7⃣قسمت هفتم:
شهید مدافع حرم#حـــامد جــوانے
➖یک دیداربا#حضرت اقا و یک دنیا خاطره➖
26 آبان 94، تولد 25 سالگی حامد بود؛ روزی که خانوادهاش قرار گذاشته بودند سرمزارش در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز جمع شوند و میلادش را جشن بگیرند.
اما این بار حامد برای خانوادهاش یک هدیه #ویژه داشت؛
ملاقاتی به یادماندنی که پدر حامد دربارهاش به ما میگوید:« دو روز قبل از #تولد حامد به ما خبر دادند که باید به تهران برویم و سعادت دیدار خصوصی با #حضرت آقا نصیب ما شده است.
ما هم همگی به #بیت رفتیم، نماز ظهر را با حضرت #آقا خواندیم و بعد از نماز ایشان برای ما درباره #مدافعان حرم صحبت کردند و فرمودند:
🌺 مردم ما قدر این شهدای مدافع حرم را 10-20 سال دیگر میفهمند. الان نمیدانند که وجود اینها چقدر مهم است و چطور امنیت رابه کشور ما آوردهاند.
نمیدانند که اینها نظام و اسلام را حفظ کردهاند.🌺
بعد وقتی می خواستند با ما صحبت کنند، گفتند شما #آذری هستید، با من آذری صحبت کنید. خودشان هم از آن به بعد با ما به زبان آذری صحبت کردند. »
حالا نوبت مادر حامد است که خاطره این دیدار را برای ما زنده کند :« موقع خداحافظی من برگشتم به سمت #آقا گفتم :
حاج آقا میشود من از شمایک خواهشی بکنم؟
حضرت آقا هم گفتند: 🌺شما خواهش نکنید...شما مادر شهید هستید، شما امر بفرمایید. 🌺
من هم گفتم : آقا من میخواهم این #انگشتری که در دست شماست، روز قیامت من را شفاعت بکند.
ایشان هم همانجا #انگشترشان را از انگشت درآوردند و به من دادند. بعد هم یک انگشتر دیگر به امیر پسر بزرگم دادند و همانجا نوه کوچک مان علی را که آن موقع 5 ماهه بود در آغوش گرفتند.
ما گفتیم آقا:حامد در وصیت نامه اش نوشته تنها دلخوشی من علی است، موقعی علی بزرگ شد به او بگویید که عمویت در جهت دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده و بگذارید افتخار بکند.
حضرت آقا این را که شنیدند، یک انگشتر هم به علی یادگاری دادند و فرمودند این انگشتر را نگهدارید وقتی علی بزرگ شد به او بدهید تا همیشه یاد عموی شهیدش باشد. »...
⬅ادامه دارد...
مدافعان حرم 🇮🇷
#یڪ خاطرهـ
👈نقل از مادرشهید:
روزی که احمد داشت میرفت،
گفتم:مادر کجا داری میری؟
با خنده گفت:
معلومه دیگه .
️گفتم :میدونم ولی تو چهارتا بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟
گفت از شما بعیده ، خدایی که
*★*ساره و اسماعیل*★* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه.
#نقل_از_فرمانده_شهید از نحوه.شهادت:
️احمد بعد از اینکه از #پهلو تیر میخوره
خودشو یک کیلومتر میکشه عقب.
10 روز تو بیمارستان #حلب بستری میشه
و کلیه هاشو از دست میده .
شب آخر میگفت :قربون برم #حضرت.زهرا چی کشیدی .
تا لحظه آخر داشت #زیارت عاشورا میخوند
🔶احمد و برادر شهیدش امیر🔶
▫به فاصله ۳۰سال▫
هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن.
#شهید_احمد_اسماعیلی
شهیدمدافع حـــــرم
یادش با صلوات
#شهدا.شرمنده ایم
🌹🌹🌹🌹🌹
از یه بنده خدایی پرسیدم ان شاالله اگه بخوام #اربعین برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟
گفت اول میری #پاسپورتتو از #حضرت_رضا(علیه السلام) میگیری
بعد میدی به #حضرت_معصومه(علیها السلام) #پااراف میکنه
بعد ميدي به #حضرت_عباس (عليه السلام) #امضاء ميكنه
بعد از اون میبری دبیرخونه #حضرت زینب(سلام الله علیها) #ثبت میکنه
وآخرین مرحله ممهور به #مهرحضرت-زهرا(سلام الله علیها) میشه و تمام . . .
گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!!
گفت چرا یه راه وجود داره اون اینه که
بری در خونه #حضرت_رقیه (سلام الله عليها) رو بزني و با ايشون صحبت كنی....
.
.
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
گره ی کرب و بلای همه را باز کند💔
اللهم ارزقنا زیاره کربلا بحق رقیه بنت الحسین
سلام الله علیها ان شاءالله🌹🍃
🌷خصوصیات شهید:
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.♥️
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.🕊
#شهیدروحانی_محمدحسن_دهقانی🌷
@Modafeaneharaam
⚘﷽⚘
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
🌾دستمال #کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ائمه ،گریه😭 هاش رو با اون پاک میکرد و میگفت که این اشکها و این #دستمال روز قیامت برام #شهادت میدن . ارادت خاصی به اربابش امام حسین علیه السلام و #حضرت عباس علیه السلام داشت.
🌻تاکید بسیار زیادی بر #خوندن زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت.
میگفت امکان نداره شما با #اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه .
📖حفظ قرآن
#شهید عباس آسمیه تاکید بسیار زیاد بر حفظ و قرائت قرآن #بامعنی و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش #ضبط میکرد
#شهید_عباس_آسمیه🌷
@Modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب 🕊🌺
همیشه #سر #وقت #نمازهایش را می خواند.ومن و پسرم به او اقتدا می کردیم گاهی مواقع محمد مهدی بر دوش وی سوار میشد و ایشان با اینکه ترکش های زیادی در بدن داشتتند از اول تا آخر نماز او را بر دوش خود نگه می داشتند.
علاقه زیادی به #خانواده داشتند و اجازه نمی دادند محمد مهدی قبل از من وارد یا خارج شوند و به او می گفت:
چون مامان #چادر برسر دارد به حرمت #چادرش که هدیه #حضرت زهرا(ع)است باید #اول او #برود.
#نقل_از_همسرشهید
#شهادت_محرم۹۴
@Modafeaneharaam
مسابقه بزرگ کشوری
#ریحانه_نبوی
✅🌸🌸فوری/خبر خوب🌸🌸
✍ثبت نام سفر #خانوادگی_رایگان
#هزینه_کربلاد و #مشهد_مقدس ودهها جایزه دیگر
🌺۵هزینه کربلا
۱🌺۸سفرمشهدمقدس
🌺۱۴,هزینه سفرمشهدمقدس
🌺۵۰ جایزه ویژه (ازپانصدهزارریال تا پنج میلیون ریال)،
به صورت قرعه کشی در روز میلاد #حضرت زهرا(س)
( عموم برادران و خواهرانی که،واجد شرایط هستند)
جزئیات و نحوه ثبت نام آسان👇
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada