مدافعان حرم 🇮🇷
#ارسالی_اعضا
سلام ♥️داداشی♥️
💚 شهادتت مبارک💚
یک سال از پروازت گذشت... توی این یک سال خیلی کمکم کردی و خیلی جاها مراقبم بودی تا از گناه دور باشم... ازت ممنونم🌺
داداشی وقتی اسمتو میشنوم یا به زبون میارم انگار جزئی از خانوادمی یا انگار از وقتی که به دنیا اومدم باهام بودی و برای من یه آشنای خیلی نزدیکی...😊
"رفیق شهیدم" ازت میخوام برای ماهایی که اسیر دنیاییم دعا کنی که عاقبت بخیر بشیم🍃🌸
سلام منو به حضرت زینب و فاطمه(س) برسون و بهشون بگو که تا آخر عمرم مدافع چادر ، حیا ، حجاب و عفتشون هستم🔮
داداشی شفاعت یادت نره💚
دعا کن زندگیمون شهدایی باشه💙
دعا کن روز قیامت پشیمون و شرمنده نباشیم💜
دعا کن سربازی امام زمان نصیبمون شه❤️
دعا کن زندگیمون ختم به شهادت شه💛
اگه یه وقت با رفتارام و کارام باعث
ناراحتیت شدم منو ببخش😔
خیلی دوست دارم💕
🍃🌸🍃🌺🍃🌼
#رفیق_شهیدم
#شهید_محسن_حججی
چند باری خوابشو دیدم یکیش رو اگه بخوام بگم اینه ک مادرم خیلی بی تابی میکرد😭
میگفت نکنه محسن درد کشیده موقع شهادتش 😭😭😭
خیلی اذیت میشد...😔
همون موقع ها بود ک خواب دیدم ازش پرسیدم محسن واقعا دردی نکشیدی؟؟!!
لبخند زد و گفت حتی یه ذره هم دردی احساس نکردم☺️ چند بار گفت با همون آرامش و لبخندی ک داشت🙂
راوی#خـواهـرشهیـدحججـی🌹🍃
مدافعان حرم 🇮🇷
مـداحی محمـود کریمی
واااای شهیـد بیسـر اومد😭😭
واااای لالهی پرپر اومد😭😭
وااای تنش شبیه جسـم علـی اکبـر اومد😭😭😭
#ارسالی_اعضا
سلام شهیدم💜
سلام فدایی عمه ی سادات💚
سلام لاله ی خونینم❤️
سلام برادر عزیزتر از جانم💙
سلام قهرمانم💛
یک سال از خدایی شدنت میگذرد برادرم و من هر روز بیشتر از دیروز حضورت را در زندگی ام حس می کنم و نگاهت را پررنگ تر....
برادرم میدانی در این دنیای گناه آلود نمی توانم نفس بکشم قلبم درد میگیرد و گناه هر روز در جامعه خودش را بیشتر نشان میدهد می دانم ....
مهربانم می دانم همنشینی با شهدا لیاقت میخواهد که من ندارم اما ...
به حضورت به نگاهت و به یاریت در زندگی نیازمندم .....
قهرمانم ازت التماس دعای فروان دارم و امیدوارم که بهترین هدیه رو در روز خدایی شدنت به من بدهی....
محسن جانم برادر عزیز تراز جانم با تمام وجود دوستت دارم و بهت افتخار میکنم ان شالله دستم را بگیری...
ان شالله، هو الباقی
داستان پسرک فلافلفروش🌹
#قسمتهفتم
#شوخطبعي
جمعي از دوستان شهيد
هميشه روي لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلي ندارد. من خبر داشتم
كه او با كوهي از مشكالت دست و پنجه نرم ميكرد كه اينجا نميتوانم به
آنها بپردازم.
اما هادي مصداق واقعي همان حديثي بود كه ميفرمايد: مؤمن شاديهايش
در چهرهاش و حزن و اندوهش در درونش ميباشد.
همهي رفقاي ما او را به همين خصلت ميشناختند. اولين چيزي كه از
هادي در ذهن دوستان نقش بسته، چهرهاي بود كه با لبخند آراسته شده.
از طرفي بسيار هم بذلهگو و اهل شوخي و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس
را خسته نميكرد.
در اين شوخيها نيز دقت ميكرد كه گناهي از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته ميشديم، هادي با كارها و شيطنتهاي
مخصوص به خود خستگي را از جمع ما خارج ميكرد.
٭٭٭
بار اولي كه هادي را ديدم، قبل از حركت براي اردوي جهادي بود. وارد
مسجد شدم و ديدم جواني سرش را روي پاي يكي از بچهها گذاشته و
خوابيده.
رفتم جلو و تذكر دادم كه اينجا مسجد است بلند شو.
ديدم اين جوان بلند شد و شروع كرد با من صحبت كردن. اما خيلي حالم
گرفته شد. بندهي خدا لال بود و با اَدهاَده كردن با من حرف زد.
خيلي دلم برايش سوخت. معذرتخواهي كردم و رفتم سراغ ديگر رفقا.
بقيهي بچههاي مسجد از ديدن اين صحنه خنديدند!
چند دقيقه بعد يكي ديگر از دوستان وارد شد و اين جوان لال با او
همانگونه صحبت كرد. آن شخص هم خيلي دلش براي اين پسر سوخت.
ساعتي بعد سوار اتوبوس شديم و آمادهي حركت، يك نفر از انتهاي
ماشين با صداي بلند گفت: نابودي همهي علماي اس...
بعد از لحظهاي سكوت ادامه داد: نابودي همه علماي اسرائيل صلوات.😂
همه صلوات فرستاديم. وقتي برگشتم، با تعجب ديدم آقايي كه شعار
صلوات فرستاد همان جوان لال در مسجد بود!
به دوستم گفتم: مگه اين جوان لال نبود!؟
دوستم خنديد و گفت: فكر كردي براي چي توي مسجد ميخنديديم.
اين هادي ذوالفقاري از بچههاي جديد مسجد ماست كه پسر خيلي خوبيه،
خيلي فعال و در عين حال دلسوز و شوخطبع و دوستداشتني است. شما رو
سر كار گذاشته بود.
يادم هست زماني كه براي راهيان نور به جنوب ميرفتيم، من و هادي و
چند نفر ديگر از بچههاي مسجد، جزء خادمان دوكوهه بوديم. آنجا هم هادي
دست از شيطنت بر نميداشت.
ً مثال، يكي از دوستان قديمي من با كت و شلوار خيلي شيك آمده بود
دوكوهه و ميخواست با آب حوض دوكوهه وضو بگيرد.
هادي رفت كنار اين آقا و چند بار محكم با مشت زد توي آب! سر تا پاي
اين رفيق ما خيس شد. يكدفعه دوست قديمي ما دويد كه هادي را بگيرد و
ادبش كند
هادي با چهرهاي مظلومانه شروع كرد با زبان لالي صحبت كردن. اين
بندهي خدا هم تا ديد اين آقا قادر به صحبت نيست چيزي نگفت و رفت.
شب وقتي به اتاق ما آمد، يك ِ باره چشمانش از تعجب گرد شد. هادي
داشت مثل بلبل تو جمع ما حرف ميزد!😊
😔💔💔😔
💌روزی از عارفی سؤال شد:
چرا ما امام زمان را نمیبینیم؟
عارف گفت: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. شاگرد این کار را انجام داد.
آیا الان میتوانید مرا ببینید؟
شاگرد عرض کرد خیر، نمیتوانم ببینم.
عارف فرمود: چرا نمیتوانی من را ببینی؟
شاگرد گفت: چون پشت من به شماست.
عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمیتوانید امام زمان را بینید؟!
😔چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج...
🍃🌷🍃🌸🍃🌷🍃
دلـم به مستحـبے خـوش اسـت که
جوابـش واجــب است:
السـلام علیکــــ یا اباصـالحالمهـدے🌹🌹🍃
ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻟﻬﯽ ﻗﻤﺸﻪ ﺍﯼ :
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ،ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯾﻢ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ،ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ
ﺣﮑﯿﻤﻪ ...
ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ
ﮐﻨﯿﻢ،ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟
ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ...!!💔
@modafeanwharaam