بعد از شهادت حاجقاسم، پسرم زنگ زد و حدود 20 دقیقه حرف زدیم. آخرین تماس او بود. پسرم در خواب شهید پورهنگ را دیده بود و میگفت : رفیق شفیقم را در خواب دیدم؛ برایم دعا کن.
گفتم: اِنشاءالله خیر است.
در ادامه برای اولین بار به من گفت: مادر ما داریم به خط میرویم.
گفتم: کجا میروید؟
گفت: هیچی در جاده داریم میرویم؛ برایم دعا کن.
گفتم اِنشاءالله عاقبت به خیر بشوی...
و اینطور با شهادت عاقبت به خیر شد.
#روایت_مادر_معزز_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@Modafeaneharaam