eitaa logo
کانال تنهامسیری های مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @Yaa_ss در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی موسسه تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
من ۳۴ سالمه و مامان چهارتا بچه هستم😍۹ساله.۵ساله.۳/۵ساله.چهار ماهه. خودمو مامان موفقی نمی‌دونم و خیلی راه داره تا کامل شدن ولی دارم سعیمو میکنم. برنامه ی هر روز ما تقریبا:(در نیمه ی دوم سال که مدرسه ها باز هستن و روزها کوتاهه) دختر بزرگم مدرسه ای هست و خیلی کارهای ما حول مدرسه ی دخترم تنظیم میشه. چون بچه های من با خواب بعد از ظهر میونه ی خوبی ندارن😬 بعد از ظهر ها نمیخوابن و همه هشت شب معمولا خوابن... دیده شده ۵ هم خوابیدن😄 از اون طرف کله سحر بیدارن. دخترم که می‌ره مدرسه ۶:۳۰ صبح بیشتر مواقع همشون بیدارن. دخترمو راهی مدرسه میکنیم(ساندویچ خوراکیشو حتما از شب قبل سعی میکنم آماده کنم چون صبح حوصله ندارم. معمولا شام شبمونو سعی میکنیم غذایی درست کنیم که دخترم فردا مدرسه ببره. انواع کوکو ها.کتلت‌.کباب دیگی و...)دخترم متاسفانه خیلی اهل صبحانه نیست ولی مجبورش میکنم حتی شده یه لقمه یا یه دونه خرما هم شده بخوره و ناشتا سر کلاس نره. مدرسه ی دخترم نزدیکه و خودش تنها می‌ره پیاده.من و دخترم و پسرام معمولا تا دور شدنش از پشت پنجره تماشاش میکنیم و براش تا نقطه ی دیدیمون دست تکون میدیم😄.(همسرم هم معمولا با مترو و ساعت پنج و نیم میرن سر کار )بعد از رفتن دخترم به مدرسه روز ما با این وروجک ها شروع میشه اول دستشویی میبرمشون دست و صورتشونو می‌شو موهاشونو شونه می کنم، با هم صبحانه میخوریم...یکی از سخترین قسمت های مادری من سر وعده های غذایی بچه هاست خیلی اذیت میکنن و هی از سر سفره بلند میشن و یه صبحانه ی ما کلی زمان می‌بره. تا وقتی دخترم از مدرسه بیاد معمولا یا تلویزیون روشن نمیشه یا خیلی کم ولی دخترم که بیاد از مدرسه تقریبا یه بند شبکه پویا روشنه😬 بعد از خوردن صبحانه سفره رو جمع میکنم و در ایده آل ترین حالت🤪😁ظرف ها رو یا تو ماشین میذارم یا می‌شورم حوصله نداشتمم نمی‌شورم🤪😅 بچه ها با هم سرگرم میشن و بازی و بازی و بازی، خیلی از فاصله سنیشون راضیم و از سرگرم شدنشون باهم دیگه و از دیدنشون و صدای خندشون کیییییییف میکنم الحمدلله😘خدایا ممنون❤️❤️چون بچه شیر خوار چهارماهه دارم خیلی برنامه ی دقیق و تنظیم شده ای نمیتونم داشته باشه و بیشتر وقتمو نی نی و نیازهاش میگیره و به جرات میتونم بگم صبح تا شب من بیشتر در راه دستشویی هستیم🤪😜😄😄😄این می‌ره اون می‌ره نی نی برا پوشک باید بره و خلاصه😄😄 ناهار رو با سختی یه چیزی میذارم که فقط سیر شیم و قر و فر خاصی نداره و معمولا آبگوشته😄 چون راحته و میزاریم میریم و سرشار از موادیه که بچه ها بدنشون بهش نیاز دارن و غذا های مثل ماکارونی و غذاهای مخلوط مثل استانبولی و.....که همه مامانا دیگه استادن. تا چشم بهم می‌زنیم ظهر شده و اذان ظهره🌺و من وضو میگیرم و قصد میکنم نماز اول وقت بخونم🧕ولی🤦‍♀ نی نی شیر میخواد اون گشنشه و هزارتا کار پیش میاد و من وضو گرفته و جانماز پهن شده و بعد کلی وقت نمازمو میخونم 😔😐 ساعت دوازده و نیم دخترم از مدرسه میاد و جز قسمت هیجان انگیز روزمون اینه که پشت پنجره با بچه ها بشینیم و منتظر آمدنش بشیم و هر کی از دور زودتر دیدش برنده ست😜خدایا این دلخوشی های کوچیک رو به همه بده😄😄 دخترم که میاد خونه انقد که گشنشه سریع تدارک سفره و ناهار رو می‌بینم و دخترم که یه عروسک زنده داره برادر کوچیکشو بغل می‌کنه و حسابی میچلونتش و کلی قوربون صدقه اش می‌ره و ابراز دلتنگی براش می‌کنه و همینجور که نی نی بغل دخترمه من ناهار رو میارم و باز هم وقت قرتی بازی ندارم و با قابلمه سر سفره میارم(یه دیس هم از حجم ظرفها کم بشه یه دیسه😄البته سر کیف باشم کلی هم قرتی بازی داریم و تزیین غذا اشتباه نشه😌) و ناهار و میخوریم و دوباره کلی وقت درگیر ناهار دادن به بچه ها هستم و تلویزیون روشن میشه😐. دخترم معمولا نمازشو مدرسه میخونه. وقتی میرسه از مدرسه 🤦‍♀ کیف یه ور مانتو یه ور و من چهار ساله هنوز موفق نشدم براش جا بندازم از مدرسه اومدی وسایلتو ببر اتاقت 😬😐البته امسال بهتر شده💪. ادامه 👇 🌹 @Mazan_tanhamasir
وقتی ناهار تموم شد بازم در خوشبینانه ترین حالت ظرف ها رو یا می‌شورم یا میزارم ماشین ظرفشویی و سفره و جمع میکنم و به هوای شیر دادن به نی نی میرم رو تخت دراز میکشم و از خستگی بیهوش میشم😴و معمولا یه ساعتی می‌خوابم وقتی بیدار میشم چون بچه ها ظهر نخوابیدن با خونه ای کاملا ترکیده مواجه میشم و هنوز نتونستم یادشون بدم اسباب بازی از اتاق بیرون نیارن👊🙁 وقتی بیدار میشم بچه ها همچنان پای تلویزیونن و کوچیک ترا پای تلویزیون در حال بازی. منم یه مدت کوتاهی میشینم کنارشون تا ویندوزم بالا بیاد و گوشی دستم میگیرم😄 و بعدش کارهای روتین هر روز جمع و جور کردن خونه و تذکر مدام که فاطمه خانم مشقات😤 مشقات و تا شب که بنویسه😐😬تدارک شام و تمیزی صدباره ی خونه و رسیدگی به نیازها و کارهای نی نی تا بعد از ظهر که همسرم میان🤩😍 اوج کیف بچه ها و بالا رفتن از سر و کله ی بابا وقتی از سر کار میاد🤪😄😄 همسرم پیش اومده که ناهار هم بیان که من یه میان وعده به بچه ها میدم تا سه که باباشون بیاد ناهار بخوریم. همسرم معمولا یه ساعتی میخوابن. ساعت دیگه میشه پنج و نیم و هوا تاریک میشه و غصه بچها که مامان نخوابیم😐😄😄معمولا برای خرید مواد شام یا خرید جزیی از سوپری محل یا نون همسرم با کاروان بچها 😂😂😂 راهی خرید میشن و من چند دقیقه ای با آرامش خونه کیف میکنم و تجدید قوا میکنم برای اومدن مجددشون😍😍 وقتی میان هر کدوم یه خوراکی مورد علاقه که معمولا شیر کاکائو هست دستشونه و با رضایت و خوشحال به من نشون میدن و مشغول خوردنش میشن. این ساعت های منتهی به شام و خواب معمولا یا حمام میبریم بچه ها رو یا درسای فاطمه رو کار میکنیم با هم یا بازی خانوادگی یا تمیز کاری گروهی یا تدارک دسته جمعی شام یا دور نی نی نشستن و قوربون صدقه رفتنمون براش و ذوقِ دیدن کارای جدیدشو خندیدن به کارهاش 👶 خلاصه شام رو که خوردیم و یه چند دقیقه ای دور هم میشینیم و بعد مسواک گروهی میزنیم و دستشویی قبل خواب بچه ها و خواااااب😴ساعت هشت یا نه شب معمولا می‌خوابیم. پی‌نوشت۱:معمولا ساعتایی که تو روز موبایل دستم میگیرم موقع غذا دادن به بچه ها هست یا موقع شیر دادن به نی نی. موقع ظرف شستن یا تمیز کردن خونه معمولا با گوشیم سخنرانی گوش میدم. عاشق این کارم که این ساعت هام مفید بگذره. معمولا سخنرانی های آقای پناهیان ‌.استاد شجاعی.استاد تقوی یا هر سخنرانی که به دستم برسه. بیشتر دینی گوش میدم ولی تربیتی برای فرزند و همسر و ... هم گوش میدم، کلا باید یه چیزی گوش بدم و کار کنم بیشتر سخنرانی گوش میدم برای افزایش اطلاعات چون وقت مطالعه ندارم. کتاب صوتی هم گوش میدم خیلی تا حالا کتاب صوتی شنیدم. سر کیف باشم قرآن و مداحی گوش میدم و دیده شده کلید میکنم رو یه شعر یا مداحی و چندین بار صبح تا شب گوشش میدم😁😁و این تایم ها معمولا بچه ها سرگرم بازی هستن و دارن از با هم بازی کردن کیف میکنن و کمتر با من کار دارن. پی‌نوشت ۲: متاسفانه خیلی پیش نمیاد با بچه ها بازی کنم نه وقتش پیش میاد معمولا نه حوصله دارم برا بازی و این وظیفه ی خطیر رو به پدرشون سپردم😊و من هم گاهی اوقات تو بازی های پدر و فرزندیشون شرکت میکنم. و تو طول روز که باباشون نیست خوشبختانه چون هم دیگه رو دارن، خیلی کم از من توقع بازی دارن و خودشون با هم دیگه کلی سرگم هستن. پارک نزدیک خونه مون هست و هر از چند گاهی من ولی بیشتر باباشون میبردشون پارک و دوچرخه سواری میکنن و نی نی رو هم با کالاسکه میبرن. پی‌نوشت ۳: معمولا ساعت بیکاریم کارهایی از قبیل درست کردن گلسر برا دخترا. قرتی بازی اتاقاشون😃😄 مثل آویز در درست کردن، درست کردن لوستر اتاقشون. گلدوزی، درست کردن دکور برای تولدهاشون و... هر وقت بساطمو پهن میکنم اوج کیف بچه هاست و هر کی برا خودش با خورده ریزا یه چیزی درست میکنه. پی‌نوشت ۴: عاشق فعالیت های فرهنگی با بچه ها هستم مثلا زمانی که اینستا فیلتر نشده بود و اینستا داشتم هر مناسبتی بود مثلا ۲۲ بهمن یا اعیاد یا شهادت ها بچه ها رو آماده میکردم و یه شعری باهاشون کار میکردم و با هم پرچم آماده میکردیم یه کلیپ درست میکردم و میذاشتم تو صفحه ام. یا برا تولدهاشون معمولا کلیپ درست میکنم و عاشق این کارم. عاشق عکس گرفتنم و همیشه موبایلم کنارمه و آماده باشم تا هر موقع هر کدومشون یه کار جالب و خنده دار کرد ثبتش کنم و چون از مامانم دورم برا مامانمم میفرستم عکس و فیلم ها رو. ادامه 👇 🌹@Mazan_tanhamasir
پی‌نوشت ۵: بخشی از روزمونم صرف تماس های تصویری میشه😁 چون از خانواده ام دورم یا با مامانم یا با خواهرم تماس تصویری داریم و تک تک بچه ها هم صحبت میکنن. فاطمه روزهای زوج کلاس زبان داره یا من یا باباش میبریمش و میاریمش و جمعه ها با هم درسهای مدرسه و درسهای زبانشو کار میکنیم. دوست داریم هر شب مسجد بریم و مسجد هم نزدیک خونه مونه ولی متاسفانه خیلی همت نمی‌کنیم و کم میریم با اینکه بچه ها عاشق مسجدن و کلی دوست و همبازی اونجا پیدا کردن و تو فعالیت های سرود مسجد فعالیت دارن. پی‌نوشت ۶: هر هفته شنبه تمیز کار میاد خونه مون و کمکم می‌کنه تو تمیزی اساسی خونه و بقیه ی هفته من فقط سعی میکنم تمیز ظاهری نگه دارم خونه رو که بازم همونم موفق نمیشم. من متاسفانه نتونستم هنوز بچه ها رو جوری بار بیارم که با هم همکاری کنیم تو کارهای خونه و نظافت خونه بیشترین وقت منو میگیره و خسته ام می‌کنه، البته دو تا از بچه ها کوچیکن و بازی گوش و یکیشون نوزاده و عملا کار نمیکنن و دختر بزرگمم اصلا اهل کار و کمک نیست🤦‍♀ پی نوشت۷: برای تفریح خونه ی پدر بزرگ مادر بزرگ بچه ها میریم. پارک میبریمشون. خرید. مسجد😊 حرم امام رضا چون ما ساکن مشهدیم و بچه ها عاشق بازی تو صحن های حرم هستن، معمولا پنج شنبه شب ها برای دعا کمیل حرم میریم. رستوران و طرقبه شاندیز میریم. میریم تو جاده‌ی طرقبه، شبای زمستون آتیش روش میکنیم. هر ماه پنج شنبه ی آخر ماه همه ی فامیل همسرم که ماشاالله زیادم هستن ۶۰ نفری میشن دور هم جمع میشیم توی باغ عموی همسرم. اسم دورهمیشون دوره قرآنِ و هم صله رحم انجام میشه هم قرآن می‌خونیم و شام میخوریم و اقوام همو میبینن و شاد میشیم. خلاصه این بود برنامه ی هفتگی و هر روز ما که امیدوارم براتون مفید بوده باشه😊بازم میگم کامل نیستیم ولی سعیمونو داریم میکنیم بهتر باشیم. امیدوارم همه ی خانواده ها شاد و سلامت و پر انرژی و پر از نور و یاد خدا باشن. البته اینم بگم که ما بازم دلمون نی نی میخواد و احتمالا همین تعداد نمیمونیم و بیشتر میشیم ان شاالله 🤩🤩😍😍 برای عاقبت بخیری خانواده ی ما دعا کنید که بچه های خوبی به لطف و کمک خدا تربیت کنیم🙏🙏🙏یا علی❤️ 🌹 @Mazan_tanhamasir
📸 آقایان مسئول، از ورزشکاران افتخارآفرین پاراآسیایی قدردانی کنید! 🔹این بچه‌ها تو بازی‌های پاراآسیایی تاریخ‌سازی کردند و بالاتر از ژاپن و کره در رتبه دوم ایستادند. 🔸این فرزندان ایران ۴۴ مدال طلا گرفتند، یعنی بیشتر از مجموع طلاهای بازی‌های آسیایی (غیرمعلولین) در دو دوره ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲. 🔹این قهرمانان شایسته احترام نیستند؟ شایسته واردکردن خودرو چطور؟ کریم‌زاده 👏 🌹 @Mazan_tanhamasir
اکانت وزارت خارجه رژیمی که بیش از ۳۰۰۰ کودک رو صرفا در ۲۱ روز سلاخی کرده، برای مرگ تنها ۱ دختر نوشته تسلیت به انسانیت :)) 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹از حماسۀ غزه استفاده کنیم! 🔻متأسفانه در رسانه، از موقعیت‌های قبلی برای آموزش استفاده نشد! 🔻اگر استفاده کرده بودیم، کسی فریب «زن، زندگی، آزادی» را نمی‌خورد! 🌹 @Mazan_tanhamasir
❤ امام کاظم(علیه السلام) : 🌷 مؤمن از کوه سخت تر است، زیرا کوه با ضربات تیشه ترک بر می دارد اما دین مؤمن با هیچ چیز ترک بر نمی دارد. 📕 میزان الحکمه‌، ج۱، ص۴۶۳ 💥هی نگو من گناهکارم منو قبول نمیکنه... روم نمیشه با خدا حرف بزنم... 🍃به قول مرحوم حاج‌آقا دولابی: مال بد بیخ ریش صاحب شه!! تو مخلوق خدایی.... 🌹 @Mazan_tanhamasir
❣ پدر مهربانم ! فرموده‌ايد كه امان اهل زمين هستيد، ای امان زمين و زمان! زندگی‌هامان به هم پيچيده است و گرفتاری‌ها و بیماری‌ها بيشمار ... می‌خواهيم ازتمام سختی‌ها فرار كنيم، و به امن ترين آغوش دنيا بياييم؛ به شما پناه می‌آوريم، ما را دريابيد ... ای برده امان از دل عشاق کجایی 🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت 🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... ره: اگر هر روز خواندی ، مقدراتت عوض می‌شود...⚡️ ✅ امروز محکم‌تر سربازی و یاریم را تمدید می‌کنم. 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 التماس دعا ....🌷 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎ 🌹 @Mazan_tanhamasir
❗️نکته مهمی اشاره کرده... ❓به راستی چرا غرب اینهمه دم از کوروش میزنه ولی در مورد داریوش کبیر و خشایارشاه نفرت پراکنی میکنه؟ ❓چرا روز جهانی کوروش داریم اما روز جهانی داریوش نداریم ، درصورتیکه فتوحات داریوش خیلی بیشتر از کوروش بوده؟ جواب رو در عکس بالا ببینین... 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️خلاف جریان طبیعت انسانی حرکت کنی، قطعا باختی و حسرت می‌خوری؛ حتی اگر باشی! ✍فارغ از نام برنامه و مجری که روبروی پژمان جمشیدی نشسته، به حرف‌های این فرد به‌اصطلاح ستاره فوتبال و سینما توجه کنید که در نهایت شهرت و ثروت، حسرت چه چیز ساده و ابتدایی را می‌خورد! تازه در سن ۴۶سالگی بعداز کلی ول‌چرخی یاد تشکیل خانواده و افتاده؛ حالا هم که فهمیده اشتباه کرده و داره دیر می‌شه، بازهم نفهمی کرده و اخیرا با یک زن بلاگر می‌خواهد خانواده تشکیل بدهد؛ زنی که احتمالا به این راحتی‌ها حاضر نخواهد بود بخاطر ریزش فالوورهایش، هیکلش را خرج فرزندآوری کند! واقعا باید تاسف خورد به حال سلبریتی‌هایی که اینطور عمر و زندگی خودشان را به تباهی کشیده‌اند؛ اما از آن بیشتر به حال طرفدارانی که کورکورانه از آن‌ها الگو می‌گیرند و خیال خوشبختی و موفق بودن‌شان دارند! 🖋 🧠⚔علوم و جنگ شناختی 🌹 @Mazan_tanhamasir
❗️خباثت جدید به سبک اصلاح‌طلبای پروژه بگیر احمقا اومدن مثلا بگن عینک رئیسی لاکچریه بعد خودش نوشته قیمت 2 میلیون 600 هزار تومن ؛ اونقدر اسکلن که فرق ریال و تومن رو متوجه نمیشن حالا این که مارک فریم عینک زایس آلمانی نیست و زنیت چینیه و قیمتش هم یک میلیون و 300 هزار تومنه بماند 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴چرا 🇮🇷ایران و حزب الله🇱🇧مستقیم وارد عمل نمیشند 🚀این همه موشک رو پس برای کی نگه داشتند!؟🚀 ✔️سوال خیلی هاست، تا میشه کلیپ رو منتشر کنید✔️ 🌹 @Mazan_tanhamasir
🌎 نقشۀ کامل جهان به زبان فارسی(PDF) لینک دانلود نقشۀ با کیفیت و کامل جهان دانلود نقشه‌های منتشر شدۀ قبلی: ➖نقشۀ فلسطین و همسایگانش نقشۀ منطقۀ غرب آسیا (محور مقاومت) 🚩 تولید: بیان معنوی 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 موتور دین چیست؟ 🔹محوری‌ترین بخش دین، کدام بخش است؟ 🔹اخلاص؟ اطاعت از خدا؟ توکّل به خدا؟ ... 🌹 @Mazan_tanhamasir
❣ 💖السلام علیــــــک یا بقیه الله هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا(: من ندانم چه شود عاقبت کار بیا💔 خود بگفتی دعا بهر ظهورت بکنیم خواندمت خسته ام ای یار بیا😢 ‌‌🍂✨🌹 🌹 🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت 🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... ره: اگر هر روز خواندی ، مقدراتت عوض می‌شود...⚡️ ✅ امروز محکم‌تر سربازی و یاریم را تمدید می‌کنم. 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 التماس دعا ....🌷 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎ 🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• سلام ودرودی فــــــــراوان همراهان جان و دوستان مهر اندیش 🌹 روزتون مزین ب الطاف الهی روزتــــــــــون فرخنده و شاپرکای باغچــــــــه دلتـــــــون شاداب و باطراوت اطلسی های زمانتــــــون در هر نفسی شیـــــدا بادا و جهان روزگارتون سرشار از شادی هـــــــا حضـــــــور پرمهرتون زرین 🌹 @Mazan_tanhamasir
🔸 دختر ایشان: تابستان ۵ سال پیش که آن موقع پسر من ۱۲ ساله بود و تا به حال بدون مادرش و پدرش جایی نمانده بود، پدرم به من گفتند که اجازه بده یک ماه پیش من باشد. گفتم اختیار ما دست شما است. ... همان لحظه که من پسرم را پیش آنها گذاشتم، اینها می‌خواستند با ماشین به سمت تهران بروند. پسر من را جلو نشاندند و گفتند که الان آقا صدرا همراه ما هستند، حساب و کتاب این چند وقت ما هم دست آقا صدرا است. آن مبلغ مالی‌ای را هم که داشتند به او داد و گفت این دست تو باشد. ما هر وقت خواستیم خرید کنیم از تو پول می‌گیریم. یعنی از همان اول کار که بچه‌ی ۱۲ ساله را پیش خودشان گرفتند، به او مسئولیت دادند. نوجوان بیشترین چیزی که نیاز دارد احساس بزرگسال شدن است. این حس را کاملاً به او دادند ... بعد صحبت می‌کردند. حالا به نظر شما کجا ضرورت دارد خرج کنیم؟ این را بگیریم یا نگیریم؟ اگر تو صلاح می‌دانی ما می‌گیریم. اگر تو صلاح ندانی نمی‌گیریم. این صحبت‌هایی که بین آنها می‌شد خیلی برای رشد شخصیتی پسر من موثر بود. 🌹 @Mazan_tanhamasir
بنده دوتا فرزند پشت سر هم دارم. همسر هم از همان ابتدای ازدواج ساعت ۶ صبح از منزل خارج میشن و ۱۲ شب میان خونه، تا الان که ۲۱ سال گذشته به همین روال هستند کارشون آزاد هست و سختی های خودش رو داره... اوایل خیلی بحث داشتیم که زود بیا، ولی دیدم جز دلخوری و ناراحتی فایده ای نداره و با این موضوع کنار اومدم. اوایل مادرم کمک بود ولی پسرم که دو ساله شد، مها جرت کردند و از تهران رفتند با مادر همسر هم ارتباط چندانی نداریم، بنده خدا سن شون بالا هست و انتظاری ازشون نداشته و ندارم. سعی کردم تو زندگی از هیچ کسی انتظار و توقع نداشته باشم، هم آرامش دارم و هم استقلال بیشتر... از ساعت ۵ صبح بیدار میشم و ساعت خواب هم ۱ شب، با دوتا فرشته که هم سخت بود و هم شیرین... دخترم یک سال و نیم که بود، پسرم به دنیا اومد، دخترم شبها خیلی گریه میکرد و تا صبح نمیخوابید تا نزدیک ۸ ماه همین روال بود، طفلی رفلاکس کلیه داشت و همسرم احتیاج به استراحت داشت سعی میکردم خودم آرومش کنم و تو بغل راهش میبردم که کمی گریه هاش کم بشه ولی سر پسرم خدا جبران کرد سختی ها رو برام، خیلی اروم بود و اصلا گریه هم نمی‌کرد. گاهی میرفتم میدیدم خوابه انگار دو قلو بودن، شیرین کاری های جالبی داشتن و خستگی کلا از یادم میرفت. با وجود بچه ها برنامه زندگیم یک نظم خاصی پیدا کرد چون یاد گرفتم برنامه ریزی کنم و طبق برنامه و اولویت ها پیش برم. میگید چه طوری؟ میگم براتون... تا قبل سن مدرسه، عصر ها پارک می رفتیم، همیشه می بردم شون پارک، لقمه و خوراکی هم میبردم و حسابی بازی و خستگی و نذاشتم تو محیط بسته آپارتمان باشن و از پارک بر میگشتیم یک حمام مختصر. تعویض لباس و ساعت ۹ شب خواب... کتاب خواندن و خرید کتاب همیشه تو اولویت بود و شبها قبل خواب براشون کتاب میخوندم، با اینکه خسته بودم کمی به منزل سرو سامان میدادم تا همسر بیان گاهی هم که پارک نمیرفتیم سر گرمی تو خونه داشتیم، برای غذای فردا ازشون کمک میخواستم،تخم مرغ آب پز میدادم بهشون تا پوست بگیرن و باهم سالاد الویه درست میکردیم، سیب زمینی ها رو برام پوست میگرفتن نمک و رب غذا ها رو میریختن، باهم نقاشی میکشیدیم، تو مسجد، کلاس سفال ثبت نامشون کرده بودم تا بیشتر با انگشت هاشون کار کنند که مچ شون قوی بشه برای خرید های کوچک می ذاشتمشون خونه و زود میرفتم و برمیگشتم و نادعلی میخوندم و می سپردمشون به حضرت علی تا برگردم. بیشتر خودشون جارو میزدن البته با جارو دستی، به بچه ها یاد داده بودم که خودشون کارهاشون رو انجام بدن البته با ترفند مسابقه و اول شدن و جایزه، یا این که فردا خوراکی چی ببریم، کدوم پارک بریم و کمی بیشتر میمونیم. سن مدرسه رفتن از راه رسید. مدرسه دخترانه،مدرسه پسرانه و من که باید دو تاشون رو می آوردم. پسرم رو سرویس گرفتم تا کمی کمک حال باشه... برای کارهای منزل، از شب قبل برای نهار یا شام تدارک می‌دیدم به خاطر اینکه همسر نهار میبردن و باید همیشه وعده شام رو داشته باشیم بنده خدا برای ما داشت زحمت میکشید و باید اولویت اول باشن و هستن، مواد رو آماده میکردم. صبحانه هم همیشه، اسنک،پنکیک، املت، نیمرو و... درست میکردم که بتونن خوراکی مدرسه هم ببرن، چون تنقلات تو برنامه نبود و فقط از بچگی عادت داشتن از خونه خوراکی ببرن. با همه سختی ها و کارهای زیاد، از مادری بودن لذت میبردم و میبرم، هیچ وقت ناشکری نکردم و خدایی نکرده بخوام به در گاه خدا ناله ای کنم از سر خستگی، صدای خنده بچه ها وقتی مامان صدا می کنن کل خستگی طول روز از بین میبره خودم برنامه ریزی میکردم و کارها رو بر اساس اولویت مینوشتم و برای خرید های خانه همیشه لیست تهیه میکردم، برای خرید و مایحتاج بچه ها هم لیست تهیه میکردم، یادشون دادم مستقل بشن و خودشون کارهاشون رو انجام بدن در دوتا مدرسه هم فعال بودم، هم نماینده و هم انجمن و تو مدرسه هم‌کنارشون بودم، همیشه در فعالیت های مدرسه شرکت میکردیم، مسابقه،جشنواره غذا، جشنواره سبزه عید، مسابقات پژوهشی، همیشه جایره میگرفتیم و اول میشدیم مقام منطقه ای، استانی و حتی یک رتبه کشوری هم داریم. وقتی دخترم به سن بلوغ رسید دوتایی یک جشن مادر و دختری گرفتیم، بردمش جگرکی، براش جگر خریدم، کادو هم خریدم و شب هم باهم کیک درست کردیم تا براش خاطره بشه و به دختر بودن خودش افتخار کنه ادامه 👇 🌹 @Mazan_tanhamasir
در کنار بچه ها خودم هم ادامه تحصیل دادم در رشته مددکاری البته به تشویق معلم های بچه ها و هلال احمر هم عضو شدم و شدم امدادگر هلال احمر گردش و نمایشگاه کتاب، همیشه در این موارد بچه ها رو میبردم تا ببینن و یاد بگیرن و تو اجتماع باشن، هیچ وقت به خاطر خستگی و تنهایی خودم از کارهای اونها نزدم بعد از اینکه مادرم رو در سانحه تصادف از دست دادم، خیلی حس تنهایی داشتم و انگار دیگه کسی نبود و تنهای تنها شدم دلتنگی ها و بی تابی ها برای مادرم، داشت کار دستم میداد که از زندگی و بچه ها غافل بشم، از اونجایی که همیشه خدا بود و هوامو داشت از خدا خواستم کمکم کنه تا بتونم به زندگیم بر گردم همون طور که من مادرم رو می‌خواستم بچه ها هم مادر می‌خواستن با اینکه خیلی درکم کردند و بی تابی هامو تحمل کردند، ازشون ممنونم سعی کردم مادر خوبی باشم و براشون خاطره های خوب بسازم تا زمانی که نوبت خودم هم رسید و از پیششون رفتم بچه ها هم خاطره داشته باشن که برای بچه هاشون تعریف کنن به این اعتقاد داشتم که بچه ها به خواست من به این دنیا اومدن و نباید به خاطر خودم برای اونها کم بذارم و مسئول تربیت و آینده شون هستم. همیشه به چشم مهمون بهشون نگاه کردم که یک روزی از پیش من میرن و تمام تلاشم رو کردم که به اندازه خودمون، هم من و هم پدرشون بهشون خوش بگذره درسته همسرم بیشتر اوقات سرکار بوده و کنارمون نبوده، گزارشهای روزانه رو دریافت میکرد و از اینکه بهم اعتماد داشت و کامل بچه ها رو سپرده بود به خودم، من هم سعی کردم مادر خوبی برای بچه هاش باشم. ۲۰ سال از زندگی مشترکمون گذشته بچه ها بزرگ شدن و با همان روال تا لیست تهیه نکنند، خریدی انجام نمیدن، باهم هر جا بخوان میرن و کارهاشون رو باهم انجام میدن. خدا رو شکر الان ۴١ ساله هستم و فرزند سوم در راه هست و بچه ها در کارها خیلی کمکم هستند. همیشه شکر گذار بوده و هستم و اگر لحظه ای هم بخوام فکر کنم به عقب بگردم، کارهایی که کم گذاشتم رو جبران میکنم تا بخوام راهم رو عوض کنم. بهترین و عالی ترین کار دنیا همسرداری و مادری هستش و این موهبت رو خدا داده تا لذت سختی ها و شیرینی ها در کنار هم جذاب و هیجان انگیز باشه 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا