┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
صفحه 4⃣
پیشونی سفید و موشموشک اومدن. هوا تاریک شده بود🌝
مامان آهو که میوهها رو توی دست بچهها دید گفت: توی میوهها گلابی هم هست؟ بچهها گفتن: نه
مامان آهو گفت🦌 دوستتون پرستو🕊 مریض شده و باید گلابی بخوره تا حالش خوب بشه.
پیشونیسفید ناراحت شد 😔 و از خستگی خوابش برد. تو خواب گلابی رو که نیمهخور کرده بود دید که گریه میکنه😢، بهش گفت: چرا گریه میکنی؟ گلابی جواب داد🍐 تو منو دور انداختی در حالی که میتونستم مفید باشم و بعد این شعر رو به پیشونیسفید یاد داد:
گلابی تمیزم همیشه روی میزم🍐
اگر که خوردی مرا نصفه نخور عزیزم😋
خدا گفته در قرآن همان خدای رحمان🕋
اسراف نکن تو جانا در راه دین بمانا😇
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
صفحه 5⃣
پیشونیسفید صبح زود بیدار شد و با موشموشک🐭 به جنگل رفت و دنبال گلابی گشت. گلابی که نصفه خورده بود رو پیدا کردن و اون رو در آب چشمه شستن و برای پرستو آوردن 🕊
وقتی پرستو گلابی را خورد حالش خوب شد و چشماش رو باز کرد و از دوستاش تشکر کرد که جونش رو نجات داده بودن🙏✨
از آن به بعد پیشونیسفید دیگه اسراف نمیکرد و فریاد نمیزد که زیاد میخوام 😅
و حالا میدونه که اسراف و هدر دادن هر چیزی بده و خدا اسرافکاران رو دوست نداره❌
قصهی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید🍒🍑
پایان❇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🌸ـــــــ🍂🌼꧁﷽꧂🌼🍂ــــــ🌸
امام خمینی (ره) و کودکان 9⃣1⃣
حواسم پیش بچههاست
امام نسبت به همه کودکان توجه خاصی داشتند. اگر در حسینیه بچهای گریه میکرد، وقتی به خانه میآمدند به شدت اظهار ناراحتی میکردند که:
اینها، بچههای کوچک را در هوای گرم یا سرد میآورند و من حواسم پیش بچهها میرود و میخواهم مطالبم را زود تمام بکنم که آنها اذیت نشوند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرشته اعرابی (نوه حضرت امام ره)
🔰ادامه دارد...
#تربیت_فرزند
#امام_خمینی_و_کودکان
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
@MiveiyeDel_man
┄┅┅┅┄❅💗❅┄┅┅┅┄
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
اهمیت بازی برای کودک 2⃣
۱. محیط بازی مناسب:
محیطی که در آن کودک در حال بازیکردن است، تا زمانی که منجر به آسیب نمیشود، نباید محدود باشد.
به عنوان مثال برخی از والدین قالیچه یا پارچهای را مشخص میکنند و اجازه بازیکردن در خارج از آن را به کودک نمیدهند درصورتیکه کودک باید بتواند با ورود به محیطهای مختلف با مسائل مختلفی روبرو شود در غیر این حالت تربیت محقق نمیشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استاد تراشیون.
🔰ادامه دارد...
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بازی_سازی
#مادر_خلاق
#بازی_و_تحرک
#میوه_ی_دل_من
╭┅🍂—🍂—🍂—🍂┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅🍂—🍂—🍂—🍂┅╯
━━━━━━◯◯◯◯━━━━━━
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
آی قصه قصه قصه📚
شیرشاه لجباز🦁👑
نظرات خودتون رو با ما درمیون بذارین. همچنین اگر خودتون قصهای مینویسین یا میخونین برامون بفرستین تا توی کانال بذاریم⬇️
@reyhanehih
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
صفحه 1⃣
شیرشاه لجباز
شیرشاهی👑 لجباز در جنگل زندگی میکرد. اون وقتی تصمیم میگرفت کاری انجام بده باید هر طور بود اون کار رو انجام میداد و به نتیجه کارش فکر نمیکرد🤔
فیل🐘 که وزیر شیرشاه بود، همیشه نگران این عادت پادشاه بود. روزی فیل، پادشاه رو که به آسمون خیره شده بود، دید و چون میترسید شیرشاه دوباره فکرهای عجیبی داشته باشه، با نگرانی پرسید: عالیجناب به چی فکر میکنین⁉️
شیر 🦁 گفت: داشتم فکر میکردم که پرندهها🕊 چطوری پرواز میکنن؟
فیل گفت: بدن پرندهها طوریه که به راحتی میتونن پرواز کنن.
شیرشاه گفت: تصور کن اگر بال داشتم مثل پرندهها میتونستم پرواز کنم😩
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
صفحه 2⃣
فیل با تعجب گفت😳 چطوری میخواین پرواز کنین؟ شما که بال ندارین.
شیر گفت: من فقط میخوام پرواز کنم، تو خیلی باهوشی، یک راهی پیدا کن تا بتونم پرواز کنم. این یه دستوره😤
انگار شیرشاه دوباره میخواست با سماجت و اصرار بیجا به خواستهاش برسه😳
فیل 🐘 گفت: پادشاه لطفا انقدر لجبازی نکنین. این کار غیرممکنه❌
شیر گفت: به من بگو چرا غیرممکنه؟
فیل گفت: شما بال نداری و بدنت خیلی سنگینه.
شیرشاه👑 با هیجان گفت: من به یک جفت بال مصنوعی نیاز دارم، و چون من سنگینم این بالها باید بزرگ باشن.
شیرشاه رفت و توی جنگل🌳 گشت دنبال دو تا بال بزرگ تا اینکه دو بال بزرگ که از برگ درخت نخل درست شده بود پیدا کرد 🌴 و برگشت و به فیل گفت: من با کمک این بالهای بزرگ پرواز میکنم😃
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
صفحه 3⃣
فیل🐘 گفت: پادشاه با این بالهای سنگین، نه شما و نه پرندهها نمیتونین پرواز کنین😏
شیرشاه گفت: نگران نباش، فقط با من به بالای تپه بیا و من رو در حال پرواز تماشا کن🕊
فیل از تصمیم پادشاه وحشت کرد. اما چون میدونست که تلاشش برای منصرف کردن شیرشاه بی فایدست؛ با ناامیدی گفت: باشه من میام😞
اونها بالای تپه🗻 رفتن و شیرشاه آماده پریدن از بالای تپه بود که فیل طنابی رو بهش داد و گفت⛓ پادشاه برای اینکه خیلی دور پرواز نکنین، این طناب رو به پاتون ببندین. شیر طناب رو به پاش بست و از تپه پرید⤵️
اما شیر نتونست پرواز کنه و با سرعت به پایین تپه سقوط کرد. فیل که این صحنه رو دید، سریع طرف دیگه طناب رو کشید و اجازه نداد که شیرشاه به داخل دره سقوط کنه😱
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯