لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعاهای_روزانه
أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْکِتَابِ وَ حُدُودِهِ
کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن ؟
📖دعای ندبه
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
✨✨✨✨✨✨✨
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_دوازدهم 🎬: با تکان های روح الله، فاطمه چشمانش را از هم باز کرد و همزم
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_سیزدهم🎬:
ماشین کنار جاده ایستاد و فاطمه درحالیکه کلاه حسین را روی پیشانی اش می کشید از ماشین پیاده شد، پل روبه رو را که رودخانه ای از زیرش میگذشت نگاهی انداخت و زیر لب گفت: اول صبی چه سوزی میاد..
روح الله نگاه تندی کرد و گفت: ببخشید نمی دونستند مادمازل تشریف میارن که براتون اسپیلت گرما بخش روشن کنند .
فاطمه به گوش هاش مشکوک شد،یعنی واقعا درست شنیده بود؟!
اما چیزی نگفت. روح الله درحالیکه کاغذ تا شده طلسم را توی مشتش می فشرد به طرف پل روانه شد، آنطور که گفته بودند، برای باطل شدن این نوع طلسم،باید داخل آب روان می انداختنش.
عباس در حالیکه چوب خشکی به دست گرفته بود، شلنگ زنان جلو میرفت و آنقدر تند می دوید که از پدرش هم جلو زد.
روح الله که غرق افکارش بود پشت سر عباس قدم هایش را تندتر کرد و همانطور که داد و هوار می کرد پیش رفت،درست وسط پل به عباس رسید و یقه اش را گرفت، حسی درونی به او می گفت که عباس را از پل پایین بیاندازد، روح الله یقه عباس را گرفت و به لبهٔ پل کشاندش،عباس همانطور که از حرکات پدرش ترسیده بود بلند بلند جیغ میکشید: بابا! من کاری نکردم، می خوای چکارم کنی؟! بابا خفه شدم...وای من میترسم
فاطمه هراسان حسین را روی بغل زینب انداخت و شروع به دویدن کرد و درست زمانی که روح الله ،عباس را روی دست بلند کرده بود به او رسید، از پشت سر عباس را توی بغلش گرفت و شانه های نحیف و لرزان پسرک را چسپید و فریاد زد: چکار می کنی روح الله؟! دیوونه شدی؟!
روح الله که کنترل حرکاتش دست خودش نبود فشاری به فاطمه داد و فاطمه و عباس روی پل بر زمین افتادند، فاطمه همانطور که نفس نفس میزد، یا صاحب الزمان بر لب داشت و از جا بلند شد، عباس پشت سر مادر پناه گرفت،فاطمه جلو رفت دست روح الله را در دست گرفت، مشتش را روی رودخانه گرفت و گفت: بنداز این لعنتی را، انگار دیوونه ات کرده..
روح الله لحظه ای اطراف را نگاه کرد و بعد آرام مشتش را باز کرد، کاغذ تاشده در نسیم صبحگاهی میرقصید تا به آب روان افتاد.
کاغذ که داخل آب افتاد، به یکباره روح الله مانند مارگزیده ای در خود پیچید، شکمش را با دو دست گرفت و همان جا رو پل زانو زد.
فاطمه با رنگی مثل مجسمه جلو آمد دستان لرزانش را دور شانه های پهن و مردانه روح الله گرفت و گفت: چت شده ؟! حالت خوبه؟! روح الله سرش را بالا آورد و ناگهان هر چه خورده بود بیرون داد... استفراغ روح الله تمامی نداشت.
فاطمه که نمی دانست چکار کند، با هر بدبختی بود،زیر بازوی روح الله را گرفت و او را کشان کشان به طرف ماشین برد.
فاطمه پشت رول نشست و روح الله با گردنی شل و لباس هایی که زیر استفراغ بود در کنارش نشسته بود و عباس و زینب و حسین هم مثل سه تا جوجه گنجشک ترسان، بی صدا صندلی عقب بودند.
فاطمه ماشین را روشن کرد و همزمان گفت: باید ببرمت بیمارستان...چت شده یک باره...
روح الله همانطور که با دو دست جلوی دهانش را گرفته بود گفت: ن...ن...نه..بریم خونه، من باید برم توالت، انگار بیرون روی پیدا کردم.
فاطمه پایش را روی گاز فشار داد و ماشین به سرعت از جاده و کوچه و خیابان گذشت و جلوی خانه ایستاد، هنوز بچه ها پیاده نشده بودند که روح الله با سرعت خودش را به خانه رساند.
بیش از یک ساعت، روح الله مدام در راه هال و توالت بود و بعد از گذشت ساعتی سخت و طاقت فرسا، همان وسط هال افتاد، انگار خوابی عمیق او را در برگرفت خوابی شبیه بی هوشی..
فاطمه به اداره همسرش زنگ زد و مرخصی ساعتی او را تبدیل به مرخصی روزانه کرد و اطلاع داد که روح الله آن روز سر کار نمی آید...
ادامه دارد..
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_چهاردهم 🎬:
مدتی از اون اتفاق شوم، همانکه می خواست به قیمت جان عباس و روح الله تمام شود. می گذشت و روح الله کاملا متوجه شده بود که از راه شیطان و طلسم های شیطانی نه می شود به جایی رسید و نه می توان به شیطان ضربه زد.
اوضاع زندگی شان به گونه ای بود که هر روز و هر روز خانواده به طریقی اذیت می شد، یک بار بچه ها دچار کابووس و ترس میشدند و یک بار خودش ناگهان دچار خفگی می شد،فشار خون و قند روح الله هم مضاف بر همه چیز باعث آزار روح الله بود،بیماری فاطمه هم انگار برگشته بود و علاوه بر آن او در وقت تنهایی و اکثر شبها هنگام خواب سایه هایی را میدید،سایه هایی که از هر واقعیتی واقع تر بودند و مدام در پی آزار او بودند، گاهی موهایش را می کشیدند و گاهی با جابه جایی وسائل باعث ترس او میشدند و این ترس به عباس و زینب و حسین هم منتقل میشد،زینب این روزها وضعش بدتر بود، هر شب با کابوس و ترس از خواب میپرید و همراه مادر گریه می کرد و اشک میریخت.
و این موضوعات به همین جا ختم نمیشد، با اینکه ماه ها بود که روح الله درخواست جدایی از شراره را داده بود اما هیچ خبری از طرف دادسرا نمی شد و این خیلی عجیب بود، در عصر کنونی که تمام ارتباطات توسط عالم مجازی ست و احکام به راحتی در پرونده الکترونیکی جای میگیرند و به دست فرد میرسند، یک پرونده ناگهان مهرو موم شود ، خیلی عجیب است، روح الله چندین بار حضوری به دادسرا مراجعه کرد و هر بار با این جواب روبه رو میشد: اصلا درخواستی از شما به این شرح در سیستم ما موجود نیست و روح الله چندین بار درخواست کتبی نوشت و به محضر دادگاه ارائه کرد و در کمال تعجب هر بار همین جواب را میشنید، پرونده ای که به محض باز شدن، نامریی میشد و دست او به جایی بند نبود و روح الله حالا خوب میدانست که مشکل این پرونده از کجا آب می خورد.
دیدن این وضعیت و تحمل آن برای روح اللهی که قلبش در گرو مهر همسر و فرزندانش بود زجر آور و کشنده تر از هر چیزی بود، پس به دنبال راه حل افتاد و کتاب های حوزوی و فقهی زیادی را جستجو کرد، دستش باز بود و به علمای زیادی دسترسی پیدا کرد، می خواست کاری کند، اما قبل از آن باید می فهمید که این کار در دین امری پسندیده و طاهر است و منعی برای آن نشده؟
تمام علما و مطالب کتاب هایی که خوانده بود همه متفق القول بر این مطلب دلالت می کردند که : تسلط بر علوم غریبه و به خدمت درآوردن روحانیت های پاک و علوی برای ازبین بردن موکل های سفلی و شیطانی که باعث آزار بندگان مومن خدا میشوند و گره در کار و زندگیشان می اندازند، اگر برای آسایش بندگان باشد، کاری پسندیده است و بنا بر حکم همه علما روح الله که زندگی اش تحت تاثیر ماورایی ها قرار گرفته و بسیار اذیت شده بود می توانست در دفاع از خود با توسل و کمک از موکلین علوی و مسلمان، به موکلین سفلی و شیطانی حمله کند و از زندگی خود و فرزندانش دفاع کند.
چندین روز روح الله درگیر این موضوع بود و حال که به او ثابت شده بود، کارش درست است، پس نیت کرد تا با توکل به خدا و طبق دستوراتی که گفته شده بود دست بکار شود و گویا این آخرین و تنها راه باقی مانده برای او بود...
ادامه دارد..
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
🛑 امیرالمومنین علی علیه السلام: تيزى زبان، برنده تر از تيزى سرنيزه است
غررالحكم حدیث4898
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
Fani-Ali-Hadith-e-Kisa-Fa.mp3
26.36M
حدیث ڪساء
با صدای استادعلیفانی
🌹پویش همگانی بیستمین روز از چله قرائت حدیث کساء به نیت فرج آقا امام زمان (عج)
♻️لطفا جهت اطلاع رسانی و توفیق دیگر عزیزان در این پویش حتما اشتراک گذاری فراموش نشود✅
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو نمیدونی داری با بیحجابیت
داری چیکار میکنی...
💛 حجت الاسلام پناهیان 🎙
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها گروهی که هلاک نمیشوند!
♨️ توصیه مهم و کاربردی #آیت_الله_بهجت به جمعی از جوانان
✅ راهکاری ساده برای افزایش معرفت
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃استاد عالی
🍀روایت زیبای کفاشی که با امام زمان(عج) شوخی داشت!
✅سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سختترین و آسانترین کار
♨️ آزادی مخصوص چه کسانی است؟
♨️ میثم تمار گونه باشیم!
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰معنای فرج در و عجل فرجهم
🎤علامه حسن زاده آملی
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @BEIT_Al_SHOHADA
🥀 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
🌷محمد حسین یوسف الهی شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود....
همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز
🔸خاطره ای کوتاه:
به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون.
شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا ،نورانی و زیبایی داشت.
🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد.
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود
نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود
چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت
خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت
روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود
🔹یوسف الهی،کادر واحداطلاعات عملیات لشگر۴۱ ثارالله کرمان دردوران دفاع مقدس
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🎁@BEIT_Al_SHOHADA
هر صبح خدا یک
غزل از دفتر عشق است
سرسبزترین مثنوی
از منظر عشـــق است...
سلام؛ صبحتون بخیر🌱
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
آخرای پاییز... - آخرای پاییز....mp3
5.11M
صبح 23 آذر
#رادیو_مرسی
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
مصرف شیرۀ انگور بصورت شربت یا بعنوان صبحانه بهترين علاج کمخونی است !👌🏻
شیره انگور بسیار مقوی است و برای افرادیکه بر اثر بیماری یا عمل جراحی ضعیف شده اند، بسیار مفیدست !
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
یه زمانی هم اینجا نماد تهران بوده
سردر باغ ملی
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat