مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_شانزدهم 🎬: زینب تشک خوابش را در کنار سجادهٔ پدر پهن کرد، همانطور که ب
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_هفدهم 🎬:
روح الله به سجده رفته بود و همراه با گفتن ذکر، دانه های تسبیح را میشمرد، آخرین دانه ها بود که با صدای پراز هیجان زینب و دست های او که شانه هایش را تکان میداد از عالم عبادت بیرون آمد.
بابا..بابا...بابا پاشو...
روح الله سر از سجده برداشت و رو به زینب لبخندی زد و گفت: چی شدی بابا؟! امشب حواسم بهت بود کابوس ندیدی، تازه تو خواب لبخند هم میزدی، معلوم خواب شیرینی میدیدی
زینب کنار سجاده نشست دست پدرش را در دست گرفت وگفت: خیلی خواب خوبی بود، اصلا انگار واقعی بود، یه جای خوشگل پر از گلهای محمدی، تازه گلهاش مثل گلهای دنیای ما نبود یک رنگ و یک بویی داشت بابا... یکدفعه یه فرشته نورانی از آسمان اومد یه کلید درخشان و نورانی بهم داد و گفت اینو بده به بابات و بعد سرش را به بازوی پدرش چسپاند وگفت: بابا خوابش خیلی خوب بود، معنیش چی میشه؟!
روح الله که انگار تپش قلبش زیاد شده بود، دستی روی سر زینب کشید و گفت: خوابش خیلی خوبه، ان شاالله فرجی بشه و مشکلات زندگیمون تموم بشه، حالام اگر دوست داری بگیر بخواب عزیزم، فردا با هم حرف میزنیم..
زینب نگاهی به سجاده بابا کرد و گفت: تا اذان صبح خیلی مونده؟!
روح الله سری تکان داد و گفت: اندازه اینکه یه نماز شب بخونیم همین..
زینب از جا بلند شد و همانطور که به طرف سرویس ها میرفت گفت: الان خیلی ناجور دلم می خواد نماز شب بخونم.
روح الله که با نگاهش زینب را دنبال می کرد گفت: برو وضو بگیر و بیا منم رکعت آخر نماز شب را می خونم، بعد با هم حسابی حرف میزنیم.
روح الله سلام نماز را داد، احساس میکرد بوی خیلی خوشی از سمت راستش می آید،به عادت همیشه بعد از سلام نماز، رویش را سمت راستش کرد و با دیدن چیزی که پیش چشمش بود یکه ای خورد، اما با صدای ملکوتی او آرامشش به او برگشت.
پیرمردی ملکوتی که نور از چهره اش می بارید، با محاسنی بلند و سفید که روی شانه هایش ریخته بود و دشداشه ای سفید که از تمیزی میدرخشید به او سلام کرد و گفت: قبول باشه فرزندم و دستش را به سمت روح الله دراز کرد.
روح الله دست گرم و مردانهٔ پیرمرد را در دست گرفت، آرامشی عجیب در جانش نشست.
پیرمرد لبخند زیبایی زد و گفت: من نتیجهٔ تمام دعاها و راز و نیازها و ریاضت های تو هستم، به من ابلاغ شده که در خدمت تو باشم و هر خواسته ای که داشته باشی عمل کنم.
روح الله که از شوق انگار زبانش بند آمده بود، آب دهانش را قورت داد و گفت: پس تو موکلی از موکلین روحانی و علوی هستی و در قبال خدمتت چه سوره ای باید تلاوت کنم و چه تعهدی بدهم.
لبخند پیرمرد پررنگ تر شد و گفت: آری من از روحانیت های علوی هستم و هیچ از تو نمی خواهم...آنکه آفریدگار من و توست، به من امر نموده که بی چشم داشت در خدمتت باشم، انگار خاطرت برای خدا خیلی عزیز است پسرم..
روح الله نمی دانست چه بگوید و از کجا شروع کند، انگار ذهنش هنگ کرده بود و در همین حین زینب با چادر سفید نمازش کنار پدر ایستاد و گفت: به به...بابا چه بوی خوبی اینجا میاد، درست مثل همون عطری که توی خواب شنیدم، یه عطر گل محمدی که نمونه اش را توی دنیا ندیدم و وقتی دید پدرش خیره به نقطه ای در سمت راستش هست و به حرفهای او توجهی نمی کند به شانه اش زد و گفت: بابا این بو را تو هم میشنوی؟
صدای اذان بلند شد، روح الله بدون اینکه کلامی حرف بزند، به نماز ایستاد..
ادامه دارد
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_هجدهم 🎬:
با مدد خداوند و یاری آن پیرمرد نورانی که از اجنه شیعه بود، روح الله توانست موکلین قرانی زیادی به خدمت بگیرد، حال دیگر آن روی سکه نمایان شده بود.
روح الله روزها به اداره می رفت و شب هنگام که موقع خواب انسان ها و کار اجنه بود، مجال خواب نداشت زیرا موکلین سفلی متوجه قدرت او شده بودند و حمله های شبانه شان را شدت داده بودند.
روح الله اکنون که چشم سومش به عالم ماورایی باز شده بود،هر شب با چشم خود حمله اجنه سفلی و شیطانی را به خانواده اش میدید،اکنون میدانست که این اجنه موکلین جادوگرهای انسان نما هستند و او با بکار گیری اجنه علوی و روحانیت های پاک به مبارزه با آنها بر می خواست.
هر چه روح الله بیشتر تلاش می کرد، حمله اجنه هم بیشتر می شد و هر جنی که از بین می رفت شب بعد یکی دیگر جلوی راهش سبز می شد، روح الله با کمک موکلین قرانی متوجه شده بود که این اجنه از سمت یک زن و مرد به طرف آنها حمله می کنند و پس از کنکاش زیاد، فهمید که آن زن و مرد کسی جز زن داداش فاطمه و برادرش نمی توانند باشد،برایش جای تعجب بود که به چه دلیل و چه کینه ای این دو نفر به آنها حمله میکنند و نمی دانست که این دو ماموری از جانب شراره هستند ، چون شراره رابطه مخفیانه با برادر رضوان داشت و اصلا همین رابطه منجر شد که شراره نقشه بکشد و رضوان را وارد زندگی فاطمه و خانواده اش بکند.
شراره که در دنیای تسخیر اجنه و راز و رمز این دنیا خیلی مهارت پیدا کرده بود و نابغه ای در این سرزمین محسوب میشد و می دانست اگر حمله هایش را توسط موکلین دیگران و دوستانش انجام دهد، قابل شناسایی نخواهد بود،پس ابتدا از رضوان و برادرش کمک گرفت و وقتی متوجه شد موکلین رضوان و برادرش توسط روح الله از بین رفته اند، پس تصمیم گرفت با تمام قوا، خودش وارد میدان مبارزه شود با موکل قوی و شیطانی اش، ملکه عینه و شیطانک های خدمتگزار او به جنگ با روح الله رفت.
چند شب گذشت و روح الله متوجه شد که حمله اجنه بیشتر و بیشتر شده، او از هیچ چیز نمی ترسید و تنها نگرانی اش پیرامون زن و فرزندانش بود و میترسید در این جنگ، آسیبی به آنها برسد، پس باید کاری می کرد که این حمله ها را از سرچشمه نابود می کرد، شیطانک ها یکی پس از دیگری حمله می کردند و موکلین قرانی روح الله به اذن قاضی اجنه و امر روح الله با آنها می جنگیدند و موکلین شیطانی را می کشتند و از بین می بردند تا اینکه...
ادامه دارد..
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_هجدهم 🎬: با مدد خداوند و یاری آن پیرمرد نورانی که از اجنه شیعه بود، ر
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_نوزدهم 🎬:
شب و روز روح الله شده بود کار و فعالیت، روزها که کار اداری داشت و شبها هم جنگ با موکلین شیطانی و اگر اینجور پیش می رفت، طولی نمی کشید که روح الله از پا در می آمد، پس باید فکری می کرد، فکری اساسی که فرصتی برای خواب و استراحت برایش فراهم شود.
شراره هم که با موکل قوی اش پا به میدان گذاشته بود و حمله های وحشیانه ای انجام میداد.
درست سر شب بود و سفره غذا پهن شد که دل دردی شدید به جان فاطمه افتاد و کم کم این درد به بقیه اعضاء بدنش سرایت کرد و بعد از آن استفراغ شدید هم عارضش شد، زینب سرش را گرفته بود و از درد می نالید، عباس بداخلاق تر از همیشه به حسین می پرید و حسین بی بهانه و با بهانه مدام جیغ می کشید، با این وضعیت دست روح الله به غذا نمی رفت، کفگیری برنج کشید که احساس کرد کسی گلویش را گرفته و به شدت فشار میدهد، به طوریکه درد از گلو شروع و به ریه های او می رسید.
روح الله بدون زدن حرفی از سر سفره بلند شد، سفره ای که هیچ مشتری نداشت.
روح الله وارد اتاق شد و یکی از موکلین قرانی را احضار کرد، موکل به او گفت که هم اکنون زنی دست به کار شده و لشکری اجنه به سمت خانهٔ او فرستاده، روح الله هم امر کرد تا موکلین قرانی به مبارزه با آنها بپردازند و در کمتر از ساعتی به او خبر دادند که تمام حمله کننده ها از پای درآمدند و به یکباره وضعیت خانواده به صورت عادی در آمد، نه خبری از دل درد فاطمه بود و نه زینب از سردرد شکایت داشت و حسین و عباس هم بی صدا مشغول بازی و درس بودند.
روح الله برایش سوال پیش آمده بود و از همان پیرمرد نورانی سوال کرد اگر یک زن با جادو به آنها حمله کرده باید یک موکل به انها حمله می کرد چون هرکسی یک موکل می تواند داشته باشد اما با دیدن وضعیت ساعتی قبل ،کاملا مشخص بود به جای یک موکل یک لشکر به آنها حمله کرده..
پیرمرد نورانی با لحنی ملکوتی جواب داد: زنی که موکل گرفته، موکلی قوی گرفته و ان موکل مهتر و بزرگتر لشکر عظیمی از اجنه شیطانی ست که برای حمله، نه خودش بلکه از لشکرش استفاده می کند.
روح الله با تعجب سوال کرد، آن موکل قوی چه کسی ست؟ و پیرمرد جواب داد: او ملکه عینه یکی از دختران ابلیس است که قدرتی عجیب دارد و به خدمت درآوردنش بسیار راحت است و تعهداتی که در مقابل خدمتش میگیرد، تعهداتی بسیار مخرب و ویرانگر است.
از شنیدن این سخنان نفس در سینه روح الله حبس شد و با ترسی که از او بعید بود گفت: آیا موکلین علوی توان مبارزه با ملکه عینه را دارند؟ و چه کسی این ملکه عینه را برای مبارزه با من به خدمت گرفته؟!
پیرمرد باز جواب داد: موکلین علوی هر دستوری به انها داده شود اجرا می کنند و با کمک خداوند هر کاری امکان پذیر است گرچه در این جنگ تلفات و کشتاری هم از موکلین علوی خواهد بود و سپس مشخصات زنی را که ملکه عینه را به خدمت گرفته بود به روح الله داد..
هر چه که پیرمرد بیشتر توضیح میداد ، روح الله بیشتر و بهتر به این نتیجه میرسید که آن زن کسی جز شراره نمی توانست باشد و برایش قابل قبول نبود، شراره ای که جلوی او سجاده آب می کشید حاضر باشد با اعمال خلاف حیا و عفت ملکه عینه را به استخدام خود درآورده باشد...
ادامه دارد
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
رمان واقعی
#تجسم_شیطان۲
#قسمت_بیستم🎬:
روح الله ساعت ها فکر کرد و تنها راه نجات از دست حمله شیطانک ها را کشتن ملک اصلی آنها که همان ملکه عینه بود، می دانست. پس قاضی الجن را احضار کرد، شکایتش را از دست اذیت و آزارهای ملکه عینه ابراز کرد و حکم جهاد با ملکه عینه را از قاضی الجن گرفت.
سپس به لشکری بزرگ از اجنه علوی امر کرد تا به جنگ با ملکه عینه بروند.
دقایق و ثانیه ها به کندی می گذشت، روح الله روی سجاده نشسته بود و مدام ذکر و قران به لب داشت و گوشش به زنگ بود.
بالاخره بعد از گذشت ساعتی، همان پیرمرد نورانی به خدمت روح الله رسید و مژدهٔ نابودی ملکه عینه را به او داد.
روح الله همانطور که تسبیح به دست داشت، دستانش را بالا برد و خدا را شکر کرد و سر به سجده نهاد، اما همچنان حضور و عطر پیرمرد را حس می کرد.
پس از دقایقی سر از سجده بلند کرد و رو به روحانیت علوی گفت: من واقعا از شما ممنونم، آیا در این جنگ تلفاتی هم دادیم؟!
پیرمرد آه کوتاهی کشید و گفت: نزدیک به یک میلیون اجنه علوی کشته شدند اما در مقابل ملکه عینه و صدها میلیون اجنه شیطانی که همه خدمتگزار ملکه عینه بودند نابود شدند.
بغضی سنگین به گلوی روح الله نشست و برای روحانیت های علوی که در این جنگ کشته شده بودند باران چشمانش شروع به باریدن کرد، هر چه گریه می کرد سبک نمی شد و آنقدر گریست که متوجه نشد کی خوابش برد...
صدای روح بخش اذان در فضا پیچید و روح الله همزمان با صدای اذان از خواب بلند شد، از جا برخواست و خودش را روی سجاده دید، باز به یاد ساعاتی قبل افتاد، چقدر سخت و نفس گیر بود، برای گرفتن وضو به سمت سرویس ها رفت..
نماز صبح را خواند و مشغول تعقیبات نماز بود که متوجه شد گوشی اش زنگ می خورد، سجاده را بهم آورد و به سمت میز عسلی کنار مبل رفت، نگاهی به صفحه گوشی انداخت، باورش نمی شد ، یکی از اساتیدی بود که در علوم غریبه او را راهنمایی می کرد.
روح الله با تعجب تماس را وصل کرد، اخر این وقت صبح سابقه نداشت..
روح الله با صدای گرفته گفت: سلام استاد، صبح به خیر...
استاد که با صدایی سرشار از هیجان گفت: سلام، ان شاالله حالت خوب باشه، ببخشید این موقع صبح مزاحم شدم، اما خبر مسرت بخشی بود که حیفم اومد بهت نگم
روح الله لبخند کمرنگی زد و گفت: نفرمایید استاد، شما مراحمید، اتفاقی افتاده؟!
استاد با لحنی ملکوتی گفت: بله اتفاق افتاده اونم چه اتفاقی...دیشب به من خبر رسید که در آسمان ها بین روحانیت های علوی جشنی بزرگ برپا بود، انگار جنگی بین اجنه در گرفته و یکی از دختران ابلیس که سهم بزرگی در گمراهی انسان ها داشته و تقریبا میشه گفت یکی از بزرگترین ابلیس های جادوگری بوده که اغلب جادوگران برای سحر و طلسم به او متوسل میشدند به درک واصل شده، این ابلیس نامش ملکه عینه بوده، الان باید بگم دست خیلی از ساحرانی که موکلشون این ابلیس بوده از سحر و جادو کوتاه شده و ....
روح الله دیگه حرفهای استادش را نمی شنید و دوباره گریه اش شروع شد و این اشک ها، هم اشک شوق بود و هم دلتنگی...
ادامه دارد...
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | کارهای خوب بیموقع قبول نیست!
👈🏻 بعضی از کارهای خوب رو شیطان بهت پیشنهاد میده انجام بدی!
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرزند فقط برای مادر نیست بلکه برای خانواده و کشور هم است پس باید بقیه هم به او برای تربیتش کمک کنند/ دکتر کیانی
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نکات قابل توجه برای مردهایی که تازه پدر شدند
- باید اول از همه به همسر حس احترام و ارزشمندی بدهید/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
#پدر_شدن
#احترام_همسر
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگه شوهرم رفیق های بدی داشته باشه چکار باید کنم؟؟؟
#علی_بورقانی_مدرس_دانشگاه
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با مادرشوهر بداخلاق چکار باید کنیم ؟؟؟
#علی_بورقانی_مدرس_دانشگاه
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
چرا همسرم کم حر-AudioConverter.mp3
13.39M
چرا همسرم با من حرف نمیزنه ⁉️
آموزش زن جذاب و با سیاست 💋❤️
🟢🟡چه آموزشی شد، آموزش امروز خودش یه جلسه مشاوره بود
سرکارخانم هنرور
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ امام خمینی (ره) یک توصیه مهم به پدر و مادرها دارند...
🔹 کارگاه مهارت های تربیتی فرزندان
(قم، مجتمع نور)
🔺محسن پوراحمدخمینی، روانشناس
#خانواده_دینی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
🔺اعلام توقف عبور غولهای کشتیرانی جهان از دریای سرخ به مرور افزایش خواهد یافت و این مسئله فشار اقتصادی به غرب را افزایش خواهد داد.
🔸البته آمریکا سعی دارد از این مسئله سوءِاستفاده کرده و در راستای بینالمللی کردن مسئله حملات یمن و سپس تشکیل گروه ضربت دریایی، از آن بهره ببرد.
🔹در همین خصوص فردا جلسه شورای امنیت سازمان ملل به درخواست آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ژاپن، مالت و آلبانی برای صدور قطعنامه توقف حملات انصارالله برگزار میشود؛ البته احتمال وتوی این قطعنامه بسیار بالاست و آمریکاییها نیز تاکنون در راضی کردن چین برای عدم وتوی آن ناکام بودهاند.
🔸در صورت شکست طرح اجماعسازی آمریکا که به نظر شورای امنیت سازمان ملل آخرین ایستگاه آن باشد، باید دید که نحوه اقدام آمریکا به چه شکل خواهد بود و با توجه به خروج مفتضحانه ناوگروه هواپیمابر آیزنهاور از خلیج فارس، آیا آمریکا راسا وارد عمل خواهد شد؟
🔹به هر روی صنعا قبلا اعلام کرده که آماده هدف قرار دادن کشتیهای تجاری و ناوگان جنگی آمریکایی و اروپایی است؛ همچنان که یمنیها آماده هدف قرار دادن ناوچه ساعر ۶ رژیم صهیونیستی اعزامی به دریای سرخ هستند.
🔴 ارتش اسرائیل: با وضعیت دشواری روبرو هستیم
🔹دانیل هاگاری سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اذعان کرد که در غزه، با وضعیت دشوار و پیچیدگیهایی روبرو شدهاند که تاکنون تجربه نکرده بودند.
🔸با وجود اینکه ارتش رژیم اسرائیل روز گذشته سه اسیر صهیونیست را کشته است، هاگاری مدعی شد: عملیات ویژهای انجام میدهیم که آن را اعلام نمیکنیم، ولی برای آزادی گروگانهاست، ما از آنچه رخ داده است، درس گرفتهایم.
🔻خیانت امارات، عربستان و اردن
🔹امارات از طریق عربستان و سپس اردن به صورت زمینی محمولهای از مواد غذایی تازه را به اسرائیل فرستاد تا بر محاصره یمن در دریای سرخ غلبه کند.
🔹نیروهای یمن با محاصره دریای سرخ خواستار پایان یافتن جنگ علیه مردم غزه شده بودند.
🔻آمریکایی ها چمدانهایشان را باید ببندند
🔹سردار سلامی، فرمانده کل سپاه :
ما میدانیم شکست خوردگان آینده جنگ غزه، آمریکا و اسرائیل هستند و ما از فلسطین عزیز تا انتها حمایت میکنیم و آمریکایی ها و صهیونیسم کم کم در حال بستن چمدانهایشان هستند تا این سرزمین را ترک کنند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مراسم تشییع شهدای گمنام دفاع مقدس
🔹️مراسم تشییع پیکر مطهر ۲۸۰ شهید گمنام امروزهمزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در سراسر کشور
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 حضور رئیسجمهور در مراسم تشییع شهدای گمنام دفاع مقدس در تهران
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
🔴 تاکسی فرودگاهها و ایستگاههای راهآهن اولویت برقی سازی
معاون سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور:
🔺️در حوزه برقیسازی خودروها ابتدا مسیرهای منتهی به فرودگاهها و ایستگاههای راه آهن را در اولویت قرار دادهایم.
🔺️در مورد موتورسیکلت هم موتورهای ویژه خدمترسانی در اولویت هستند.
🔺️وزارت کشور مکلف شده، ۴۰۰۰ دستگاه اتوبوس، ۱۰ هزار دستگاه تاکسی و ۴۰۰ هزار موتورسیکلت برقی تا پایان دوره دولت سیزدهم تهیه کند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
🔴اذعان تلآویو: نظامیان ما خسته و فرسوده شدهاند
🔺سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی بامداد یکشنبه اذعان کرد که نظامیان این رژیم از خستگی شدید جنگ در غزه رنج میبرند و برخی از آنها یکونیم ماه است که در میدان نبرد هستند.
🔺سخنگوی ارتش صهیونیستی در مصاحبه با شبکه سیانان گفت که کشته شدن ۳ گروگان صهیونیست به دلیل زیر پا گذاشته شدن قوانین درگیری توسط نظامیان این رژیم بود.
🔺این مقام صهیونیست همچنین افزود که حماس از ترفندهای خاصی برای گیج کردن و به کمین کشاندن نظامیان این رژیم استفاده میکند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗝این دو نفر ،ضربه های زیادی به این انقلاب و کشور زدن.
👌دم سازنده این کلیپ گرم..
بهتر از این نمیشد روشنگری کرد.
💥بازنشری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
🚨 |توقف حرکت کشتیهای شرکت OOCL به مقصد "اسرائیل" و بالعکس
🔹شرکت کشتیرانی هنگ کنگی OOCL اعلام کرد هرگونه حمل کالا به مقصد "اسرائیل" و بالعکس را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده است.
🛑 فواز جرجیس، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه لندن:
▪️واقعا شگفتآور است که حماس، قلبها و ذهنهای جهانیان را به تسخیر خود در آورده است!
▪️اسرائیل عمیقا گرفتار باتلاق غزه شده است؛ ارتش اسرائیل شکست خورده و این مسأله برای ژنرالهای اسرائیلی و نظریه پردازان آمریکایی غیر قابل انتظار بود!
🔴 تار عنکبوت در بندر ایلات!
🔻المیادین به نقل از رسانههای اسرائیلی: میتوان گفت بندر ایلات به طور کامل تعطیل است و چه بسا شرکتهای باربری از "اسرائیل" عبور کرده و عدم تعامل با آن را انتخاب کنند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat
مدافعان حرم ولایت
#داستان_سقیفه قسمت:سی و دوم هنگامی که روشنگری ابوذر به اوج خود رسید ، عمر که سخت خشمگین و هراسان ب
#داستان_سقیفه
قسمت:سی و سوم
مولا علی علیه السلام فرمودند: اگر بیعت نکنم ، چه می کنید ؟
عمر جواب داد: به خدا قسم گردنت را می زنم!
علی علیه السلام ،سه بار این سؤال را تکرار کرد ،تا حجت بر آنان تمام کند و هر بار، همان جواب را شنید.
علی علیه السلام در حالیکه ریسمان به گردن مبارکش بود ، رو به سوی مزار پیامبر صل الله علیه واله نمود و ندا داد: ای پسرمادرم ،ای برادر! این قوم مرا خوار کردند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند .
و سپس دستش را در حالیکه کف دست را بسته بود ،دراز کرد و ابوبکر هم دستش را به دست مبارک مولایمان زد و به همین مقدار کفایت نمود.
و این شد بیعتی که هم اکنون، علمای اهل سنت از آن دم میزنند و برای حقانیت مذهبشان به آن استناد می کنند ....
آهای مردم فهیم؛
آهای حقیقت جویان ،پاک طینت ؛
می دانم که شما هم به مذهب اجداد و نیاکانتان هستید ، همانگونه که ما اینچنین هستیم ...
اما تحقیق در دین و شناخت حقیقت مذهب یکی از واجباتی ست که بر گردن ما گذاشته شده ، در مذهب خود تحقیق کن و در کتابهای بزرگان مذهبت ،جستجو کن تا فردا در سرایی دیگر پشیمان نشوید. اگر بعد از تحقیق با دلیل و مستند به تو ثابت شد که مذهبت حق است بر آن بمان ولی اگر متوجه شدی که عالم و آدم و حتی پیشنیان تو بر حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، شهادت دادند....به راهی پا بگذار که نجات یافتگان امت پا گذارده اند..
آری از مطلب دور نشویم ، بعد از بیعت اجباری امیرالمؤمنین ، سلمان ،ابوذر و مقداد رحمة الله علیه و زبیر هم با زور و به ضرب تازیانه و کتک ،نزد ابوبکر بردند و از آنها بیعت گرفتند.
پس از بیعت اجباری آنان ، سخنانی بین عمر و آنان رد و بدل شد ،که اصالت عمرو جایگاه او را در آن دنیا، از زبان پیامبرصل الله علیه واله ، روایت می کرد که ما از آوردن این سخنان در اینجا خود داری می کنیم، ان شاالله با ظهور مولایمان، پور زهرا و حیدر و طلوع آفتاب عشق، پرده از تمام واقعیت ها برداشته خواهد شد.
حال که علی علیه السلام بیعت نموده بود ، جمعیت مهاجم اطرافش به کناری رفتند و ریسمان از دست و گردن ابوتراب باز کردند.
علیِ مظلوم در حالیکه دست حسنین را در دست گرفته بود با چهره ای غمگین، از مسجد خارج شد...
با ورود به کوچه ، ناگهان حسن کوچک به یاد صحنهٔ ساعتی پیش افتاد و انگار تصویرها جلوی چشمش، جان می گرفت ، مادر را می دید که دست به پهلو گرفته و خود را بین پدر و جمعیت قرار داده بود و تازیانه را میدید که بالا رفته بود و هوا را میشکافت تا بر جسم مادرجوانش بنشیند، حسن همانطور که بغض گلویش را فرو میداد ،نگاهش به زمین کشیده شده و ردّ خونی را که تا جلوی درب خانه شان کشیده شده بود گرفت ،ناگاه بغضش شکست و همانطور که اشکش روان بود آرام گفت : این ...این رد خون مادرمان است!!
حسین که کوچکتر از او بود و تازه از هول و هراس واقعه ی مسجد بیرون آمده بود ، دستش را از دست پدر بیرون کشید و همانطور که به طرف درب خانه می دوید ، با گریه بلند بلند می گفت : درب خانه را آتش زدند ، مادرم پشت درب بود ، خودم دیدم با فشار درب ، میخ گداخته به سینه ی مادرم فرورفت ، فکر کنم مادرم سوخته باشد....باید خود را به خانه برسانم....پدر ، من میترسم ....نکند مادر.....نکند مادر هم مانند پدربزرگمان پرواز کرده باشد؟!
و علیِ مظلوم ، مظلوم تر از همیشه ،بر مظلومه ی عالم می گریست و خود را به درب نیم سوخته که هنوز از آن دود به آسمان بلند می شد، رسانید...
ادامه دارد
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#داستان_سقیفه
قسمت :سی و چهارم
حسین علیه السلام ،هراسان وارد خانه شد . فاطمه سلام الله علیها که چشم بر درب نیم سوخته داشت ،با ورود میوهٔ دلش به خانه ، بوی یارش ،عطر ولایت زمانش را حس کرد، گرچه نمی توانست اما دست به دیوار گرفت و از جا برخاست، باید به استقبال ولیّ خدا برود ، تا علیِ مظلوم با دیدن حال نزار همسرش به دردهایی که برجان او افتاده پی نبرد.
باید با پای خود به استقبال امیرالمؤمنین برود تا علی با چشم خود ببیند ،فاطمه اش سالم سالم است ، گرچه درد پهلو و پرپر شدن محسن شش ماهه و سینه ی سوخته امانش را بریده بود، اما باید ظاهراً خود را سرحال می گرفت تا دردی دیگر به دردهای علی، نیافزاید.
هنوز علی علیه السلام به درب خانه نرسیده بود که فاطمه با رویی که سعی می کرد نیم آن را که اثر سیلی بر آن مشهود بود با روسری سرش بپوشاند جلو آمد و با لحن مهربان همیشگی اش فرمود: سلام علی جانم، جانم فدای جان تو و جان من ،سپر بلاهای جان تو ،یا ابالحسن همواره با شما خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی بسر بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.
و علیِ تنها ،می دانست که کلام زهرایش راست ترین سخن روی زمین است و آن هنگام که لشکر دشمنان به خانه اش هجوم آورد ،این زهرا بود که جانش را سپر بلای ولیّ زمانش نمود ، وقتی پیغام زهرا به علی رسید که فرموده بود : به خدا قسم که هم اکنون از این ظلمی که بر ما روا داشته اید پناهنده ی مزار پدرم می شوم ، گیسو پریشان می کنم و گریبان چاک میدهم و در نزد پدرم دست به دعا بلند می کنم و همهٔ شما را نفرین می کنم....
علیِ مهربان دانست که اگر زهراسلام الله علیها ،دست به دعا بردارد ، بی شک این دنیا کن فیکون خواهد شد ، آخر مدار زمین بر گرد زهرایش می چرخد...پس هراسان به سلمان فرمان داد تا خود را به زهرای مرضیه برساند و بگوید که علی فرموده: فاطمه ،به خانه باز گرد و از ناله و نفرین ،خودداری کنید...
و زهرا سلام الله علیها ، همان کرد که امامش فرمود ، دست روی دلش گذارد و به خواسته ی مردش سر تعظیم فرو آورد.
علی که دلگیر از زمانه ای بی وفا بود و حالا جلوی رویش وفادارترین و ولایی ترین موجود روی زمین ایستاده بود ، دو طرف بازوی زهراسلام الله را گرفت و میخواست بوسه بر دامان این یار مهربان زند، بازوی ورم کردهٔ فاطمه، نالهٔ علی را بلند کرد ، از ناله پدر ، کودکان هم گرد این دوموجود آسمانی جمع شدند و صحنه ای بوجود آمد که نالهٔ عرشیان را در افلاک در آورد.....
چند روزی از واقعه ی مسجد و بیعت زورکی ابوبکر ،می گذشت که قاصدان خبری دیگر آوردند، خبری که طاقت زهرا را طاق نمود و او را از خانه نشینی به در آورد و با حالی نزار، خطبه خوانی قهار، در مسجد پیامبر صل الله علیه واله شد....
ادامه دارد
به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
30.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آنچه از اینستاگرام باید بدانید...
❓آیا میدانید که اینستاگرام تمام اطلاعات شما را ذخیره میکند؟
❓آیا میدانید که اینستاگرام حتی ساعت خواب شمارا حدس میزند؟
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🥀 @Modafeane_harame_velayat