eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره حسین کاجی از حاج قاسم سلیمانی| حاج قاسم در کنار خانه خدا هم شهدا را فراموش نمی‌کرد 🔹️ حاج قاسم، مهدی زین‌الدین را اسطوره اخلاق می‌دانست. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 | دین عامل وحدت، پیشرفت و فداکاری 🔻 رهبر انقلاب: عامل وحدت است، عامل پیشرفت است، عامل فداکاری و از‌خود‌گذشتگی است؛ عامل دین، عشایر را وادار کرد که این جور در میدانها در کنار هم باشند؛ نگذاشت این تنوّعهای قومیّتی و امثال اینها بین اینها جدایی به وجود بیاورد، اختلاف به وجود بیاورد؛ دین یک چنین تأثیری دارد. ۱۴۰۱/۳/۲۲ 🔍 متن کامل بیانات👇 https://khl.ink/f/50494 @Modafeaneharaam
💞معرفی شهید 💞 علی هاشمی متولد اهواز  فرمانده نظامی ایرانی بود،که از فرماندهان ارشدسپاه پاسداران، در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد و فرماندهی قرارگاه سِری نصرت را برعهده داشت. او به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی، نقش مهمی در میان فرماندهان سپاه پاسداران در خلال جنگ ایران و عراق داشت. از وی بعنوان طراح اصلی عملیات خیبر و عملیات بدر یاد می‌شود. هاشمی در سال ۱۳۶۷ پس از انجام مأموریت تخلیه جزیره مجنون، در هنگام ترک مقر فرماندهی، توسط هلی‌کوپترهای ارتش عراق مورد هدف قرار گرفت. 🍃بازگشت پرستو⚡️  پیکر وی ۲۲ سال بعد، در سال ۱۳۸۹ شناسایی و در اهواز به خاک سپرده شد. ✅اقدامات از اقدامات قرارگاه نصرت در طول جنگ ایران و عراق، شناسایی مناطق عملیاتی، از هورالعظیم، تا جاده بغداد به بصره بود. همچنین شناسایی‌های برون‌مرزی در عراق، از جمله شهرهای نجف، کربلا وسامرا، از دیگر اقدامات قرارگاه نصرت بود. پس از انجام عملیات‌های خیبر و بدر، نیروهای قرارگاه نصرت شیوه جدیدی را برای مقابله با ارتش عراق آغاز کردند، که نیروهای اطلاعات و عملیات این قرارگاه، از نظر اطلاعاتی، به سراسر منطقه هورالعظیم مسلط شدند.  وی در قرارگاه نصرت از نیروهای بومی و عربهای ایرانی استفاده فراوانی نمود. این مساله در مخفی ماندن هویت نیروهای ایرانی حین انجام عملیات شناسایی در منطقه هور نقش بسزایی داشت. 🌺یادشهداباصلوات 🌺 متولد:۱۳۴۰/۱۰/۱۰اهواز شهادت:۱۳۶۷/۴/۴جزیره ی مجنون مزار:اهواز @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی* * #نویسنده_غلامرضا_کاف
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * یکی از سرویس های پادگان امام حسین مینی بوس قرمز رنگی بود که از دارالرحمه می آمد عادل آباد،باسکول نادر ،زرهی و پادگان. «سعید جراحی» چهارراه زندان سوار می‌شد. آن روز لباس نو و مرتب ای پوشیده بود که از دور دیده میشد. شوخی بچه ها گل کرد به راننده گفتند سریع برو و سعید را سوار نکن تا اذیتش کنیم. سرویس از جلوی سعید به سرعت رد شد. سعید که انتظارش را نداشت سوت زد و دست تکان داد و دوید دنبال ماشین تا اینکه بالاخره راننده پا گذاشت روی ترمز. سعید نفس نفس زنان پیش در رسید .همین که پایش را در رکاب گذاشته قهقهه بچه ها بلند شد و سعید که تازه فهمید قضیه چیست لبخندی زد و در میان چند طعنه بچه ها روی صندلی نشست. مینی بوس که راه افتاد یکی از بچه ها برای سلامتی رزمندگان اسلام صلواتی را طلب کرد بعد هم از علیرضا حیدری که مداح بود خواست تا نوحه بخواند .علیرضا شروع کرد .حالا ماشین درست رسیده بود به باسکول نادر و نوحه علیرضا رسیده بود به:« یاران همه سوی مرگ رفتند ..به شتاب که تازه نمانی» صدای خوش صدای علیرضا ،وقتی مینی‌بوس به طرف زرهی پیچید با سفیر سربی تیربار ژ۳ در هم آمیخت. همراه با صدای شلیک ،درهای عقب جیپ کالسکه باز شد. شعله خون گرفته ای از دهانه تیربار بیرون می زد که درست جلوی ما بود. رگباری داخل، رگباری کف و دوباره رگباری در فضای داخل مینی بوس. جیپ کالسکه ای با سرعت حیرت‌آوری رد میشد که من از جایم بلند شدم. همه بچه ها کف ماشین تلنبار شده بودند .اسلحه کمری ام را کشیدم و چند تیر به طرفشان شلیک کردم. مینی‌بوس به چپ و راست خیابان تلو تلو می خورد مرا که تا کمر از پنجره بیرون بودم درست در تیررسشان قرار داد. پنج تیر به کمر و دنده هایم خورد. درد شدیدی در سینه ام پیچید. احساس کردم نمی توانم نفس بکشم. پرده نازکی پیش چشم هایم کشیده می شد. مردم را میدیدم و در نگاهی آستیگمات کنارمان حلقه می زدند. چشم که باز کردن یکی از اتاق های بیمارستان نمازی بودم و مادرم بود در حالی که اشک تمام صورتش را پر کرده بود ، با دختر خاله ام که تازه شیرینی خورده بودیم. هر دو گریه می کردند و من ذره ذره یادم می‌آمد. لحظاتی بعد سید شمس الدین غازی و علی بهمنی هم پیدایشان شد و چند نفر دیگر. سراغ مینی بوس و بچه ها را گرفتم که بی جواب ماند. بیمارستان نمازی پر بود از یهودی و منافقین بعدها مادرم تعریف کرد که عمل من می‌کرده‌اند و علی بهمنی تهدید کرده بود که اتاق عمل را روی سرتان خراب می کنیم و وقتی به اتاق عمل می روم غازی ضامن نارنجک را می کشد و در راهرو بیمارستان داد می‌زند که اگر خون از دماغ مریض ما بیاید بیمارستان را منفجر می کنیم. دکتر ها حسابی می ترسند و دست از پا خطا نمیکنند فقط به یک نفر مشکوک می‌شوند که میرود نمازخانه بیمارستان تا خودش را آماده کند در هیئت پرستار!! کاشته و غازی با شجاعتی که داشت می رود و دستگیرش میکند. و گفت که پیچ رادیو باز بود که خبر را پخش کرد و اسم شهدا را گفت اول از همه هم گفت اسماعیل شیخ زاده.. چند روز بعد به پادگان برگشتن سعید جراحی و علیرضا حیدری را دیدم و نعیمی را که مربی عقیدتی بود. درست مقابل در ورودی پادگان. با مرور خاطره آن روز پرده شفافی پیش چشمم آمد. پیش رفتم بوسیدمشان و نبض لامپ های رنگارنگ حجله شأن ،روی سکوت قاب عکسشان سر می خورد مثل اشکها روی گونه من. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصویرگری چهره‌ی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با بیش از پنجاه هزار اثر انگشت در اهواز @Modafeaneharaam
(تَق تَق)🕺🚪با اجازه سلام علیکم اگه می خوای ببینی دنیا از نگاه شهید حاج چه جوری بوده بیا🚶‍♂ داخل این کانال تا بهت بگم☺️☺️.... شتاب کن🕺🕺 ✍ 📲 @Besmellah_ghasm_jabbarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 💝 🍃🌸می نویسم ز تو که دار و ندارم شدہ ای 🌸🍃بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای 🍃🌸من که بی‌تاب توأم ای همه‌ی تاب و تبم 🌸🍃تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
امام على عليه السلام: ريشه سالم ماندن از لغزشها، انديشيدن پيش از عمل كردن است و سنجيدن پيش از سخن گفتن است غرر الحكم، حدیث 3098 @Modafeaneharaam
🔸یازدهمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدنا دوباره برگشت و حواشی یک سال بایکوت رسانه ای!! بسم الله ما اومدیم، قوی تر از قبل به کمک خدا و همراهی شما، شاید بتونیم دوکلــــوم حرف دلی بزنیم تـــو این شرایط کشور و منطقه که بتونه‌به دردتون بخـوره! . این آیدی کانال ایتا سیدناست یه سری به کانالش بزنید،کلیپ های خفنی قراره منتشر بشه! @seyyedoona @seyyedoona @seyyedoona
💞زندگی پربرکت💞 🌷پیگیری علی شهدای گمنام در شهرری تدفین شدند. مدتی بود که فرهنگسرای ولاء در میدان نماز شهرری محیطی شده بود برای تجمع غیرمذهبی‌ها که در شأن شهرری نبود. علی و دوستانش برای تغییر جو فرهنگسرا جهت دفن شهید گمنام اقدام کردند. برای مجوز و کارهای مربوطه خیلی زحمت کشیدند. علی با این که از همه کم سن و سال‌تر بود، اما همه کار و زندگی را رها کرده و کار شهدا را در رأس کارهای خود گذاشته بود و بالأخره بعد از کلی دوندگی و پیگیری، مجوز و موافقت دفن شهدا را گرفتند. یکی از شادترین روزهای زندگی علی همان روز بود. حسابی شیدا شده بود و همه را از این خبر مطلع می‌کرد. با دوستان خود قبر شهدا را کنده بودند و قدری از خاک آن را برای تبرک آورده بود. همه همّ و غمّ علی شده بود شهدای فرهنگسرا . غروب جمعه زیارت آل یاسین برگزار می‌کرد و موقع سال تحویل مراسم می‌گرفت. از قبل تحویل سال سفره هفت‌سین می‌چید و همه را دور آن سفره سر مزار شهدای گمنام فرهنگسرا جمع می‌کرد تا شهدا غریب و تنها نباشند. می‌گفت: 💚«ما باید به جای خانواده این شهدا برای آنها سنگ تمام بگذاریم تا آنها را از غربت درآوریم.» یادش باصلوات 🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۴ تیر ماه سالروز شهادت جوانی بود که فرمانده قرارگاه نصرت بود. قرارگاهی که در طول دفاع مقدس وظیفه شناسایی مناطق عملیاتی از هورالعظیم تا جاده بغداد به بصره و همچنین شناسایی‌های برون‌مرزی در عراق، از جمله شهرهای نجف، کربلا و سامرا را بر عهده داشت و نقش مهمی در دفاع مقدس ایفا می‌کرد. شهید علی هاشمی .. @Modafeaneharaam
✍علامه طباطبایی(ره): یک بار از ایشان تقاضای ذکـر کردم فرمودند :بالاترین‌ ذکر خدا بر محمد وآل‌محمد است. @Modafeaneharaam
بابک اعتقاد داشت که لازم نیست کارهایش را به کسی نشان دهد و لازم نیست دیگران بدانند چه کاری انجام میدهد. او رضایت مردم را نمیخواست را میخواست @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا 🌹 سبزوار فرازی از وصیت نامه شهید 💔 @Modafeaneharaam
آخرین یادگاری ... جاودانه ‌ترین ڪلام امام و مرداش ، ‌حضرت‌روح‌الله را چنین بر دیوار نگاشت: " آمریـکا هیچ غلطـی نمی‌تواند بکـند " ۱۳۶۰ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا من راخرج کاری کن که برایش من راآفریدی: جواب سوال خیلی از متاهلهای جوان را داده گوش کنید جالبه آفرین به این روحانی چقدر قشنگ جواب داد،،مثل ماشین وبچه خیلی جالب بود من خودم به شخصه استفاده کردم ____________________________ @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی* * #نویسنده_غلامرضا_کاف
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * زنجیر که افتاد ماشین گشت از در پادگان امام حسین بیرون زد. حاج اکبر که دست به کار رانندگی از بهتر بود پشت فرمان بود. فرهاد ژولیده و غلامحسین محمدزاده کنار دستش .ساعت ۷ و ربع صبح بود. پاییز سال ۶۰ در «چارباغ »جدید پاسداران حضور چندانی نداشت. هوا ملس بود ،درست مثل طبع راننده.کارخانه سیمان شیراز مسئول درست و حسابی داشت. نقشه و مستحق مرگ و ترور! شناسایی شده بود منزلش را زیر نظر گرفته بودند ساعت ورود و خروج کنترل شده بود. حالت یک مسافر را داشت که از سفر آمده باشد. مثل اینکه دنبال آدرس جایی بگردد یا منتظر کسی باشد قدم میزد .ساک قهوه‌ای نیم داری در دستش بود. حجمی نداشت اما به‌نظر سنگین می آمد که  آن را به طور خاصی تا زیر بغلش بالا می‌کشید. اینجا همان کوچه بود که رئیس کارخانه در آن سکونت داشت. صدای سوت را که شنید ابتدای کوچه را نگاه کرد دوستش بود .دوستش هیچ چیز با خود نداشت فقط سر خیابان کشیک میداد .گهگاه دست هایش را به هم می مالید .مسیر خیابان را چشم می دواند مثل اینکه منتظر کسی باشد ساک به دست از انتهای کوچه با اشاره سر پرسید: «آمدند؟» نه جوابی بود که از جوان سر کوچه شنید .باز هم با اشاره به سر ،جوری میخواد چیزی دیگری را به او بفهماند. حرکات عجیب و غریبی از خودش درآورد اما ساک به دست اصلاً متوجه نشد .لبش را وارونه کرد و ساک را تا زیر بغلش بالا آورد جوان سر کوچه مجبور شد به انتهای کوچه بدود. ماشین گشت از قضا به طرف چهارباغ سیمان پیچیده بود .دویدن جوان را متوجه شد. پچ پچی در فضای تنگ و بخار گرفته اتاقک جلوی لندکروز پیچید. به قضیه مشکوک شده بودند حاج اکبر ماشین را درست مشرف به انتهای کوچه نگهداشت هر دو جوان یکه خوردند.ماشین که به داخل پیچید شک سرنشینان را نشان داد که به یقین تبدیل شده است. ساک به دست به سمت راست کشیده میشد ساک رفته رفته بالا می آمد با حالت خاصی در هر دو دستش قرار گرفت جوانی که سر کوچک کشیده دست سمت چپ پا به فرار گذاشت. همزمان با فرار او صدای شلیک از شیشه شکسته ماشین به داخل وزید. راننده همچنان که سر می دزدید ماشین را تا پای دیوار گاز داد و جان مسلح را بین درو دیوار و گلگیر پرس کرد. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش شهید سلیمانی به شعار رزمندگان در عملیات بادیه - آبان ۱۳۹۶ 🔸اینجا نزدیک‌ترین نقطه به خداست... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا