ابن الجوادی امام ما(2).mp3
5.66M
🎧 ابن الجوادی امام ما
🎙 حامد جلیلی
🌸 به مناسبت سالروز ولادت امام هادی (ع)
@Modafeaneharaam
حج نرفتهها
به دیدار خدا رفتند..!
هر دو قرار بود در سال ۱۳۶۶
به حج بیتالله الحرام مشرف بشوند
اما هر دو از آن حج صرفنظر کردند
و در همان روزِ عیدِ قربانی که قرار بود
در کنار خانه خدا حاضر باشند
شهد شیرین شهادت را نوشیدند
و به خود خدا رسیدند ...
#شهدای_عید_قربان
#سرلشکر_عباس_بابایی
#حاجمحسن_دینشعاری
#کوچه_شهداء
#شهیدانه
{بسم رب الشهدا و الصدیقین }
🔹وجب وجب، تن این خاک مرده را کندیم؛ چقدر از دل سنگت! جوان در آوردیم🔹
🌺شادی روح شهدا صلوات عنایت کنید🌺
@Modafeaneharaam
محسن همیشه فردی خندان و خوشرو بود و درهیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمیشد☺️حتی در سختترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچهها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و میخندید وقتی بچهها از او پرسیدند چرا در این شرایط میخندد؟ پاسخ داد نمیدانم چرا میخندم! این خنده از شادی است یا ناراحتی؟
محسن خودش تعریف میکرد که درزمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت🤭 و نتوانستم خود را کنترل کنم.فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و 24 ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم
چند هفته قبل از شهادت حاج محسن باهم به مزار پاک پدر و مادرمان رفته بودیم محسن حال و هوای دیگری داشت🍃 از من خواست که باهم سر مزار شهدا نیز برویم، وقتی وارد قطعه شهدا شدیم حاجی انگار دنبال چیزی میگشت علت سرگردانیاش را پرسیدم گفت میخواهم مزار شهید نوری در قطعه 29 را پیدا کنم پس از کمی جستجو مزار شهید علیرضا نوری را پیدا کردیم در کنارمزار او یک قبرخالی بود حاج محسن با دیدن آن آرام نشست دستش را بر روی مزار خالی گذاشت و گفت مرا اینجا دفن کنید، با تعجب پرسیدم اشتباه نمیکنی اما محسن آرام گفت اینجا قبر من است❗️بعد از شهادت حاجی بااینکه ما در دفن او سهمی نداشتیم اما نمیدانم برنامهها چطور ردیف شده بود که بچههای تخریب هماهنگ کردند و محسن را درهمان جایی که پیشبینی کرده بود به خاک سپردند، محسن خانه آخرت خود را پیدا کرده بود
شهید محسن دین شعاری
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 پاسخ شهید رئیسی عزیز به صحبت هایی که در غیابش درمناظره انجام شد
#شهید_جمهور🖤
باانتخاب اصلح جواب یاوه گویی دشمنانت راخواهیم داد ان شاالله🙏🙏
@Modafeaneharaam
شهید دکتر مصطفی چمران🕊🌹
#عشق آرامش می آورد،
حتی در بحبوبه ی جنگ
در کشاکش مرگ و حیات
زیر رگبار گلوله ها و بمب ها
در مقابل هجوم دشمن و خطر مرگ
آنچنان آرامشی می آورد که یک طفل نوزاد در دامان مادر احساس می کند.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تصاویر هوایی از استقبال پرشور مردم اصفهان از دکتر جلیلی
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسمت 1⃣1⃣ 💫 فرزند کوچک من هر روز که می گذشت علاقه ام بهش بیشتر می شد
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 2⃣1⃣
💫 زینت علی
مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...
هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ...
خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ...
- شرمنده ام علی آقا ... دختره ...
نگاهش خیلی جدی شد ... هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ... حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ...
مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ...
و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ...
بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...
و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی ...
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam
🇸🇾((تور سوریه))🇸🇾
#ویژه_أربعین_حسینی 🏴
تاریخ پرواز:
١ شهریور رفت _ ۶ شهریور برگشت
پرواز از فرودگاه امام خمینی تهران ✈️
✅۵ شب
✅هتل نزدیک حرم حضرت زینب(س)
✅فولبرد(صبحانه،ناهار،شام،میوه)
✅بیمه مسافرتی
✅گشت زیارتی
قیمت: ٢١،۵٠٠،٠٠٠ تومان 💰
🔴نکته مهم: ظرفیت تورهای سوریه محدود میباشد.
#نکته_مهم:
۵٠٠ دلار ارز مسافرتی هم تعلق میگیره.
جهت ثبت نام عکس #پاسپورت بفرستید✅🔴👇
@Modafeaneharaam_ad