مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹 #قِسمَت_بیست_و_یِکُم 🌺 گوشم به عاشقانههای حیدر بود و چشم
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹 #قِسمَت_بیست_و_دوم 🌺
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.😢 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد😭 و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟» مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد🌱:«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!»😠 و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد. فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به خدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست قمر بنی هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتاللّه سیستانی حکم جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام.✏️📖 منم فاطمه و بچههاشو رسوندم بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!» نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود😔 و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!»🍃
#اِدامه_دارَد...🌸
@Modafeaneharaam