینقـد تـو زندگیـت ترسـیدی کـه الان افـسرده شدی. ســحر_ راس میگــه. تــازه اگــر گیتــار زدن رو شروع کنی، میتونــی جرئــت خیلــی چیــزای دیگــرم پیــدا کنــی ابروهایم را بالا میدهم و می پرسم: ینی چی!؟ ایسـان_ ببیـن آیکیـو ، تـو میـری کلاس گیتار خـب؟ بعـد یمدت حاجی میفهمــه. توایــن مــدت تــو تیپــت هــی رنــگ عــوض کــرده، ســو گرفتــه بـه طرفـی کـه عشـقت میکشـه. بعدکـه فهمیـد توخونـه داد میزنـی کـه اقاجــون مــن چــادر نمـی پوشــم. مــن دوســت دارم گیتــار بزنــم. دوســت دارم بارفیقـام بـرم بیرون! خـودم زندگی کنـم. بهشـت و جهنـم کیلـو چنـد؟! نمیدانـم چـرا با جملـه ی اخـرش پشـتم مـی لرزد. تمام حرفهایـش را قبـول دارم امـا نمی توانـم منکـر قـر و قیامـت بشـوم. اما دردیـد مـن خدا انقـدر مهربـان اسـت کـه هیـچ وقـت مـرا بخاطـر چندتـار بیـرون مانـده از شـال توبیـخ نمیکنـد . بـه پشـتی صندلـی ام تکیـه مـی دهـم و بـه فکـر فـرو مـی روم ادامه دارد .... ‌❣ @Mattla_eshgh