ای دختر عزیزم ☺️
جگر گوشه بابا 😍
خیال نکن من بیخیال تو بودم...
که بابا تو را بی نهایت دوست داشت❤️
اما چه کنم ؟؟ که بر من تکلیف بود و احساس مسولیت داشتم
بابا لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد 🍃
اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود در حفظ حجاب و دین کوشا باش و اگر روزی حافظ قرآن شدی ☺️ به یاد من هم باش.
و برای شادی روح من قرآن تلاوت کن🍃
شهید مدافع حرم اسماعیل خان زاده🌺🍃
#دختران_بابایی_اند❤️
عشقم❤️
عزیزم * گلم * عشقم * مال تنهاییهامون بود و «محمدم» جلوی بقیه☺️. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا میزد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و ...😌
گاهی حس میکنم محمد امانت حضرت زینب سلام الله علیها دست من بود. سختیهایش باقی است اما وقتی به آخر سختیها فکر میکنم، زیباییها به سراغم میآید.🌹🍃
محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...❤️» میگفت همسر "سادات" داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.»🍃
شهید مدافـع حـرم محمـد کامـران🌺🍃
@Modafeaneharaam
یک روز صبح رفتیم خان طومان براى عملیات النصر، پاتک زده بودند.
رفتیم جلوى آنها ساعت 6 صبح رفتیم و 4 بعدازظهر بود برگشتیم الحاضر، فرمانده گروهان من رو مامور کرد تا ناهار رزمندگان رو از مقر بگیرم و بین بچه ها پخش کنم من غذا رو گرفتم و به بچه ها دادم.
من و یکى از دوستان غذاى خودمون رو به کودکان گرسنه ى سورى دادیم.(چون واقعا فقر و گرسنگى بیداد میکرد)😔
و خودمون رفتیم از ایستگاه صلواتى که فلافل میداد فلافل بگیریم،من دوتا اضافه گرفتم.😁
فلافل رو توى جیب لباس نظامى ام گذاشتم .👌
دوستم ازم سوال کرد چرا اضافه گرفتى؟؟
گفتم شاید یکى باشه که گرسنه اش بشه!
اگر هم کسى از بچه هاى خودمون گرسنه اش نبود میدیم به کودکاى گرسنه ى سورى☺️ رفتیم جلوى مقرمان میثم رو دیدم میثم به طرف من اومد و با لبخندى که روى لبش داشت🙂 ازم سوال کرد از غذا چیزى نمونده؟؟
اضافه نگرفته بودى؟؟ گفتم چطور؟مگه بهت غذا ندادن؟؟
(میثم پسر بخشنده و دل نازکى بود طاقت گرسنگى بچه هاى مظلوم رو نداشت)گفت:چرا وقتى خواستم غذام رو بخورم دیدم دو تا کودک سورى چشم دوختن به غذاى من و نتونستم غذام رو بخورم 😔و دادم به اونها.😊
منم اون دوتا فلافل رو که اضافه گرفته بودم دادم میثم .میثم یه لبخندى زد و گفت دستت درد نکنه خیلى گرسنه بودم🌹.(انگار فلافلا روزىِ میثم بوده فلافل هم خیلى دوست داشت)
به نقل از یکی از همرزم های شهید میثم نظری🌺🍃
@modafeaneharaam
❤️❤️🍃
✋ خواهرانے که ۵۰ گرم روسرے را سنگین، اسارت و خفقان توصیف می کنید بدانید...
🌷 اگر شهدا ومدافعان حرم نبودند عکس بالا می توانست مربوط به خیابان های تهران باشد....
⬅ آن وقت آزادی واقعی را با پوست و گوشتتان حس می کردید....
#حریم_من_حجاب_من❤
@modafeaneharaam