❤️🍃❤️
آقا مهدی بسیار غیرتی بود☺️. نمیتوانست در مقابل خطر تروریستها و تعرض به حریم اسلام و اهل بیت بیتفاوت باشد😔. از همان اول پیگیر قضایا بود اما یک اتفاق افتاد که عزمش را جزمتر کرد☝️. وقتی شهید رضا دامرودی اولین شهید مدافع حرم سبزوار به شهادت💔 رسید، این اتفاق خیلی روی آقا مهدی اثر گذاشت😔. ایشان سابقه دوستی و آشنایی با شهید دامرودی را داشتند. همسرم قبل از آنکه وارد نیروهای سپاه قدس شود، در جوین خدمت میکرد😊. بعد که تصمیم گرفت به سوریه برود، خیلی این در و آن در زد تا عضو نیروی قدس شود☺️. کار اعزامش که جور شد، ما در مسافرت شمال بودیم، همان جا زنگ زدند و خبر دادند که کار اعزامش جور شده است☺️. آنقدر خوشحال شد😊 که مسافرت را نیمهکاره رها کردیم و برگشتیم.😐 از اواخر سال 95 ما در تهران ساکن شدیم☺️ و از همان زمان #آقامهدے چهار بار به سوریه اعزام شد❤️ و بار آخر به شهادت رسید.💔🕊
راوے:همســـرشهید
#مهدےموحدنیا
#ایـــامشهـــادتـــــ💔🕊
@modafeaneharaam
❤️|فرمانده خاکی|❤️
هوا تاریک شده بود، که به مقرمان در حماه سوریه رسیدیم.
سرمای هوا یک طرف❄️،قطع برق هم یک طرف،حسابی در وقمان خورده بود😓.موقعیت مناسبی
برای معرفی خودمان به فرماندهی هم نبود.تصمیم گرفتیم یک جایی برای خواب پیدا کنیم.
یکی از بچه ها چندتا پتو روی یک دستش بود و بین بچه ها تقسیم میکرد.
رفتم جلو دیدم #آقامهدی خودمان است🙂.گفتم:حاج مهدی شما کجا اینجا کجا.
لبخندی زد و گفت:
-آمدم برای کمک به بچهها.پتومیدم،غذا درست میکنم،خلاصه هرکاری داشتی بهم خبر بده.
.گفتم:قربونت بشم آقا همین تو خیلی خوبه،اگه یه چایی هم بدی که دیگه خیلی عالی میشه.😁
چایی رو برام آورد.
وقتی خواستیم بخوابیم یکی از خبچه گفت فردا قراره فرمانده بیاد برای سخنرانی.🎤
فردا صبح مهدی امده و با بچه سلام علیک کرد.
پیش خودم گفتم شاید مهدی آمده حرف بزند تا بعدش فرمانده بیاد؛اما کـم کـم توضیحات
مهدی مهم تر شدو جزء به جزء منطقه و وظیفه اصلی تک تک ما که حفظ جاده بود را توضیح می داد😳.
از حرفهایش فهمیدم فرماندهی مقردست خود آقا مهدی است..❤️
به تواضع و حال خوب دلش غبطه خوردم.😔
📖قسمتی از کتاب جاده سرخ|
|خاطرات پاسدار شهید مدافع حرم #آقامهدی_حسینی 💚
@SHAHIDMAHDi_hoseini