eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
30.6هزار عکس
12.4هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام‌بر‌شاه‌کریمان💚 صبح من با یک سَلام امروز زیبا میشود ✨ السلام ای حضرت ارباب مولانا #حسـن❤️ @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
اگر حسین نمیشد جای تعجب بود‼️ با لبخند مادرانه میگفت بچه‌ی چهارم بود و بهش کوپن ندادن. بهش گفتم ببین حسییین من با هزینه آزاد بزرگت کردم😊 پسر آرومی بود همه اذیت کردنش این بود که میگفت میخواد بره سوریه😢 تا مخالفت و اشکم رو میدید سریع میرفت بستنی میخرید تا از دلم در بیاره🍦 از کارهای اردوی جهادیش خبر نداشتم، دستاشو که میدیدم ‌میگفتم، مامان میری کاربنایی میکنی؟؟ بعد از شهادتش لباسای خاکی و اردو جهادیش رو توی یه پلاستیک مشکی زیر تختش دیدم😞 شبی که قرار بود بره سپاه خواب راحتی داشت رفتم بالای سرش توی دلم قربون صدقش میرفتم❤️ این خواب راحت رو بعد از شهادتش دیدم، توی دیدار آخر، حس میکردم پلکای حسینم دارن تکون میخورن و ای کاش... روزهای چهارشنبه تسبیح به دست📿 منتظر شنیدن صدای قفل در بودم (نگاهم به در بود ینی همین موقع‌ها... چشمای خیس مادر) حسینم حتی یک لحظه از جلوی چشمام حتی کمی اون‌ورتر نمیره😔 برام کتاب مادران شهدا رو خریده بود که بخونم که راضی بشم بره سوریه😊 ولی من توان خوندنش رو نداشتم. خواب دیدم خوابی که قرار بود منو برای شهادت پسرم آماده کنه🕊 پسر بزرگم گفت مامان برو به اون خانم برای شهادت پسرش روحیه بده‼️ نمیدونم چهرشو ندیدم، حس کردم، خودمم بهش گفتم خدابهتون صبر زینبی بده نگاهم بهش بود ولی ندیدم که کیه... حسینم رو نزاشتم بره سوریه که شهید بشه خبر نداشتم که شهادت خودش دنبال پسرم میاد😭 پ ن: تو خوب باش شهادت خودش میاد سراغت✨ 🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم ‌هتل چند ستاره‌ی #مدافعان_حرم‼️ @Modafeaneharaam
توی سپاه کار میکرد کله و جگر میاورد برای خونه یه روز یه پیرمرد میبینه که میگه ما آرزوی کلہ وجگر داریم😔 همه رو دادم بهش وگفتم پدر اینها رو بگیر وبرو برای خانواده.... گفت :نه نمی خوام لااقل یکی رو بهم بده! گفته:نه دوتاش رو بردار برو ... ودوتاش رو بهش داده بود... واومد ...🚶 ما پنیر وخربزه داشتیم گفت: مامان شاید اونها همین پنیر وخربزه روهم نداشته باشن😔 وهمه رو داده بود به او... لباس هایش رابه نیازمندان می داد کفش هایش رابه کسی می داد🍃 ومی آمد خانہ... وازاین کارهامی کرد... یک روز حقوق گرفته بود و همه پولش رابه یک نفرداده بود ویک کرایه برداشته بود و به خانه آمده بود ‼️ #ﺷﻬﻴﺪﻋﻠﻲ_ﭘﻴﺮﻭﻱ🌷 شادی روحشون صلوات @Modafeaneharaam
وعده ظهور رهبر انقلاب.mp3
924.4K
🔊 #صوت_مهدوی 🔴 بشارتی کمتر شنیده شده از #رهبر_انقلاب درباره #ظهور 🔆 ملت ایران این پرچم را تسلیم امام زمان خواهد کرد. @Modafeaneharaam
📜 قسمتی از وصیتنامه شهید #شهید_مدافع_حرم من به هر کسی که به ولایت #امام_خامنه‌ای بدبین باشد برای همیشه دلگیرم”☝️ والسلام شهید محمدرضا علیخانی 🌺 @Modafeaneharaam
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤مداحی #شهید_مدافع_حرم حسین معز غلامی در وصف امام حسن🌹 بسیار زیبا👌👌 #ما_امت_حسنیم #دوشنبه‌های_امام_حسنی💚 @Modafeaneharaam
🍃 می‌ گفت: در سال ۶۱ هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت ‌زینب(س) دو دست و چشمانش را از دست‌ داد اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت ‌زینب(س) دست و چشمانم را از دست بدهم...💔 🌱 زمانیکه به بالینش رسیدم دیدم؛ همانطور که می خواست... دستش از بدنش جدا و چشمان را هم فدای ‌حرم بی‌بی زینب(س) کرده بود.😔😭 ✍ راوی: همرزم شهید #شهید_محمدرضا_علیخانی🌹 #جانباز_دفاع_مقدس #سردار_مدافع_حرم #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam
36.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #پیشنهاد_ویژه 🎥 انتشار نماهنگ بسیار زیبای #به_رنگ_انار به کارگردانی برادر شهید حریری 🌺🌿 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_چهل_ویکم 🌷🍂 گوشی محسن که زنگ می خورد، با دیدن شماره حرم خوشحال می شد.
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 😔 عمران در مشهد دانشجو و غریب بود. اگر یک روز محسن را نمی دید دلش تنگ می شد. وقت هایی که دلش از این و آن می گرفت، یک زنگ و صدای محسن که می گفت : ❤️ _ امروز تلاوت دارم میام حرم، کافی بود تا غصه هایش را فراموش کند. محسن خودش حافظ قرآن بود. او بود که عمران را تشویق می کرد حفظ را شروع کند. 🌸😍 حالا او امروز حافظ 24 جزء قرآن است. دانشگاه و خوابگاه عمران داخل حرم بود. صبح های چهارشنبه بعد از اینکه محسن اذان صبح را می گفت و باهم نماز می خواندند، می رفتند زیارت. زیارت امین الله می خواند و بعد می نشست به گوش کردن تلاوت عمران و هی نکته می گفت. تلاوت و نکته های چهارشنبه تا رسیدن به کوچه جوادیه ادامه داشت. 🍁🍂 محسن دلش می سوخت. یک روز گفت : _ چرا خودتو زحمت میدی و تا در خونه میای؟! عمران با خجالت جواد داد : _ می خوام یک دقیقه هم که شده بیشتر کنارت باشم!💕 🌹 محسن هم به دانشگاه عمران سر می زد. با رفقای عمران رفیق شده بود. در استخر یک متری دانشگاه مسابقه دو می داد با بچه ها. بیشتر وقت ها برنده می شد. 🏊 💎 هر وقت عمران جلو می زد محسن جر می زد دست عمران را می گرفت و عقب می کشیدش. همان وسط آب هم اگر کسی می خواست تا برایش تلاوت کند محسن آماده بود...😅 @Modafeaneharaam