eitaa logo
میوه دل من
17.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ همه ی اینا رو کنار هم چید و گلوله رو داد دست بابا، گفت جوری ردش کنه که به هیچکدوم از این چیزایی که سر راهشه نخوره و رد بشه بره اونطرف😃 به همین سختی 😄 دوست داشت اینقدر سخت باشه که باباش برنده نشه و با شادی و شیطنت میگفت برنده نشدیییییی😁😁 کلا دوست داره همش خودش برنده باشه ما هم تو بازی ها این فرصت رو بهش میدیم و سخت نمی گیریم فعلا فقط ما اگر باختیم، رفتار درست رو نشونش میدیم میگیم اشکالی نداره، تلاشمونو کردیم و ما قوانین بازی رو رعایت کردیم😉 و ... توانایی های ایشون تو بازی رو بیان می کنیم، چقدر قوی هستی، خوب شوت می کنی و ... و خیلی رو برد و باخت تاکید نمی کنیم تا کم کم این مسئله براش کمرنگ بشه ✅گفتم بازی جالبیه، با شما عزیزان در میون بذارم😍 ‌ ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ امروز کوچولو برای غذا خوردن همراهی نمی کرد😢 می دونم، مشکل خییییلی از مامانا هست😅 قند عسل یا مشغول راه رفتن وسط سفره بود🏃‍♂یا به غذای همه کار داشت غیر از خودش😄دیگه صدای داداشیاشم در اومده بود. منم ظرف غذاشو برداشتم و گذاشتم جلوی خودم🍳 با صدای بلند و بچگونه گفتم:« منه، منه، غذای منه» همونطور که وسط سفره دستش تو ظرف غذای داداشش بود، برگشت منو نگاه کرد👦یه نگاه به من یه نگاه به غذاش🙇‍♂فوری دوید طرف ظرف غذاشو و گفت:«منه‌! منه‌!»🤗 وقتی نشست کنارم، شروع کردم به له کردن غذاش، بعد باهاشون گردی درست کردم و با پشت قاشق خودش دویدم دنبال گردیا و گفتم:«صبرکن ببینم، گردی خوشمزه! می خوام بخورمت و قوی بشم، مال خودمی!کجا فرار می کنی؟😅🤪» بالاخره یکی از گردی ها را برداشتم و گفتم:«بالاخره گرفتمت!» بعد گذاشتم داخل دهنم و گفتم:« آآآم! 😋» جیگر طلا هیجان زده شد و همون‌طور که انگشت کوچولوشو، توی دهنش می گذاشت و درمیآوورد، گفت:«آم‌...آم ....منه‌! منه‌!» خلاصه تا آخر سفره همراهی کرد و یکی یکی گردیاشو خورد منم همینطور که می خورد این شعرو براش می خوندم‌‌: له‌ می کنه غذامو مامان مهربونم گردی شده برنجام‌ مامانی جون، ممنونم! اعضای خانواده هم با خیال راحت ظرف غذاشونو روی سفره گذاشتن و نوش جان کردن.😘 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
┄━━━•●❥-﷽-❥●•━━━┄ دسته کلید رو پیدا کن😍 وسایل بازی: کلید و بالشت زیپ‌دار 😀 یه بازی متفاوت: فندق کلید رو توی بالشت قایم می‌کنه و مامان باید پیدا کنه😍 با هر وسیله یا اسباب بازی صداداری، میشه این بازی رو برای زیر دوسال انجام داد👌👍 فندق ما کلید رو تو بالشت قایم می کنه میشه توی روسری، چادر و ... بپیچونید قایمش کنید فندق هم بچرخونه و صداشو بشنوه و همینطوری بگرده تا پیدا کنه، خیلی جذابه 👌✅ ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-❀-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━ صدای زنگوله شترها در دشت تاریک پیچیده بود. خورشید خانم آرام آرام پشت کوه‌های بلند، خودش را قایم می‌کرد. شترها آهسته می‌رفتند. شاهزاده کوچک بر پشت شتری نشسته بود. چشمانش از گرد و خاک پر شد. پلک‌هایش یکی یکی بسته می‌شد. اما با صدای بلند سربازان، از جا می‌پرید. -زود باشید. تند‌تر راه بیایین. مگر نمی‌بینین شب شده. شاهزاده، پشت سرش را نگاه کرد. اسیران با زنجیر به یکدیگر بسته شده بودند. با ضرب شلاق سربازان، سرعتشان بیشتر شد. یکی یکی از کنار شترش رد شدند. به صورت‌های خاک‌آلود و خسته‌شان نگاه کرد. چند روز اسارت و راه رفتن در بیابان، همه را خسته کرده‌بود. صدای وحشتناک فریاد سربازان گوشش را اذیت کرد. -یالا، زود باشین. شتر شاهزاده، پشت سر همه ماند. نفس عمیقی کشید. سر و صدای سربازها کمتر شد. نگاهش به غروب خورشید افتاد. به سرخی آسمان خیره شد. پلک‌هایش روی هم افتاد. آرام آرام از روی شتر سُر خورد. گرمای شن‌های بیابان، او را به یاد بالش گرم و نرمش انداخت. خودش را در آغوش خاک، جا‌ به جا کرد و آرام خوابید. خودش را در دشتی پر گل دید. پیرهن چین‌دار و رنگی به تن داشت. پروانه‌های رنگارنگ دور سرش می‌چرخیدند. تاج گلی روی سرش بود. دو طرف دامنش را به دست گرفت و چرخید. پروانه‌ها بیشتر و بیشتر شدند. به دنبال پروانه‌ها دوید. خندید و خندید. چشمانش را بست و چرخید و خندید. یک مرتبه صدایی آشنا شنید. -دختر قشنگم! بیا بغلم. خوش اومدی عزیزم. با دیدن چهره آشنای مادربزرگ، چشمانش درخشید. دوید و دوید. خودش را در آغوش مادربزرگ انداخت. مادربزرگ، گونه‌هایش را بوسید. دست بر سرش کشید. -دختر کوچولوی من. عزیز دل من... شاهزاده خانم خندید و خندید. مادربزرگ، نوازشش می‌کرد و می‌بوسیدش. خاطرات خانه شان در مدینه جلوی چشمش آمد. لبخندهای پدر، نوازش‌های برادر، صدای لالایی خواندن مادر برای برادر کوچک.... همه و همه... چشمانش را باز کرد و به مادربزرگ نگاه کرد. پدر همیشه می‌گفت:" دختر قشنگم، چقدر شبیه مادرم هستی" لبخند زد و خودش را دوباره به مادربزرگ چسباند. اما یک دفعه صدای وحشتناکی در گوشش پیچید. -اینجاست. پیداش کردم. خوابیده. یالا بلند شو. یالا... مادربزرگ از جا بلند شد. با نگرانی به شاهزاده کوچولو نگاه کرد. -برو عزیز دلم. شاهزاده کوچولو به مادربزرگ چسبید. -نه! نمیرم. می‌خوام پیش شما بمونم. مادربزرگ، اشک‌های‌ دخترک را با دستش پاک کرد. -برو عزیزم. به زودی میای پیش خودم‌ برای همیشه. اما الان باید بری. شاهزاده کوچولو چشمانش را بست و گریه کرد. ولی وقتی چشم هایش را باز کرد. خبری از مادربزرگ و دشت پر گل نبود. با ترس به سربازهایی که دور و برش بودند نگاه کرد. عمه خودش را رساند. دخترک را بغل کرد. -عزیزم، یادگار برادرم. دورت بگردم. نترس. من هنوز هستم. نمیذارم کسی اذیتت کنه. شاهزاده کوچولو، در آغوش عمه آرام گرفت. اما هنوز دلش می‌خواست که پیش مادربزرگ برود. یاد حرف مادربزرگ افتاد. "به زودی برای همیشه میای پیش خودم" سرش را به سینه عمه چسباند و لبخند زد. ❁فرجام پور ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━ 🏴مقتل خوانی حضرت آیت الله خامنه ای🏴 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج‌محمود_کریمی_معنی_سعادتی_هادی_هدایتی_.mp3
8.45M
━━━━━━━﷽◯✦━━━ ابوالفضل باوفا علمدارلشکرم مه هاشمی نسب امیر دلاورم (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ الگوهای تربیتی امام حسین(ع) در تربیت فرزند: ۹. نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان 🏴در تربیت فرزندان، اجبار ثمری نمی‌بخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود، راه صحیح را برگزینند تا بر آنچه به‌حق برگزیده‌اند، پایبند و استوار باشند. 🏴 امام حسین (ع) بااینکه در کربلا به‌شدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد می‌گذارند و بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمی‌کند. ازاین‌روست که می‌بینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش را فدای راهش نموده‌اند. 🏴«ابی حمزه ثمالی» از علی بن الحسین (ع) نقل می‌کند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جان‌های خود را نجات دهید... شما در بیعتی که با من بسته‌اید آزاد هستید... . نیز آن حضرت هنگامی‌که «عبدالله» فرزند «مسلم» نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو. عبدالله عرض کرد: به خدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم. (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━━•●❥-﷽-❥●•━━━┄  در عصر روز تاسوعا، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) خطاب به برادر فرمودند: إرکـَب بـِـنفسی أنت تَلقاهُم وَ اسئَلهُم عمّا جائهُم ..... جانم به قربانت! سوار بر اسب شو و نزد دشمن برو و از آنها بپرس برای چه به اینجا آمده اند. در این جمله، عبارت "بنفسی أنت" خود گویای عمق علاقه و احترامی ست که مولا ابا عبدالله علیه السلام نسبت به برادر بزرگوارشان دارند. تاسوعای حسینی تسلیت باد. ╭┅─🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅─🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-❀-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━━━━﷽◯✦━━━ 🏴روضه شب عاشورا🏴 (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
48.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
━━━━━━━﷽◯✦━━━ شد نماز آخر حسین(ع) اقتدا کنید بر حسین(ع)... 🏴لبیک یا حسین(ع)🏴 (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ الگوهای تربیتی امام حسین(ع) در تربیت فرزند: ۱۰.تربیت عملی فرزندان 🏴حضرت صادق علیه‌السلام می‌فرماید: کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم. با غیر زبان‌هایتان مردم را دعوت به مذهب خویش کنید. 🏴 مسلما دعوت عملی و زبان رفتار خیلی بیشتر از زبان گفتار در انسان‌ها تاثیرگذار است. اگر ما دوست داریم فرزندمان وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهد و صفات اخلاقی پسندیده داشته باشد هیچ چیزی مانند رفتار خود ما در خانه و اجتماع نمی‌تواند الگوی او باشد. 🏴شعیب بن عبدالرحمن خزائی می‌گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام در کربلا به شهادت رسید بر دوشش نشانه‌ای وجود داشت. از امام سجاد علیه‌السلام درباره آن پرسیدند، 🏴امام سجاد علیه‌السلام بسیار گریست و فرمود: «این، اثر بارهای غذایی است که پدرم بر دوشش حمل می‌کرد و به خانه‌های تهی‌دستان می‌برد.» 🏴 این رفتار الگویی برای امام سجاد علیه‌السلام شد که بنا به فرموده امام باقر علیه‌السلام ایشان نیز همین رویه را داشتند. (مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 153.) 🏴عاشورای حسینی تسلیت باد🏴 (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میوه دل من
━━━➖⃟●⃟🚗⃟●⃟━﷽ ➖⃟●⃟🚙⃟●⃟━━━━ #چند_نکته_تربیتی👇 🏡خانه بازی محور ۱: برای اینکه کودکان زیر هفت سال
━━━➖⃟●⃟🚗⃟●⃟━━﷽➖⃟●⃟🚙⃟●⃟━━━━ 👇 🏡خانه بازی محور۲: 🔴اسباب بازی های کوچک همه جا نباشند.❌ اشیاء گرد، استوانه ای یا بیضی شکلی که حدود دو تا سه سانتی متر قطر داشته باشند به راحتی می توانند گلوی کودک را بسته و باعث خفگی شوند. بنابراین این وسایل نباید برای کودکان زیر پنج سال👶 استفاده شود. ➰🔻➰🔻 🔴درِ باطری کنترل ها حتما روی آن باشد. بخصوص مراقب باطری های دکمه ای باشید، مدلی که در ساعت ها⏰، سمعک ها و بعضی از اسباب بازی ها وجود دارد زیرا به راحتی میتواند در مری گیر کرده😰 و صدمات جدی وارد کند. ➰🔻➰🔻 🔴شیشه میز بدون محافظ نباشد. لبه های میز برای کودکانی که تازه یاد گرفته اند که راه بروند بسیار خطرناک است. زخم شدن پیشانی🤕 و اطراف چشم😲 از صدمات متداول لبه های میز برای کودکان نوپا است.💯   ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━➖⃟●⃟🚗⃟●⃟━━❤️ ➖⃟●⃟🚙⃟●⃟━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀ از پوشک گرفتن۱: 🔷برای شروع استقلال کودک از پوشک🙂، حتما والدین عزیز به سرعت استقلال کودک 🚶‍♂🏃‍♂در سایر موارد توجه کنند و کودکان را با هم مقایسه نکنند👦❌🧒 مثلا استقلال در نشستن، راه رفتن و ...👌 که در کودکان متفاوته و نمیشه و نباید مقایسه کرد🙅‍♀🙅‍♂ توانایی کودک در نشستن روی صندلی کودک و یا دستشویی را حتما بسنجند،🚽🛁 اگه کودک هنوز این توانایی ها 💪رو پیدا نکرده باشه😢، نشستن و دفع، براش سخته و همکاری نمی کنه🙃🙁 و ممکنه ذهنیت بد براش ایجاد بشه و ماندگار بشه😭 تا بخواد این ذهنیت از بین بره😇 و دوباره به شما اعتماد کنه 😍 زمان می بره⏱ و دیرتر مستقل میشه 😐😥 با در نظر گرفتن همه ی این موارد می توان حدودا از هیجده ماهگی👶 مراحل استقلال 💪کودک از پوشک را شروع کرد که روند آن تا سه سالگی👦 می تواند به طول انجامد و جای هیچگونه نگرانی نیست😥❌👈😍 در ابتدای امر، والدین اصلا اصلا اصلا بچه رو تحت فشار نگذارند و سخت نگیرند. 🙅‍♀🙅‍♂❌⛔️ دعوا کردن کودک و داد زدن و ...😶 کودک رو دچار استرس😥 و نگرانی و غلبه های صفرا و سودا می کنه😰 و همین خودش باعث ترس کودک و خیس کردن خودش 🤕و باز به طول انجامیدن مراحل کار و عدم همکاری کودک میشه 🤨😤🚫 کودک خودشو نگه میداره و خبر نمیده تا خیس بشه، این اتفاقات رو که خیلی وقتا مادرا ازش شکایت دارن🤯 به این دلیله، در حقیقت دلیل اصلیش رفتار خود مادره😱🤭🤒 پس حتما به این نکته دقت بشه که رابطه از اول خدشه دار نشه 💯✅ اگر بعد از شروع، دیدند کودک بهش فشار اومده😭 و سختشه چند روزی دست نگه دارند🚫 و بچه رو پوشک کنند و کاری بهش نداشته باشند😃 و بعد از یکی دو هفته مجددا شروع کنند🤓🧐☺️ ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ عزاداری هاتون قبول باشه ان‌ شاالله🙂🤲 دیشب حال پسر بزرگترم خوب نبود، گفت: «مامان شما خواستین برین هیئت، من خونه می مونم» گفتم نه مامان جون خدا رو شکر ما همسایه ی امامزاده و هیئت هستیم❤️همه با هم می شینیم توی ایوون و از مراسم استفاده می کنیم.🙇‍♂👦👶🧕 خلاصه مراسم که شروع شد، رفتیم بیرون، تشک پهن کردم و چائی آوردم☺️ پسر کوچکترم گفت: «مامان جون چرا ما نمی ریم مراسم امامزاده؟» گفتم: «حال داداشی خوب نیست، تو این شرایط ما نباید تنهاش‌ بذاریم، دلش می سوزه😢تازه اینجا که نشستیم انگار توی صحنیم، گوش کن چقدر صدای حاج‌ آقا واضح میاد!»( توجه به مشکلات کودکان) پسرم ادامه داد: «پس چرا بابا رفته؟» گفتم: «خب بابا از طرف ما رفته که توی هیئت کمک بده، اگر دوست داشتی زنگ می زنم، بابا بیاد دنبالت» کمی سکوت کرد و بعد گفت: «نه مامان جون همین جا پیش شما می مونم، فردا با هم می ریم؟» گفتم: «بله، ان‌ شاالله داداش که بهتر شد حتما می ریم، الان می دونی که، خورده زمین کمرش درد می کنه» شب خوبی بود خدا رو شکر. پسر بزرگم نه که دیگه توی مراسم ها قسمت مردونه هست، حالش را موقع عزاداری ندیده بودم، خیلی با معرفت موقع عزاداری و سلام دادن ادب کرد و حالت حزن و اندوه به خودش گرفت.😢😭 ان‌ شاالله همه ی بچه ها در پناه و راه امام حسین باشند و عاقبت بخیر🙏🌸 آخر مراسم رفتیم بالای پشت بام و پسرم یه عکس ناب براتون گرفت😘 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ بازی حدس بزن چیه 😉 💁‍♀ وسایل مورد نیاز ⏪ سبدی از اشیا گوناگون، مثل اسباب بازی🎳 و ... شرح بازی👇👇 چشمان کودک را بسته و سبدی از وسایل گوناگون در اختیارش قرار می دهیم، کودک با برداشتن و لمس کردن؛ آنها را حدس می زند. 👏👏 همچنین در زمان هایی که برق می رود، می توان کودک را با کمک این بازی سرگرم کرد. 😎☺️ ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄