✅تشییع پیکر پاک شهید مدافع امنیت شهید وکیلی در شهرستان چهارباغ
🔷چهارشنبه :ساعت 14/30
🔶مکان : ازمقابل فرمانده انتظامی شهرستان چهارباغ به سمت حرم شهدای گمنام
♦️۲ تن از عاملان شهادت مامور پلیس البرز دستگیر شدند
🔹فرمانده انتظامی البرز از دستگیری ۲ نفر از عوامل شهادت مامور پلیس البرز در این استان دستگیر شدند.
🔹شب گذشته "محمد مهدی وکیلی" از ماموران پلیس شهرستان چهارباغ در درگیری مسلحانه با فروشندگان مواد مخدر به درجه رفیع شهادت نایل شد.
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💕پرستوی دیگرِ دمشق💕
شهید مدافع حرم حجت اسدی✨
تا پایان دوره ی متوسطه در قزوین درس خواند. فروشنده ی محصولات فرهنگی و طلبه ی حوزه ی علمیه بود. در تاریخ ۲۶ اسفند ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد و دارای ۳ فرزند پسر بود. به عنوان بسیجی مدافع حرم در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. در زینبیه دمشق و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت تیر و ترکش و جراحات وارده شهید شد. مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
💫حجت اسدی از زبان همسر 💚
مدافع حرم «حجت اسدی» برای انس سه فرزندش با امام مهدی(عج)، تصریح کرد: ایشان به دلیل حجم بالای مشغله فرصت زیاد برای سر و کله زدن با بچه ها نداشت اما هر زمان منزل بود نماز را به جماعت اقامه می کرد و از بچه ها می خواست به هر شکل(حتی بدون وضو و ...) در نماز شرکت کنند و همیشه بعد از نماز دعای فرج را می خواند و اینچنین فرصت ارتباط بچه ها با مهدی(عج) را فراهم می کرد.
🌱🌷حجت اسدی و شب های جمعه
همسر شهید «حجت اسدی» با بیان اینکه شهید از همان ابتدای آشنایی و نامزدی شان انسی خاص با امام زمان(عج) داشته است، تاکید کرد:شب های جمعه برای ایشان خاص بود و از همان ابتدای نامزدی گفت شب های جمعه منزل نمی آید و به مراسم دعای کمیل و هیئت و سپس به مزار شهدا می رفت و تا نماز صبح آنجا بود و صبج جمعه هم دعای ندبه می خواند و به منزل بازمی گشت و این برنامه ایشان تازه زمان هجرت ما به قم یعنی تا سه سالگی فرزند اول مان «محسن» ادامه داشت!
✅فرازی از وصیتنامه 🌱
خدایا ببخش گناهانی را که لذتش رفت و مسئولیتش ماند
میخانه را نبستند/ جام مرا بشکستند
دیگر پس از شهیدان/ عمرم ثمر ندارد.
🌺یادشهداباصلوات 🌺
#شهیدمدافعحرمحجتاسدی
متولد:۱۳۶۰/۶/۳۰قزوین
شهادت:۱۳۹۴/۱۲/۲زینبیه،دمشق
مزار:گلزارشهدای قزوین،جوارامامزاده حسین
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_سوم*
_مادر ما داریم جمعه بچه های پایگاه مسجد را می بریم اردو هم اردویی نظامی هم تفریحی! مگه حمیدرضا بهت نگفت؟
_نه مادر چیزی نگفت که.
_حمیدرضا هم جز بچههای بسیج دیگه اون هم باید بیاد.
پنجشنبه شب بود که با حمیدرضا رفتند پایگاه مسجد الصادق خوابیدند تا صبح زود برن اردو.گفت میریم اطراف شیراز من هم کلی سفارش کردم که مواظب حمیدرضا با شاخه ۹ سال بیشتر نداشت. سبک برگشتند کلی به حمیدرضا خوش گذشته بود. میگفت:
_مادر غلامعلی و دوستانش ساعت ۲ شب ما را از خواب بیدار کرد و به ما آموزش نظامی دادند و بعد نماز صبح حرکت کردیم. ذوق میکرد و از خاطره اردو میگفت.
_خدا را شکر مادر که بهت خوش گذشت.
انگار نه انگار حمیدرضا از دو نصف شب بیدار شده بود و به قول خودش تمام روز پیادهروی داشته و تا الان که هشت شب بود یک بند حرف میزد و تعریف میکرد.اصلاً خستگی در وجودش نبود بیشتر به خاطر این بود که با غلامعلی همراه شده بود.
کار هر روز غلام همین بود مدرسه و بعدش هم تا شب پایگاه مسجد و هر چند وقت یکبار جبهه.حالا دیگه سال ۶۱ بود فکر کنم تو ای اردیبهشت ماه .توی حیاط بوی بهار نارنج پیچیده بود. یک درخت نارنج داشتیم چادری پهن کرده بودم تا بهار نارنج که میریزه جمع کنم. غلام آمد و گفت:
_مامان من باید برم جبهه فکر کنم حمله در پیش داریم.
دیگه از دست رفته بود جبهه برام عادی شده بود وسایلش را جمع کردم و گذاشتم توی ساکش.خداحافظی کرد و رفت گفت میرم کازرون جا هم با مادر جون و خاله ها خداحافظی میکنم و با اتوبوس های سر جاده میرم. چند روز که شد زنگ زدم و به مادرم گفتم غلامعلی رفت؟
_آره مادر جان اومد .شب هم اینجا بود. صبح هم با خواهرت و شوهرش بردیمش سر دو راهی با کازرونیها رفت. مادر تو نگران نباش من براش کتلت درست کردم و رنگینک . همه چی براش گذاشتم.
_دستت درد نکنه مادر جان .وسایل را برد؟
_خودش که نمی برد می گذشت ولی ما اصرار کردیم خواهد گرفت زیر چادرش همینکه در اتوبوس نشستیم را گذاشتیم جلوی پاش. با اتوبوسی که از تهران می اومد رفت.اگر بدون هیچ جوانهایی توی اتوبوس بودند چه ذوق و شوقی داشتند. همشون تا غلام وارد اتوبوس شد کلی ذوق کردن. بعضیهاشون آقای محکمی را میشناختند و سلام میکردند و میگفتند:
آقای محترم تو چقدر همراهی می کنی؟!
خدا خیر بده شوهرخواهر را بچه های اتوبوس میگفتند:غلام یه چیزی هست که تو کازرون را ول نمیکنی! اینقدر دوست دارم که تا اینجا میان همراهی میکند و غلام می خندید.
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam
بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی
همه وجودم گرفته، به هوای تو شور و حالی …
مسجد امام محمد باقر علیه السلام در نظر دارد با مساعدت و یاری شما همراهان در شب میلاد امام حسین علیه السلام سفره اطعامی پهن کند.
عزیزانی که تمایل دارند نذورات خود را به شماره کارت زیر واریز نمایند:
۶۰۳۷۹۹۸۲۴۴۲۵۱۳۰۱
به نام اکبری
{خادمین مسجد حضرت امام محمد باقر علیه السلام}
🔹شهیدی که مادرش را در قبر صدا زد
🔸شهیدی که قبرش بوی گلاب می دهد
🔻شهیدی که پس از هفده سال زنده شد
🔺شهیدی که نماز نمی خواند
🔴شهیدی که امام زمان عج او را کفن کرد
🔵شهیدی که گوشت بدنش را خوردند
⚪️شهیدی که همیشه خواستگار داشت
⚫️شهیدی که مادرش را شفا داد
◽️شهیدی که روی هوا نماز می خواند
◾️شهیدی که در قبر خندید
♥️شهیدی که امام حسین جمجمه اش را کربلا برد
eitaa.com/joinchat/2502164482C4aec33066a
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🔵شهیدی که مسئول کمیته #ازدواجه💍💕💍💕
eitaa.com/joinchat/2502164482C4aec33066a
بیا بخون پشیمون نمیشی😌☘
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🌿🍂🌿🍂
💢با ما خریدی مطمئن راتجربه کنید💢
🌺هنوز روسری دلخواهت را پیدانکردی؟ ✨
💢حتما به گالری روسری وشال دلربا سربزن💢✨
✨🌺قیمت هارا مقایسه کن وباخیال
راحت خریدکن🌺✨
✅ارسال رایگان به سراسرکشور
✅موردپسند همه سلیقه ها
✅تخفیف های فوق العاده
✅قیمت های باورنکردنی
✅کمترین سود
✅باکیفیت
🎀باخرید ازما یک هدیه بگیرید🎀
🦋راستی تا عید چیزی نمونده!✨پس
عجله کن واین فرصت استثنایی رااز✨
دست نده🍂🌿🍁🍂🌿🍁🍂🌿🍁
https://eitaa.com/joinchat/4236509492C0423e87a2f
👆❤️👆❤️👆❤️👆❤️👆❤️👆❤️
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه عزیز شعبان 🌙
💫ماه میلاد سیدالشهداء
🌸حضرت حسین بن علی( ع)
💫و حضرت علی بن الحسین
🌸 سیدالساجدین (ع)
💫و حضرت ابوالفضل العباس
🌸قمر بنی هاشم (ع)
💫و ماه میلاد آقا و سرور شیعیان
🌸حضرت ولی عصر
💫عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌸بر تمامی عاشقان و ارادتمندان
اهل بیت علیهم السلام مبارک باد❤️
@Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
ثواب #صدقه دادن در ماه شعبان 🌹
هرکس در ماه شعبان صدقه ای دهد، هرچند به اندازه نصف یک خرما، خداوند آتش را بر بدنش حرام می سازد.
📕بحارالأنوار، ج97، ص72 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱
🌟 ویژه ماه شعبان
📹 ببینید| توصیه رهبرمعظم انقلاب درباره استفاده از #ماه_شعبان
➕ سوالی که رهبرانقلاب معظماز امام خمینی(ره) درباره اینکه «شما کدام دعا را بیشتر دلبستهی آن هستید؟» پرسیدند
.
@Modafeaneharaam
برای تهیه مهمات باید حاج احمد را می دیدم. توی اتاقش نبود. یکی از بچه ها گفت: فکر کنم بدانم کجاست. ما را برد سمت دستشویی. دیدم حاج احمد آنجاست. داشت در نهایت تواضع، دستشویی ها را تمیز می کرد. خواستیم سطل آب را ازش بگیریم که نگذاشت و گفت: فرمانده، زمان جنگ برادر بزرگتره و در بقیه ی مواقع، کوچکتر از همه...
به نقل از کتاب باراویان نور
#استوری
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ گلآرایی ضریح حرم امام حسین (ع) در آستانه میلاد سیدالشهدا🌹
🔹️خادمان امام رضا علیهالسلام با حضور در کربلا پس از تزئین گلهای طبیعی، با نوای یا علی و یا حسین، ضریح حرم امام حسین علیهالسلام را در آستانه میلاد سیدالشهدا گلآرایی کردند.
@Modafeaneharaam
🍃🌸#شهیدانه
💌 می گفت ، خواب مادرسادات را دیدم ، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود !
با رفتنش موافقت نشد ، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد !!
هفته ی بعد ، شب آخر ، جورابهای همرزمانش را میشست ،
همرزمش به مجید گفت : حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟!
گفت ، تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه و یا اینکه پاک میشه!!
فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش نشست و با ذکر یا زهرا (س) به شهادت رسید.
🥀🕊پیکر پاکش بعد از سه سال به وطن بازگشت....
مدافع حرم
شادی روح جمیع شهدا صلوات 🌷
#شهید_مجید_قربانخانی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طراحی چهره سردار دلها😍
✨سبک سیاه قلم
کاری از هنرمند عزیز کانالمون سرکار خانم یاراحمدی👏
@Modafeaneharaam
سردار حاجیزاده: بزودی موضوع جدیدی رو میشود که اولویت اول مقابله دشمن میشود
🔹فرمانده نیروی هوافضای سپاه: زمانی مسئله هستهای اولویت اول دشمن بود بعد موشک نقطه زن مسئله اول آنها شد و بعد دیدند پهپاد خطرناکتر است و اولویت آنها پهپاد شد و تا چند وقت دیگر موضوع جدیدی رو میشود که تبدیل به اولویت اول مقابله دشمن میشود/تسنیم
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺نماهنگ همخوانی قرآن کریم
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🌀بر اساس تلاوت به یادماندنی شیخ محمد صدیق منشاوی
📜آیات پایانی سوره مبارکه حشر و آیات ابتدایی سوره مبارکه علق
🕌تصویر برداری شده در:
مسجد تاریخی جامع اصفهان
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🖥 aparat.com/v/eVZb1
@Modafeaneharaam
🌷🕊پرستوی شهر دمشق🕊🌷
در یکی از دستنوشتههایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» نموده و با تأکید بر اینکه «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید!» نوشته است:
«تمام دنیا جمع شدهاند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بیشرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل دادهاند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینهسازان ظهور است و بس؛ و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شدهاند تا این عَلَم و این نهضت زمینهساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.
#شهیدمدافعحرممحمودرضابیضایی🕊🌷
🌺یادشهداباصلوات 🌺
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 برشی از قسمت ششم مجموعه بچه زرنگ (شهید محمد جاودانی)
این مجموعه هشت قسمتی، روایت زندگانی و نحوه اعزام هشت شهید مدافع حرم مشهدی است که با لشکر فاطمیون راهی سوریه شدند.
لینک تماشا و دانلود این قسمت بصورت کامل:
telewebion.com/episode/0x540830b
#فیلم_و_مستند
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_چهارم*
مدتی گذشت و تلویزیون اعلام کرد که خرمشهر آزاد شد.خیلی خوشحال بودیم .تلویزیون که صحنههای جنگ را نشان میداد که دلم به شور افتاد.خدایا نکنه بلایی سر پسرم اومده باشه! غلامعلی میدونست که این حمله را دارند که رفت.منتظر بودم تلفنی بزنه .دلم مثل سیر و سرکه میجوشید .خدایا نکنه و مفقودالجسد شده باشه .بعضی شب ها هم خواب های پریشان می دیدم یک روز خانم آقای افتخار همسایه و آمد دم در.
_حاج خانوم خواهرتون پشت تلفن.
سریع چادرم را پوشیدم و رفتم توی دلم صلوات می فرستادم که انشاءالله خیر باشه. تلفن را که برداشتم خواهرم خوش و بش کرد و گفت: غلام اینجاست.
_خونه شما چیکار میکنه ؟نورآباد !!؟غلام که جبهه بوده؟
_چرا میترسی خواهر؟ آوردنش خونه ما!
_آوردنش خانه شما ؟؟کی آورد؟ مگه خودش نمی تونست که بیاد؟
همینجوری یک بند حرف میزد من سوال می پرسیدم. آخه غلامعلی که نوراباد نمیرفت.
_حتما طوری شده تورو خدا بگو چی شده؟
_هیچی خواهر. یکم پاش زخمی شده. چند روز خونه ماست الان دراز کشیده خوابیده. نگرانش نباش به خاطر اینکه خواسته تو نگران نشی گفته ببرینم نوراباد خونه خالم تا مادرم نترسه.
نگذاشته بهتون زنگ بزنن این بچه نگران تو بودی حالا که من میگم حالش خوبه و اینجاست. تو دیگه چرا میترسی و ناراحتی ؟ پاشو پانسمان کردن. خدا را شکر طوریش نیست .اولش که زخمی شده بود قلبش یک کم سریعمیزد که الان دیگه خوب شده.
_خواهر جان اگه چیزی شده بگو اگه راست میگی گوشی رو بهش بده.
_گفتم که خوابیده گناه داره خیلی وقت نیست که مسکن دادمش خوابیده.
_من این حرف ها سرم نمی شه .باید گوشی رو بهش بدی. اگه گوشی رو ندی همین الان پا میشم میام نوراباد.
_باشه شور نزن میرم بیدارش می کنم.
چند لحظه بعد که غلامعلی اومد پشت تلفن با یک صدای خش داری گفت:
_سلام مامان جان خوبی؟
همین که صداشو شنیدم چند لحظه هیچ حرفی نزدم. چشمانم را بستم با یه نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکرت.
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam