eitaa logo
از زبان مشاور | علی‌اکبر مظاهری
528 دنبال‌کننده
221 عکس
66 ویدیو
71 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 حریم غیرت (مراقب حریم غیرت همسرمان باشیم!) 🖌 : پیش‌ترها دربارهٔ حریم غیرت همسران سخن گفته‌ایم و چندین مطلب نوشته‌ایم، اما گویا هنوز نیاز است که در این باب، همچنان بگوییم و بنویسیم؛ زیرا برخی از همسران، آن‌گونه که می‌باید و می‌شاید، این مرز را پاس نمی‌دارند. اکنون سخن از حریم غیرت دربارهٔ «نامحرمان» نیست؛ آن‌که واضح است و همگان با آن آشنایند، ما نیز درباره‌اش بسیار نوشته‌ایم؛ بلکه سخن در عرصهٔ «محرم‌های سَبَبی» است؛ محرم‌هایی که به سبب عقد ازدواج، محرم می‌شوند. در این موضوع، کمتر گفته و نوشته می‌شود، با این‌که از مسائل ضروری خانواده‌ها است؛ به‌ویژه مردان، در این مقوله، مسأله‌‌ها دارند. امروز، دراین‌باره، مشاوره‌ای داشتم، و همین باعث اندیشیدن و نوشتن دراین‌باب شد. اکنون، پیش از نوشتن «از زبان مشاورِ» امروزمان، مطلبی را که قبلاً نوشته‌ام، باز می‌آورم. با هم بخوانیم: 🌸 محرم‌های نَسَبی و سَبَبی محرم‌های نَسَبی، که به سبب پیوند خانوادگی محرم‌اند (مانند پدر، مادر، برادر، خواهر)، با محرم‌های سَبَبی، که به سبب عقد ازدواج زوج‌ها محرم می‌شوند (مانند پدرشوهر، مادرزن و داماد و عروس ایشان)، ازمنظر فقهی، یکسان‌اند، اما از منظر عاطفی و اخلاقی، تفاوت‌هایی دارند. رفتارهای محرم‌گونگی این‌ دو گروه، از این منظر (منظر اخلاقی و عاطفی)، باید حریم‌هایی متفاوت داشته باشد. مثلا حساسیت پسر به مادرش با حساسیت داماد به مادرزنش، متفاوت است. نیز حساسیت پدر به دخترش و مادر به پسرش، با حساسیت پدرشوهر و مادرشوهر به عروس و دامادشان، یکسان نیست. ازاین‌رو، محرم‌های سَبَبی، در رفتار و پوشش، باید بیشتر حریم نگه دارند. بی‌پروایی محارم سببی، در رفتارهای محرم‌گونگی با همدیگر، آسیب‌زا است. هرچند که محارم نَسَبی نیز باید در پوشش و رفتار با یکدیگر، حریم نگه‌دارند، اما رابطهٔ محارم سببی، حریم بیشتری را می‌طلبد. فقط همسران‌اند که در مسائل عاطفی و جنسی، حریمی ندارند. 🔹 نمونه‌ای خجسته ✍️ یادی از آن دویار باوقار جدّ مادری ما، عالمی بود تقواپیشه و پاک‌اندیشه و سلیم‌النفس. نیز بسیار خانواده‌دوست بود و مهربان. ما هرگز از ایشان رفتار و گفتار ناشایستی مشاهده نکردیم. توکلش به خدا و رضایتش به تقدیر الاهی، مثال‌زدنی بود. از او هیچ صفت ناپسندی، هرچند کوچک، سراغ ندارم، چه رسد به «حسادت»، اما «غیرتمند» بود. ایشان، همسرش (مادربزرگ‌مان) را بسیار احترام می‌کرد. به‌ویژه که مادربزرگ، علویه بود و پدربزرگ، به دلیل سیده‌بودن مادربزرگ، او را فوق‌العاده گرامی می‌داشت. ما هرگز کمترین بی‌احترامی از پدربزرگ به مادربزرگ، ندیدیم و نشنیدیم. پدربزرگ به مادربزرگ گفته بود: «نزد دامادهایمان حجاب داشته باشید.» و ما هرگز مادربزرگ را نزد دامادهایش، که پدرمان یکی از آنان بود، بی‌چادر ندیدیم. با این که پدربزرگ، ده‌سال زودتر از مادربزرگ از این جهان رفت، اما مادربزرگ همچنان به آن پیمانی که با پدربزرگ بسته بود، پایبند بود و آن فرمان و خواستهٔ ایشان را حرمت می‌نهاد. حتی در دوران کهنسالی، که نودساله بود، نزد دامادهایش چادر به سر می‌کرد و حجاب و حریم می‌گرفت. رحمت خدای رحمان بر هردوی ایشان. ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
🕰 اندکی درنگ! (تفکر پنج‌ساعته. بسیار مهم!) (مراقب زندگی‌مان باشیم!) 🖌 : آقای «تفکری»، مردی‌ است «عاقل»، اما گهگاه گرفتار هیجانات «آنی» می‌شود. او، در این «آن‌»های نامبارک، اندیشه‌هایی ناصالح می‌ورزد. یا بگو: پارازیت‌های عقل‌زدا، به مغزش هجوم می‌آورند. در آن هنگامه‌ها دیگر عاقل نیست. تصمیم‌هایی ناروا می‌گیرد، اما زود به خود می‌آید. از عملی‌کردن آن تصمیم‌ها بازمی‌ایستد. گاهی نیز، پیش از به‌خودآمدن، اقدام می‌کند، اما پس از اقدام، پشیمان می‌شود و به اندازهٔ توان و امکان، جبران می‌کند. امیر خردمندان، امام علی - علیه‌السلام - در وصف کسانی اینچنین، فرموده است: اینان جنون ادواری دارند. سخن حضرت را ببینیم: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ؛ فَإِنْ لَمْ‌يَنْدَمْ، فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ»؛۱ تندخویی و خشم ناگهانی، گونه‌ای از دیوانگی است (و آن، جنون ادواری است)، زیرا که آدم خشم‌ناک، پس از فرونشینی خشمش، از حال و کردارش پشیمان می‌گردد؛ اما اگر پشیمان نشد، دانسته می‌شود که دیوانگی‌اش پایدار است (و آن، جنون دائمی است). آری؛ خشم آقای تفکری، گذرا است. کاش همین را هم نمی‌داشت. حیف اوست که با آن‌همه اوصاف نیکو، گاهی دیوانه شود، اگرچه دیوانگی‌اش کوتاه‌مدت باشد. یکی از این دیوانگی‌های کوتاه‌مدت و زودبه‌خودآمدن‌هایش را از زبان خودش بشنویم: همسرم، گاه‌گاهی کارهایی ناروا می‌کند. مرا به خشم می‌آورد. در این هنگامه‌ها به سوی مرزهای جنون رانده می‌شوم. ذهنم جوش می‌آید و تصمیم‌هایی خطرناک می‌گیرم، اما با آویختن به دامان هدایت خدا، آرام می‌گیرم و اقدام نمی‌کنم. همسرم، در دوماه گذشته، سه‌بار، با سه‌کار ناروا، مرا به خشم آورد؛ خشم شدید. دیگر توانم تاب نداشت. به طلاق فکر کردم. به تصمیم رسیدم. مقدمات کار را فراهم کردم. دیگر تا مرز اقدام، فاصله‌ای نداشتم، اما [مرحبا به این اما!] با خود گفتم پیش از اقدام، با مشاورم مشورت کنم. در دل می‌ترسیدم که او تصمیمم را، که با زحمت به آن رسیده بودم، سست کند، اما عقلم می‌گفت: تو که هیچ‌وقت از مشاورهٔ با او ضرر نکرده‌ای. به مشاوره برو. و رفتم. مشاورم حرف‌هایم را شنید. ساکت ماند تا همهٔ حرف‌هایم را بزنم. ساکت شدم. او نیز همچنان ساکت بود. لحظه‌هایی به سکوت گذشت. او به سخن آمد و گفت: من حالا دربارهٔ «روا» یا «ناروا»بودن این طلاق، سخنی نمی‌گویم. فقط می‌گویم این اقدام را دو روز به تأخیر بینداز؛ فقط دو روز. گفتم: چرا؟ تا چه‌شود؟ تا چه‌کنم؟ گفت شنیده‌ای که: «تَفَكُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ»؛۲ یک‌ساعت تفکر، برتر از سالی عبادت است؟ گفتم: بله. گفت: به جایی خلوت برو. کاغذ و قلم داشته باش. پنج‌ساعت فکر کن. در این خلوت و تفکر پنج‌ساعته، سودها و زیان‌های این طلاق را بیندیش و بنویس. بی‌طرفانه. احساس و خشمت را دخالت نده. فقط با عقلت کار کن. حاصل تفکر و محاسبه‌ات را بنویس. بعد بیا تا با هم صحبت کنیم. رفتم و چنان کردم که با مشاورم عهد کرده بودم. پس از دوساعت تفکر، فایده‌ها و زیان‌های این طلاق را در دو ستون نوشتم: ترسیم دو ستون را مشاورم تعلیمم داده بود. حاصل تفکر و محاسبه‌ام برای خودم حیرت‌آور بود. ستون زیان‌ها بلندتر از ستون فایده‌ها شد؛ بسیار بلندتر. ⚖ دو ستون عقل 📊 ستون فایده‌ها در ستون فایده‌های این طلاق نوشتم: ۱. همسر بهتری می‌گیرم. ۲. زندگی بهتری تشکیل می‌دهم. ۳. از شکسته‌شدن بیشتر اقتدارم یشگیری می‌کنم. ۴. فرزندانم را بهتر تربیت می‌کنم. ۵. رشد علمی و معنوی‌ام بیشتر می‌شود. 📊 ستون زیان‌ها در ستون زیان‌ها نوشتم: ۱. یک زندگی چهارنفره (من، همسرم، دوفرزندمان) متلاشی می‌شود. این خسارت بزرگی است. برای ساختن و استمرار این زندگی، جوانی من و همسرم هزینه شده است. ۲. با ازهم‌پاشیدن این زندگی، یک انسان (همسرم)، که خوبی‌هایش بیش از بدی‌های اوست، بی‌خانمان می‌شود. او بخشی از جوانی‌اش را به پای این زندگی نثار کرده است. حالا که دیگر آن جوانی و نشاط و زیبایی دوازده‌سال پیش را ندارد، از خانه‌اش بیرونش کنم؟ این «نامردی» است. زمانی که این خانم را گرفتم، دختر خوبی بود. اقبال بلندی برای ازدواج داشت. حالا که مطلقه‌اش کنم، دیگر آن اقبال را ندارد. از کجا معلوم که اقبال ازدواج مجدد داشته باشد؟ شاید همیشه بی‌همسر بماند. آفت‌هایی که دامنگیر او می‌شود چه؟ این کار، خشم خدا را سبب می‌شود و همین خشم، عرش خدا را می‌لرزاند. خوانده و شنیده بودم که از طلاق، عرش خدا می‌لرزد، اما ادراک نکرده بودم، اما حالا معنای این سخن، در رگ قلبم جاری است. ادامهٔ مطلب را در پست بعد بخوانید 👇
از زبان مشاور | علی‌اکبر مظاهری
🕰 اندکی درنگ! (تفکر پنج‌ساعته. بسیار مهم!) (مراقب زندگی‌مان باشیم!) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_
🌹 ثمرهٔ درنگ (حاصل «اندکی درنگ!») 🖋 : خانم و آقایی، مدتی است که ناسازگاری می‌کنند و تا مرز طلاق پیش رفته‌اند. با انتشار مطلب «اندکی درنگ! تفکر پنج‌ساعته»، در تاریخ ۱۴۰۳/۰۱/۳۱، اکنون خانم نوشته است: ... با خواندن مطلب «اندکی درنگ»، در کانال «از زبان مشاور»، با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من هم کمبود مهارت‌هایی در زندگی داشتم که الآن زندگیمان افتاده سر زبان‌ها. شروع کردم ذهنیت منفی را که نسبت به همسرم داشتم، تغییر دهم. به کارهای خوبی که در طول این هشت‌سال برای حفظ زندگیمان انجام داده بود و مهر و محبت‌هایی که ابراز می‌کرد، فکر کردم. با یادآوری آن‌ها، شدید گریه کردم و افسوس خوردم. بعد احساس کردم انگار دلم برایش تنگ شده. بعد از یک‌ماه دوری، دلم می‌خواست پیش هم باشیم و نیازهایمان را برآورده کنیم. کلافه و سرگردان شده بودم. دیدم بهترین کار این است که به او پیام دهم و بگویم من بهت نیاز دارم؛ نیاز عاطفی و... . و پیام دادم. این تغییر ذهنیت باعث شد بتوانم، به کمک خداوند، رفتارم با همسر را اصلاح کنم. او نرم شد و نزدم آمد. ملاقات کردیم. آرام گرفتیم... . خدا را شکرگزارم. 🔻 پاسخ ما ... مرحبا به شما. راه و شیوهٔ جدیدتان را ادامه دهید. به امید خدا. ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
🌪 پرتگاه جهنم! (سخنی دیگر با وکیلان) 🖌 : پیش‌ترها، به فراخور برخی از نوشته‌هایمان، سخن‌هایی با وکیلان نوشتیم. اینک اما، سخنی تلخ با پاره‌ای از وکیلان داریم، به دلیل رخدادی تلخ که در مشاوره‌هایمان پدید آمده است. اما پیش از آن سخن، مقدمه‌ای را می‌آوریم تا ورودگاهی باشد برای ورود به اصل مطلب. به‌دقت همراهی‌مان کنید. 🔥 بر لب پرتگاه جهنم در آموزه‌های هشداری دین‌مان آمده است: «القَاضِی عَلی‌ شَفِیرِ جَهَنَّم»؛ قاضی، بر لب پرتگاه جهنم است. راست است که این سخن، دربارهٔ قاضیان است، اما می‌توان معنای آن را بر پاره‌ای از دیگران نیز گستراند؛ به‌ویژه بر کسانی که به‌گونه‌ای همکاران قاضیان‌اند؛ مانند وکیلان. شاید در عصر معصومان، وکیلانی مانند وکیلان اکنونی نبوده‌اند، که اگر می‌بودند، ای‌بسا سخنی نیز دربارهٔ ایشان می‌داشتیم این‌گونه: وکیل، بر لب پرتگاه جهنم است. در روزگار ما، اگرچه قاضیان همچنان مشمول این سخن معصوم - علیه‌السلام - اند، بلکه بیش از روزگاران قدیم، اما وکیلان، بیش از قاضیان، بر لب پرتگاه‌اند؛ زیرا ایشان ارتباط مستقیم با مردمان دارند و ارتزاق‌شان از دست موکلان‌شان است. 🔻 نکته وکالت و قضاوت، شغل‌های شریفی‌اند. قاضیان و وکیلان شریف، بسیارند. سخن اکنونی ما دربارهٔ پاره‌ای از وکیلانی است که کار شریفشان را نیکو انجام نمی‌دهند و شرافت کارشان را با منافع ناروا، آلوده می‌کنند. این نکته را در یاد داشته باشیم. 🌸 عدالت قاضی، شرافت وکیل همان‌گونه که قاضی باید عادل باشد و عدالت را مبنای کار خود قرار دهد، وکیل نیز باید درستکار باشد و پایه‌های وکالت را بر اساس درستکاری و حقمداری بنا نهد. اگر وکیلی، برای به‌نتیجه‌رساندن کار و پروندهٔ موکل خود و دریافت حق‌الوکاله، به «ناحق» عمل کند، این کارش: از منظر دیانت، گناه است و حق‌الوکاله‌اش حرام است. از منظر انسانیت، خلاف شرافت است. از منظر امانت، خیانت است. از منظر قانون، تخلف است. از منظر اخلاق، خلاف انصاف است... . 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده راست است که مرزهای مشاوره، از عرصهٔ وکالت و قضاوت، جدا است، اما «حق»، همیشه و همه‌جا، حق است و «ناحق»، همیشه و همه‌جا، ناحق است. زن و شوهری، دارای سه فرزند، اختلاف‌هایی داشتند. برای حل مسائل‌شان، به مشاوره آمدند. مشاوره‌مان فرازها و فرودهایی داشت. یکی از ایشان، با وجود ادامهٔ مشاوره، به طلاق نیز اقدام کرد. ابتدا نزد وکیل رفت. آن وکیل، در همان نوبت اول، همسر موکل خود را محکوم کرد. او را به طلاق تشویق کرد. راه‌های رسیدن به طلاق را به او نمایاند. آن وکیل، آن همسر محکوم‌کرده را ندیده بود. او را نمی‌شناخت. حرف‌های او را نشنیده بود. راستی! این کار وکیل، با کدام یک از موازین شرعی، اخلاقی، حقوقی، انسانی، همخوانی دارد؟ و حتی آیا با موازین حقوقی کشورهای غیرمسلمان نیز توجیه دارد؟ اما من با طلاق‌شان موافقت نکردم و ادامهٔ مشاوره را صلاح دانستم. و اکنون، آن دوهمسر، با سه‌فرزندشان، در کاشانه‌‌شان، دلگرم زندگی‌شان‌اند. الاهی شکر. اگر ایشان به دام آن وکیل تن‌داده بودند، اکنون از این زندگی، خاکستری نیز نمانده بود. اکنون آن وکیل، خود می‌داند و خدایش، وجدانش، شرافتش، عدالتش... . پناه بر خدا! ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
معرفی کتاب طوفان طلاق -خانه خوبان.pdf
حجم: 281K
🔹 کتاب خوب بخوانیم! 🔸 کتاب «طوفان طلاق» 🖌 : ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۵۶ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، اردیبهشت ۱۴۰۳ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
محاسبه عاقلانه - خانه خوبان.pdf
حجم: 2.34M
🔹 محاسبهٔ عاقلانه 🔸 سنجش روزگار امروز با روزگار پس از طلاق 🖌 : ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۵۶ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، اردیبهشت ۱۴۰۳ ۵ خرداد ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
🌹 تقسیم تقصیر (انصاف در خانواده) 🖋: یکی از اوصاف نیکوی آدمی، «انصاف» است. انصاف در خانواده، از بهترین انصاف‌ها است، و انصاف با همسر، به‌گاه قصورها و تقصیرها، گوهری است گران‌سنگ که می‌تواند ناهمواری‌های رابطهٔ همسران را به نصف برساند، و ای‌بسا که ریشهٔ مسائل ناگوار را از بُن برآورد و راه‌های ناهموار زندگی را هموار کند. این سخن ارج‌دار امیر انصاف مداران، امام علی علیه‌السلام را، در زدودن اختلاف‌ها و زایش همبستگی‌ها و محبت‌ها، ببینیم: «اَلْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلاَفَ وَ يُوجِبُ اَلاِئْتِلاَفَ»؛۱ انصاف، اختلاف را می‌زداید و سبب همبستگی می‌شود. ⭕️ به‌گاه خشم از دانه‌درشت‌ترین آفت‌های روابط همسران، خشم است و لجاجت. به‌گاه خشم، گویا عقل، تعطیل می‌شود یا نیم‌تعطیل، و هنگامهٔ لجاجت و ستیزگری، انصاف، نصف می‌شود و کمتر. ستیزه به جایی رساند سخن که ویران کند کاخ‌های کهن۲ در این عرصه‌های نامبارک، رنگ خدا، کم‌رنگ می‌شود و یا ناپدید. ایمان، کم‌سو می‌شود یا خاموش. واژهٔ انصاف و مفهوم آن، علیل می‌شود یا می‌میرد. ما، در مشاوره‌هایمان با همسران، گاهی از پایمال‌شدن انصاف، هنگام عصبانیت و لجاجت، حیران می‌شویم. از فراموشی خدا، در این گاه‌ها، تن انسان می‌لرزد. از باخته‌شدن صداقت و عدالت، مغز آدمی جیغ می‌کشد؛ که مگر ایشان، اخلاق را نمی‌شناسند! به خدا و معاد، باور ندارند! آدمیت را با خود ندارند! 🍀 یک قاعدهٔ اخلاقی بر همگی‌مان فرض است که در کشاکش‌های دهر و هنگامهٔ‌های گرفتاری در پنجه‌های خونچکان خشم و نزاع و اختلاف و دعوا، از همان آغاز، خود را پنجاه - پنجاه فرض کنیم؛ دست کم. یعنی نیمی از تقصیر را با خود بدانیم؛ حداقل. البته که باید از پیش، این فرض را، این صفت را، این خصلت را، به خود تلقین و آن را تمرین کنیم تا ملکهٔ جانمان شود، تا به‌گاه تلاطم طوفان، مهار خشممان در دستمان باشد، تا بتوانیم خویشتن را صبوری دهیم، تا از مرزهای نارواها عبور نکنیم، تا انصاف را تحقیر نکنیم، تا «تقصیر» را «تقسیم« کنیم؛ نیمی از ما، نیمی از حریف. 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده زن و شوهری عاقل، که به دلیل‌هایی، خطاهایی کرده بودند و رابطه‌شان شکراب شده بود، به مشاوره آمدند. شکرابی‌شان اندکی از عقلشان را تعطیل کرده بود. تعطیلی عقل، اگرچه اندک باشد، ناگواری به‌بار می‌آورد. اما ایشان، از اوصاف جسته‌ای داشتند، یکی همین صفت «تقسیم تقصیر» بود، که پیش از ناگواری‌های اکنونی‌شان، در جانشان جای داشت و همین صفت عقل‌پسند، حل مسائلشان را ممکن می‌کرد. پس از مشاورهٔ ابتدایی، باز به دلیل‌هایی، نشد که مشاوره را ادامه دهند، و من اندیشناک‌شان بودم و دورادور هوایشان را داشتم. زمانی گذشت، تا این‌که خبر دادند مسائلشان را حل کرده‌اند. شادمان شدم. خدا را شکر کردم. آفرینشان گفتم. از چگونگی حل مسائلشان بی‌خبر بودم، تا این‌که خودشان، در فرصتی که حاصل شد، آمدند و راز حل مسائلشان را گفتند. گفتند: توافق کردیم که در فرصتی وسیع و آرام، مسائلمان را واکاوی کنیم و آن‌ها را حل کنیم. هردو برای ایجاد این فرصت کوشیدیم تا مهیا شد. دو کار کردیم: اول: مسائلمان را اصلی و فرعی کردیم. دیدیم فرعی‌ها و جانبی‌ها چندان مهم نیست؛ بیشترشان سوء تفاهم و سلیقه‌ای و جزئی بود. از آن‌ها به‌راحتی و زود گذشتیم تا رسیدیم به اصلی‌ها. سه - چهار تا بیشتر نبود. آن‌ها را در میان دایره قرار دادیم و بر حل آن‌ها تمرکز کردیم. دوم: انصاف را به میان آوردیم و «تقسیم تقصیر» کردیم. دیدیم سه دسته است: در بعضی از آن‌ها یکی‌مان مقصر است، در بعضی دیگر، دیگری مقصر است، و در بخش سوم، هر دو مقصریم. با انصاف‌ورزی، تقصیرها و قصورهایمان را پذیرفتیم. بر اصلاح آن‌ها عهد کردیم و هردو به انجام تعهدمان اقدام کردیم. برخی از آن‌ها که بیشتر آن‌ها بود، با معذرت‌خواهی حل شد. باقیمانده را، که اندک بود و کارکردن می‌طلبید، به حل و اصلاح آن‌ها اقدام کردیم. در زمانی کوتاه، قدام‌هایمان نتیجه داد و همهٔ مسائل حل شد. با هم عهد کردیم که مراقب باشیم دیگر خطا نکنیم. زندگیمان را نوسازی کردیم و طرحی نو درانداختیم. زندگیمان صفا گرفت. الحمدلله. مرحبایشان گفتم. اقدام عاقلانه و مجاهدانه‌شان را ستودم. الاهی شکر. ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ پی‌نوشت‌ها ۱. غررالحکم. ۲. فردوسی. 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
تفکر پنج ساعته - خانه خوبان.pdf
حجم: 139.4K
🔹 اگر فکر طلاق از سرتان گذشت! 🔸 تفکر پنج‌ساعته را جدی بگیرید! 🖌 : ✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۵۷ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، خرداد ۱۴۰۳ ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
از زبان مشاور | علی‌اکبر مظاهری
🌹 رفاقت پدر و مادر ⬅️ فرزند بالنده ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۳) 🖌 : در آموزه‌های دینی ما فراوان آمده است: نیکی را با کردارتان، و نه فقط با گفتارتان، به دیگران بیاموزید. مردمان را با رفتارتان، نه تنها با گفتارتان، به خیر دعوت کنید: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع‏»۱ این اصلِ اصیل، در عرصهٔ تربیت فرزند، جایگاه ارزشمندی دارد. چه بسیارند پدران و مادرانی که برای تربیت نیکوی فرزندان‌شان، سخت می‌کوشند؛ از آموزه‌های علمی - تربیتی، بهره‌ها می‌جویند، اما برخی‌شان ثمره‌های قابل انتظارشان را نمی‌یابند. چرا؟ پاسخ به این چرا، چندین و چند است. یکی از آن‌ها این است: 🍀 رفاقت پدر و مادر یافته‌ای دارم گسترده‌دامان: هرگاه و هرجا که کودکی یا نوجوانی را می‌بینم که باادب است، شاداب است، خوش‌تربیت است، و پدر و مادرش را نمی‌شناسم، احتمال قوی می‌دهم که پدر و مادرش با هم مهربان‌اند، با هم رفیق‌اند. اگر مجالی حاصل شود و ایشان را بشناسم، می‌یابم که احتمالم درست بوده است؛ در بیشتر موارد. و هرجا کودکی یا نوجوانی را می‌بینم که نامؤدب است، ناشاد است، بدتربیت است، حدس می‌زنم که پدر و مادرش با هم نامهربان‌اند، نارفیق‌اند. و اگر فرصتی دست دهد و ایشان را بشناسم، ‌می‌یابم که حدسم درست بوده است، در اکثر مواقع. از این‌روست که می‌گوییم: والدین، پیش و بیش از آن‌که فنون تربیت را بیاموزند، اصل «رفاقت با هم» را دریابند، تا فرزندان‌شان مایهٔ شادی قلب‌شان و سبب روشنای چشمان‌شان شوند. از هدف‌های اصلی والدین، نیز از آرزوهای دلپسند ایشان، بالندگی سرفرازانهٔ فرزندان است. آیا رسیدن به این هدف و برآمدن این آرزو، دست‌یافتنی است؟ بله. راه زودوصول به این آرمان، رفاقت خود والدین است. اگر این «رفاقت»، تأمین باشد، رسیدن به آن «هدف»، دست‌یافتنی است، و برآورده‌شدن آن آرزو، شدنی است. والدینی را می‌بینیم که برای تربیت نیکوی فرزندان‌شان، کتاب‌های فراوانی در موضوع‌های تربیت، روان‌شناسی، بهداشت، می‌خوانند. آفرین به ایشان! و در مسیر بالندگی فرزندان و سلامت روانی آنان و نیکویی ادب آن‌ها بسیار می‌کوشند و در راه تربیت آن دلبندانشان هزینه‌های فراوان می‌کنند؛ هزینه‌های طاقتی، ثروتی. مرحبا به ایشان! اما برخی از ایشان به هدف‌های مطلوبشان نمی‌رسند یا به همهٔ آن‌ها نمی‌رسند. چرا؟ یکی از دلیل‌ها این است که خودشان؛ پدر و مادر، با هم رفیق نیستند. این نارفیقی، مانند باتلاقی، کوشش‌ها و هزینه‌های ایشان را می‌بلعد، تباه می‌کند، عقیم می‌گذارد. «توفیق رفیقی‌ است که به هر کس ندهندش.» توفیق، از آنِ رفیقان است. هان، پدران و مادران! بیاییم برای سلامتی روانی - اخلاقی - جسمانی فرزندان‌مان و برای توفیق‌مندی خودمان، با هم رفیق باشیم. اگر ما والدین با هم رفیق باشیم، با هم مهربان باشیم، سلامت فرزندان‌مان و سعادت خودمان تأمین است. به امید خدا. ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱. امام صادق - علیه‌السلام - بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۶۷، ص ۳۰۹. 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
از زبان مشاور | علی‌اکبر مظاهری
🌹 کاستن از رنج انسان (سخنی دیگر در دفاع از روان‌پزشکی) 🖌 : 🌷 ورودگاه سخن راست است که زندگی این‌جهانی، آمیختهٔ با رنج است. دراین‌باره سخن فراوان است. نیز راست است که پاره‌ای از رنج‌ها سبب رشد آدمیان است. دراین‌باره نیز سخن بسیار است. اکنون دربارهٔ فلسفهٔ رنج‌ها و آثار آن‌ها در پرورش انسان، سخن نمی‌گوییم. باشد برای مجالی دیگر. اما سخن اکنونی‌مان این است که «رنج‌های بیهوده» را بر «رنج‌های طبیعی»، نیفزاییم. نیز در کاهش «رنج‌های ناروا»، بکوشیم. نیم، بلکه افزون بر نیمی از رنج‌های آدمی، «ناروا» است. «نامفید» است. «نبایستنی» است. زدودن آن‌ها «بایستنی» است. حکم عقل است. فتوای شریعت است. 🥀 رنج روان از رنج‌بارترین رنج‌های انسان، رنج روحی - روانی - عصبی است. و از کارسازترین کارافزارها در کاستن این رنج‌های جانکاه، همانا «روان‌پزشکی» است. جایگاه بلند مشاوره و روان‌شناسی و روان‌درمانی، محفوظ است، اما اکنون در باب روان‌پزشکی سخن می‌گوییم. 📖 جایگاه روان‌پزشکی کثیری از رنج‌های انسان را می‌توان با روان‌پزشکی کاهش داد و حتی حذف کرد، همان‌گونه که بسیاری از دردهای جسمانی را می‌شود با پزشکی، تسکین داد یا درمان کرد. پس چرا رنج‌های روان‌سوز آدمی را با روان‌پزشکی کاهش ندهیم یا حذف نکنیم؟ و چرا دردهای جسمانی را تسکین ندهیم یا درمان نکنیم؟ چرا؟ این «چرا»، دربارهٔ دردهای جسمانی، چندان برجسته نیست؛ زیرا مردمانِ امروز، بیش‌وکم، بر درمان دردهای جسمانی خود، همت می‌گمارند، اما این پرسش، دربارهٔ رنج‌های روانی، برجسته است؛ زیرا مردمان، برای کاستن از دردهای عصبی و روانی خود، همت کافی را نمی‌گمارند. چرا چنین است؟ چرا برای کاهش رنج‌های روانی خود همت لازم را نمی‌گماریم؟ پیش‌تر، در پاسخ به این «چرا»، بسیار گفته‌ایم و نوشته‌ایم. آن‌ها را بجویید و بخوانید؛ در همین کانال «از زبان مشاور»، نیز از لابلای کتاب‌هایمان. چکیدهٔ پاسخ به این «چرا»، این است که: فرهنگ جامعهٔ ما و باور مردمان‌مان دربارهٔ روان‌پزشکی، معیوب است. بسیاری از مردمان، به درمان‌های‌ روان‌پزشکی، حس بدی دارند. در برابر آن مقاومت می‌کنند. نیز وجود بیماری‌های عصبی و روانی، و درمان ‌آن‌ها را نمی‌پذیرند، یا کتمان می‌کنند. آن را مساوی با دیوانگی می‌پندارند. دربارهٔ آن داوری‌های غیر تخصصی می‌کنند... . این فرهنگ نادرست، تنها نزد بی‌سوادان و ناآگاهان نیست؛ بلکه باسوادان نیز گرفتار آن‌‌اند. دیدگاه و باور و قضاوت ایشان حیرت‌آور است. مگر ممکن است انسانی دانا دربارهٔ موضوعی که در آن متخصص نیست، چنین با جزم و یقین، نظر منفی دهد؟ بنابرمثال: به کسی که وسواس فکری دارد می‌گویند: «وسواس تو زادهٔ تلقین منفی تو است. اگر به خود تلقین مثبت کنی، درمان می‌شوی»، و او را از درمان باز می‌دارند. نتیجه چه می‌شود؟ وسواس فکری رشد می‌کند و وسواس عملی را در پی می‌آورد. و واضح است که آدم وسواسی، زندگی رنج‌باری را تحمل می‌کند. 🍂 نمونه‌ای اسفبار یکی از مراجعینم، که وسواس فکری دارد و در انتخاب همسر، درمانده شده است، به روان‌پزشک مراجعه کرد و داروی ملایمی گرفت و حالش بهتر شد. یکی از دوستانش، که آدم باسوادی است با تحصیلات عالی، او را منع کرده و به او گفته بود: «وسواس تو برآمدهٔ از تلقین تو به خود است... .» از سخن این شخص دارای تحصیلات عالی، تعجب کردم. اگر این مراجعم برای درمان بیماری چشمِ خود به چشم‌پزشک مراجعه می‌کرد، آیا آن دوستش همین داوری را می‌کرد؟ چرا میان دردهای جسمانی و روانی، تبعیض قائل می‌شویم؟ وسواس، اگر درمان نشود، زندگی را بر آدمی تلخ می‌کند. و اگر شخص وسواسی به میانسالی و کهنسالی برسد، درمان او ناممکن یا سخت ممکن می‌شود. حال و بال وسواسی‌ها، در دوران کهنسالی، دل‌سوزاننده است. چرا خود را عذاب دهیم؟ چرا همنشینان خود را کلافه کنیم؟ وسواس می‌تواند زندگی خانوادگی را فلج کند. حتی می‌تواند سبب طلاق شود. درمان وسواس، بدون دارودرمانی و روان‌درمانی، ناممکن است. بیفزاییم که از ریشه‌های دانه‌درشت وسواس، «اضطراب» است. ندیده‌ایم کسی را که وسواس داشته باشد، اما اضطراب نداشته باشد. 🔹 بیاییم با روان‌پزشکی آشتی کنیم. این رشتهٔ پزشکی، از بهترین شاخه‌های دانش و تجربهٔ پزشکی است. بیاییم آن را گرامی بداریم و از آن بهره جوییم. بیاییم از رنج‌های انسان بکاهیم. به امید خدا. ۲۴ تیر ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور
🌹 کدام دعا و مناجات را بخوانیم؟ 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ اخلاقی - عرفانیپرسش خانم مناجاتیان گفته و پرسیده‌ است: در رسانه‌هایتان بیشتر، مطالب علوم تربیتی و خانوادگی را می‌نویسید. نمی‌دانستم مشاورهٔ اخلاقی و عرفانی نیز دارید. اما از پاسخ‌هایتان به آن آقای صاحب نام، دانستم که می‌توان مسائل اخلاقی و عرفانی را نیز با شما مطرح کرد. اکنون سؤالم این است: از دعاها و مناجات‌ها، کدام‌ها را توصیه می‌کنید؟ چون توفیق زیادخواندن دعا و مناجات را ندارم، کدام‌ها را مقدم کنم؟ 🔻 پاسخ ما بلی؛ مشاوره‌هایمان را محدود به موضوع خاصی نمی‌کنیم. این‌که مطالب خانوادگی و تربیتی را بیشتر می‌نویسیم، به دلیل نیازهای جامعه است و به دلیل پرسش‌ها و مراجعه‌های خانوادگی. اما پاسخ به پرسش‌تان: ۱. دعاها و مناجات‌ها، در اسلام و ادیان، بسیار است. ازاین‌رو باید گزینش کرد. ۲. دعاها و مناجات‌هایی را انتخاب کنید که سند صحیح داشته باشند. دعاها و مناجات‌های بی‌سند و ضعیف‌محتوا، زیاد است. ۳. علاوهٔ بر دعاها و مناجات‌های معصومان، خودتان نیز دعاهای ازدل‌برآمده و مورد نیازتان را با خدا مطرح کنید. مهم آن است که با خدا سخن بگویید؛ به هر زبانی. به گفتهٔ شیرین مولوی: «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو». ۴. اکنون چند دعا و مناجات ارجمند را بیان می‌کنم. این‌ها به دل و ذهن خودم نیز بیشتر نشسته‌اند: یک. مناجات شعبانیه این مناجات از امیر مؤمنان امام علی - علیه‌السلام - است. نیز همهٔ امامان آن را می‌خوانده‌اند. ظاهراً تنها مناجاتی است که همهٔ امامان، بی‌استثنا، آن را می‌خوانده‌اند. مناجات شعبانیه را منحصر به ماه شعبان نکنید. همیشه بخوانید. اعلی است! دو. مناجات خمس عشر این مناجات پانزده‌گانه از امام سجاد - علیه‌السلام - است. هر روز یکی را بخوانید. حلاوت این مناجات‌ها، جان را طراوت می‌دهد. سه. دعای ابوحمزه این دعا و مناجات، از امام سجاد - علیه‌السلام - است. چون بلند است، می‌توانید آن را به چند بخش، قسمت کنید و هر بار بخشی از آن را بخوانید. عالی‌ است. چهار. دعای کمیل این دعا را منحصر به شب‌های جمعه نکنید. بخش‌کردن این نیز مانند دعای ابوحمزه باشد. اکنون همین‌مقدار کافی‌ است. اگر لازم شد، باز بپرسید تا بیشتر معرفی کنم. ⭕️ توجه خواندن دعاها و مناجات‌ها را با فهم معنای آن‌ها انجام دهید. اگرچه خواندن الفاظ آن‌ها نیز مفید است، اما توجه به معنای آن‌ها مفیدتر است؛ بسیار مفیدتر. دلتان، در دستان خداوند مهرورز باد. ۲۶ آبان ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💎 «آن‌»های عارفان 🖋 : عارفان هردمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند در این «آن»؛ همین الان، نیمه‌های شب ماه رمضان، دارم «کشف‌الاسرار» را می‌خوانم؛ سورهٔ الانسان. چه حلاوتی! صاحبدلی (که نامش را «مولوی _ شمس» نهاده‌ام؛ زیرا مولوی‌وار، شیفتهٔ شمسی است)، پیام داد: «معذرت که این وقت شب مزاحم شدم. نماز که می‌خوانم، از آن لذت نمی‌برم. دوست دارم به خدا نزدیک‌تر شوم. باید چه‌کار کنم؟ می‌شود من را پله‌پله ببرید بالا؟ باید چه‌کار‌ کنم؟» گفتم: از قضا وقت خوبی است. مزاحمتی هم نیست که معذرت بخواهد. اکنون چنین کنید: ۱. هیچ لذتی، مطلقاً، به لذت عبادت نمی‌رسد. بهتر بگویم: لذت عبادت، از همهٔ لذت‌های جهان، بالاتر است؛ همهٔ لذت‌های بردنی، چشیدنی، اندیشیدنی. این معنا را به دل و ذهن‌تان تلقین کنید تا باور کنند. آن‌گاه با همهٔ وجودتان، آن لذت بی‌بدیل را ادراک کنید. ۲. عادت‌های ستبرشدهٔ عبادت‌هایتان را بشکنید. یکنواختی، دلزدگی می‌آورد، یا کسالت یا ملالت. نمازهایتان را تطور دهید؛ طوربه‌طور کنید. با حفظ واجبات‌ نماز، شکل‌های عادت‌شدهٔ آن را بشکنید. زمان‌ها، مکان‌ها، بیان‌های آن‌ را گوناگون کنید. چونان عارفانی باشید که در هر دمی دو عید دارند؛ این «آن»، عیدشان است. در «آن» بعدی، عیدی دیگر دارند. اما عنکبوتان، (دور از جان خودمان)، عادت دارند مگسان شکارکردهٔ خود را کهنه کنند. عارفان هردمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ۲۵ ماه رمضان ۱۴۴۳ بازنشر: ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ 🌐 رسانه‌های استاد در فضای مجازی 👇 ایتا|تلگرام |اینستاگرام|واتساپ |بله|روبیکا|سروش|وبلاگ|اندیشوران حوزه |از زبان مشاور