eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
سلام ♥️داداشی♥️ 💚 شهادتت مبارک💚 یک سال از پروازت گذشت... توی این یک سال خیلی کمکم کردی و خیلی جاها مراقبم بودی تا از گناه دور باشم... ازت ممنونم🌺 داداشی وقتی اسمتو میشنوم یا به زبون میارم انگار جزئی از خانوادمی یا انگار از وقتی که به دنیا اومدم باهام بودی و برای من یه آشنای خیلی نزدیکی...😊 "رفیق شهیدم" ازت میخوام برای ماهایی که اسیر دنیاییم دعا کنی که عاقبت بخیر بشیم🍃🌸 سلام منو به حضرت زینب و فاطمه(س) برسون و بهشون بگو که تا آخر عمرم مدافع چادر ، حیا ، حجاب و عفتشون هستم🔮 داداشی شفاعت یادت نره💚 دعا کن زندگیمون شهدایی باشه💙 دعا کن روز قیامت پشیمون و شرمنده نباشیم💜 دعا کن سربازی امام زمان نصیبمون شه❤️ دعا کن زندگیمون ختم به شهادت شه💛 اگه یه وقت با رفتارام و کارام باعث ناراحتیت شدم منو ببخش😔 خیلی دوست دارم💕 🍃🌸🍃🌺🍃🌼
چند باری خوابشو دیدم یکی‌ش رو اگه بخوام بگم اینه ک مادرم خیلی بی تابی میکرد😭 میگفت نکنه محسن درد کشیده موقع شهادتش 😭😭😭 خیلی اذیت میشد...😔 همون موقع ها بود ک خواب دیدم ازش پرسیدم محسن واقعا دردی نکشیدی؟؟!! لبخند زد و گفت حتی یه ذره هم دردی احساس نکردم☺️ چند بار گفت با همون آرامش و لبخندی ک داشت🙂 راوی#خـواهـرشهیـدحججـی🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیـد حججـے در گفتگو با دوسـت خود: دعـا کن خـونم جـریان‌‌سـاز شـه....🌹🌹 شـد شهیــد😭😭 خیــلی‌ام شـد😭😭
مدافعان حرم 🇮🇷
مـداحی محمـود کریمی واااای شهیـد بی‌سـر اومد😭😭 واااای لاله‌ی پرپر اومد😭😭 وااای تنش شبیه جسـم علـی اکبـر اومد😭😭😭
سلام شهیدم💜 سلام فدایی عمه ی سادات💚 سلام لاله ی خونینم❤️ سلام برادر عزیزتر از جانم💙 سلام قهرمانم💛 یک سال از خدایی شدنت میگذرد برادرم و من هر روز بیشتر از دیروز حضورت را در زندگی ام حس می کنم و نگاهت را پررنگ تر.... برادرم میدانی در این دنیای گناه آلود نمی توانم نفس بکشم قلبم درد میگیرد و گناه هر روز در جامعه خودش را بیشتر نشان میدهد می دانم .... مهربانم می دانم همنشینی با شهدا لیاقت میخواهد که من ندارم اما ... به حضورت به نگاهت و به یاریت در زندگی نیازمندم ..... قهرمانم ازت التماس دعای فروان دارم و امیدوارم که بهترین هدیه رو در روز خدایی شدنت به من بدهی.... محسن جانم برادر عزیز تراز جانم با تمام وجود دوستت دارم و بهت افتخار میکنم ان شالله دستم را بگیری... ان شالله، هو الباقی
می خواست خدا #روضه مجسم گردد نزدیکِ «محرم» از تو «سر» آوردند😭😭😭 شهید محسن حججی😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پسرک فلافل‌فروش🌹 جمعي از دوستان شهيد هميشه روي لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من خبر داشتم كه او با كوهي از مشكالت دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به آنها بپردازم. اما هادي مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: مؤمن شاديهايش در چهره‌اش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد. همه‌ي رفقاي ما او را به همين خصلت ميشناختند. اولين چيزي كه از هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهره‌اي بود كه با لبخند آراسته شده. از طرفي بسيار هم بذله‌گو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نميكرد. در اين شوخي‌ها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند. يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادي با كارها و شيطنتهاي مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد. ٭٭٭ بار اولي كه هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچه‌ها گذاشته و خوابيده. رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو. ديدم اين جوان بلند شد و شروع كرد با من صحبت كردن. اما خيلي حالم گرفته شد. بنده‌ي خدا لال بود و با اَده‌اَده كردن با من حرف زد. خيلي دلم برايش سوخت. معذرت‌خواهي كردم و رفتم سراغ ديگر رفقا. بقيه‌ي بچه‌هاي مسجد از ديدن اين صحنه خنديدند! چند دقيقه بعد يكي ديگر از دوستان وارد شد و اين جوان لال با او همانگونه صحبت كرد. آن شخص هم خيلي دلش براي اين پسر سوخت. ساعتي بعد سوار اتوبوس شديم و آماده‌ي حركت، يك نفر از انتهاي ماشين با صداي بلند گفت: نابودي همه‌ي علماي اس... بعد از لحظه‌اي سكوت ادامه داد: نابودي همه علماي اسرائيل صلوات.😂 همه صلوات فرستاديم. وقتي برگشتم، با تعجب ديدم آقايي كه شعار صلوات فرستاد همان جوان لال در مسجد بود! به دوستم گفتم: مگه اين جوان لال نبود!؟ دوستم خنديد و گفت: فكر كردي براي چي توي مسجد ميخنديديم. اين هادي ذوالفقاري از بچه‌هاي جديد مسجد ماست كه پسر خيلي خوبيه، خيلي فعال و در عين حال دلسوز و شوخ‌طبع و دوست‌داشتني است. شما رو سر كار گذاشته بود. يادم هست زماني كه براي راهيان نور به جنوب ميرفتيم، من و هادي و چند نفر ديگر از بچه‌هاي مسجد، جزء خادمان دوكوهه بوديم. آنجا هم هادي دست از شيطنت بر نميداشت. ً مثال، يكي از دوستان قديمي من با كت و شلوار خيلي شيك آمده بود دوكوهه و ميخواست با آب حوض دوكوهه وضو بگيرد. هادي رفت كنار اين آقا و چند بار محكم با مشت زد توي آب! سر تا پاي اين رفيق ما خيس شد. يكدفعه دوست قديمي ما دويد كه هادي را بگيرد و ادبش كند هادي با چهره‌اي مظلومانه شروع كرد با زبان لالي صحبت كردن. اين بنده‌ي خدا هم تا ديد اين آقا قادر به صحبت نيست چيزي نگفت و رفت. شب وقتي به اتاق ما آمد، يك ِ باره چشمانش از تعجب گرد شد. هادي داشت مثل بلبل تو جمع ما حرف ميزد!😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا