8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حاج قاسم سلیمانی: همان دختر کم حجاب دختر من است...
@Modafeaneharaam
🔺تو همدان یه نفر اینجوری کار فرهنگی میکنه. هر دو ماه یک بار هم پوستر رو عوض میکنه
🔹کاش مسئولین اندازه این شهروند دغدغه فرهنگ داشتند
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آب خوردن
🎙استاد عالی
#درس_اخلاق
@Modafeaneharaam
📌انتشار به مناسبت روز #حجاب_و_عفاف
🔹پدرم همیشه مرا تشویق میکرد تا درسهای زندگی را خوب یاد بگیرم. همیشه به من میگفت زندگی مثل موجهای دریا بالا و پایین دارد، باید خیلی صبور باشی تا در زندگی موفق باشی.
🔹وقتی پدرم عازم سوریه میشد به من گفت:
دخترم من به سوریه میروم و مدافع حرم میشوم تا دست هیچ نامردی به حرم بیبی حضرت زینب سلام الله علیها نرسد. از تو میخواهم مدافع چادر مادرمان حضرت زهرا(س) باشی.
🔹پدرم میگفت: "دخترم حجاب برای زن مثل سلاح میماند؛ باید بتوانی خوب از آن استفاده کنی"
🔺حالا من سعی میکنم با حفظ حجابم پدرم را خشنود سازم. انشاءالله که از من راضی باشد.
🔸راوی: فرزند شهید مدافع حرم فاطمیون "سید سرور هاشمی"
🌹شهادت: ۱۷ اردیبهشت ۹۵، خلصه
@Modafeaneharaam
جذب نیرو در تشکیلات به شیوه ی شهید محمد خانی✅⚡️
محمدحسین در جذب نیرو روابط عمومی فوق العادهای داشت. همان چیزی که بسیاری ازافراد در آن ضعف دارند.
او معمولاً با هر کس و با هر تیپی که بود گرم میگرفت و دعوتش میکرد. او اوایلی که هیئت راه انداخته بود و مراسم میگرفت، وقتی افرادی در مجلس دیده می شدندکه در مجلس تیپ و قیافهشان به مذهبی ها نمیخوردولی در آن مراسم شرکت میکردند! در برگزاری کنگرههای شهدا این تیپ جوانها را زیاد میدیدیم و برای این جور جاها زیاد این افراد را جذب میکرد.»
هیچوقت حوزه کاریاش را محدود نمیکرد.
محمدخانی تلاش میکرد نیروهایش را در دل کار بسازد و رشد بدهد.
کادر بسیجی که در دوره مسئولیتش تشکیل داد، کادر منسجمی بود. خاص و یکدست و منسجم کار میکردند. به نوعی اعضای شورا و کادر بسیج، زبان همدیگر را فهمیده بودند و با همدلی کار میکردند.»
او در رشته مدیریت فرهنگی در مقطع کارشناسی ارشد مرکز علوم و تحقیقات تهران پذیرفته شد.
🍃🌹هنوز مدت زمان زیادی از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را نگذرانده بود که به آرزوی دوران نوجوانیاش، یعنی استخدام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید.
@Modafeaneharaam
چشم من خواب ندارد ز فراقت هرگز
شب بخير؛
اى نفست قصه ى پنهانى من
#شب_بخیر؛
ای همه ی دار و ندار مادر...
#شهیدمدافع_حریم_ولایت
#سید_میثم_تراهی
#شهادت_زاهدان
@Modafeaneharaam
18.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
یعقوب بیا که کاروان آمده
از یوسف بی نشان نشان آمده
فرزندانت درست گفتند به تو
پیراهن و یک مشت استخوان آمده...😭💔
➕صحبتهای مادر بزرگوار شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده در پیرامون پسر شهیدش💔
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#مادر_شهید
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی* * #نویسنده_غلامرضا_کافی* * #قسمت_بیست_و_یکم. باتلاقی بودن
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_دوم.
گفتم که مجید با نشاط بود. با روحیه بود اهل شوخی و مزاح. اما همه اش این نبود. مجید نماز باحالی هم می خواند .وقتی به نماز می ایستاد چهرهاش گل میانداخت. نورانیت خاصی می گرفت. این از حضور قلبش بود. از خدا باوری اش بود که خیلی درونی بود. آنقدر درونی که آدم حس میکرد مجید ملامتی است.
باقیات صالحات مجید قبل از همه ی وجود خیری که داشت، انسجام ادوات و توپخانه لشکر است که هرچه لشکر امروز دارد نتیجه تلاشهای اوست.
بالاخره مجید هم بار سفر بست.
عصر بیست و هفتم اسفند بود سال ۶۶ حالت عجیبی داشت. آرام بود. ساکت و آرام تر از قبل و دوست داشتنی تر .مرتب قدم می زد از این طرف شیار به آن طرف شیار. دستهایش را پشت سرش گرفته بود. چشمهایش خمار شده بود. بغض کرده بود. زیر لب چیزهایی زمزمه می کرد .مثل اینکه با همه جمع با خاک زمین و سماوات با جن و انس قهر باشد .نگاه کردم دلم ریخت. فهمیدم که خبری هست برای این که در خیلی از حمله ها دیده بودم که بعضی ها این حالت را دارند و رفتن شان ردخور نداشت .مثل شهید عزیزمان باقر سلیمانی .حالا هم حاج مجید سپاسی صدایش کردم گفتم بیا میخواهیم عملیات را طرح ریزی کنیم شما هم باید باشید .
برخلاف همیشه گفت: نه من با گردان میروم جلو شما خودتان زحمتش را بکشید .آقای سلطان آبادی که هست آقای غیب پرور هم که هست .
اصرار نکردم فهمیدم که این پرنده هم رفتنی است .غم عجیبی در دلم نشست .اما هیچکس با تقدیر الهی نمی تواند مقابله کند. ناخودآگاه استرجاع کردم« انا لله و انا الیه راجعون »
فجر روز بیست و هشتم اسفند نزده بود که لشکر فردا داشته باشد. شمشیر لشکر شکست ایشان معاون عملیاتی لشکر ۱۹ فجر بود که به شهادت رسید. گفتم در تشیع اش بگویید لشکر معاون عملیاتی اش را از دست داد. بگویید لشکر بزرگ فارس، بار دیگر یکی از سرداران ش را از دست یکی از شجاع ترین دلاورانش را. چند نفر از برادران راهم فرستادیم شیراز برای اینکه در مراسم تشییع باشند.
چند روز به بهار مانده بود ارتفاعات ریشه و سه تپان فتح شده بود و به آسمان نزدیک . سنگر نیمه ویرانی بر بلندی بوی بهشت می داد بوی حاج مجید.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
@Modafeaneharaam