eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان مرحوم «شهرام عبدلی» در مورد حاج قاسم عبدلی: به عنوان یک شهروند ایرانی از شما تشکر می‌کنم، بابت رشادت و بابت جانی که گذاشتید که مردم در صلح و آرامش باشند.. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن میلاد چهارمین خورشید آسمان ولایت حضرت سجاد، زین العابدین علیه السلام مبارک باد. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻خطری غیر قابل علاج در راه است... در جلسه مبلغين گفتند: با حضرت آقا ديدار داشتم از حضرت آقا پرسيدم، من در جلسات روی چه موضوعی تأكيد كنم؟ سياست؟ اقتصاد؟ سبك زندگی؟ ایشان فرمودند: بگویید مبلغين روى كار كنند، بگویید اگر من را هم قبول ندارند، به خاطر كشورشون اين كار رو بكنند، به خاطر اسلام! امام خامنه‌ای: ⛔️ پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهایی است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است. @Modafeaneharaam
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت سخنگوی سازمان آتش‌نشانی از نحوه شهادت «رضا دارابی» @Modafeaneharaam
تصویر آتش‎نشان «رضا دارابی» که در آتش‌سوزی خیابان بهار به شهادت رسید💔 شادی روح شهدا صلوات🌹 @Modafeaneharaam
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شهیدی که نه تنها مجاهد مبارز علیه رژیم کومونیستی شوروی بود، بلکه با فرمان حضرت امام خمینی(ره) در جنگ تحمیلی ایران هم حضور داشت. شهید سید حسن حسینی مزاری را بیشتر بشناسید. @Modafeaneharaam
شھادت ... اجࢪ ڪسانۍاست ڪہ دࢪ زندگۍخود مدام دࢪحال دࢪگیࢪ؎ با‌نفسند ‌و‌زمانۍڪہ نفس سࢪڪش خود ࢪا ࢪام نمودند،خداوند‌ بہ مزد این جھاد ‌اڪبـࢪ، شھادت ࢪا ࢪوز؎آن‌ها‌خواهد‌ڪࢪد . .(:‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * وقتی که برگشت دیدم کلی ظرف ملامین خریده. _غلام جان این ظرف‌ها برای کیه؟ _برای خودمون مامان لازم میشه. _فکر کردم رفتی برای خودت جهیزیه گرفتی. سرخ شده ظرف ها را برد توی خونه. _آخه مادر جان این همه ضعف می‌خواستیم چیکار ؟!چرا پولاد را خراب میکنی؟ _گفتم که مامان لازم میشه یه وقت! مراسم حاج نعمت غلام وسط مجلس ایستاده بود به نظرم خیلی نورانی آمد.احساس غرور کردم. اقوام همه اومدن و باهاش احوالپرسی می کردند و می بوسیدنش. چقدر ذوق میکردم که همه بچه ام را انقدر دوست دارن. غلامعلی خیلی مهربون بود. یه هفته ای می شد که اومده بود مرخصی. _مامان ما فردا باید حرکت کنیم به سمت کردستان. _خدا پشت و پناهت باشه وسایلت را جمع کردم آماده است. _فاطمه و حمیدرضا بیایید تا سفارشهایی بهتون بکنم. حمیدرضا تو چرا امروز پکری چیزی شده؟! _مادر زن داداش در آن یادش افتاده که فردا ورزش دارند و کفش پاره شده. این وقت شب من کجا برم براش کفش بخرم. میگم فردا با همین رو است که اومدی میریم برات می خریم. _حمیدرضا تو به خاطر همین ناراحتی؟ این هم غصه دارهبلند شو بریم همین الان یکی برات بخرم بلند شو! _ما در این وقت شب ؟میگم که فردا خودم میرم براش میخرم. هنوز حرف های غلام تمام نشده بود که حمیدرضا آماده ایستاده بود. یک ساعتی رفتند و برگشتند. _مبارک باشه مادر حالا دلت راضی شد؟ _بله مامان .ببین چقدر قشنگه! گفتم که خرید کرد زیاد طول نمیکشه. رفتیم چهارراه مشیر و برگشتیم. داداش دستت درد نکنه تو خیلی خوبی! یک ماه از رفتن غلام به کردستان می‌گذشت و نزدیکای عید بود و من مشغول خانه تکانی بودم که همسایه آمد و گفت: _غلام زنگ زده زود بیا. با عجله رفتم خوش و بشی کردم و گفتم :مامان جان برای عید نمی آیی؟! _میخوان منتقلمون کنند جنوب .شما باید برید کازرون من هم میام. _با بچه ها چند روز قبل از عید میریم کازرون .تو چیزی نمی خوای برات ببرم؟! _فقط چند دست لباس ببر تا منم از اون طرف بیام. _حتماً مرخصی بگیر بیا .دلم میخواد عید پیشمون باشی. _مامان جان التماس دعا برای بچه ها خیلی دعا کن. خداحافظی کردم و خوشحال بودم از اینکه بچه هام شب عید میاد خونه. عصر رفتم مغازه در اصلاح نژاد ۲ بلوز برای خودم و فاطمه خریدم برای حمید و مجتبی هم خرید کردم. دو روز به عید مانده بود که دوستان غلام آمدم خونمون پیش بابای غلام و گفتند: میدونستیم می خواید برید کازرون گفتیم قبل از عید بهتون سر بزنیم. _شما ها مگه جبهه نبودید؟! _چرا خاله جان من بودم تازه اومدم. _پس چرا غلام نیامد؟! _غلام علی هم میاد. ... @Modafeaneharaam
🏆 کانال تربیتی مربی همراه 🏆 ⭕ سه محور اصلی کانال ⭕ 1️⃣ روشهای جذّاب کار با بچه ها ✅ 2️⃣ مطالب عمیق تربیتی ✅ 3️⃣ مباحث کاربردی روانشناسی✅ ⭕ضرر نمیکنید این کانالم ببینید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2162491460C2e50d4c2ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی🌸 شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان✨ دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Modafeaneharaam