eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
من سرم گرم گناه است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توسرم داد بزن‌•••😞😭 یا صاحب الزمان الان کجایی ؟ الان چه میکنی؟😢 از دستمون ناراحتی؟😔😭 آخ بمیرم چه کردم با دلت•••😔😔 آخ بمیرم که آنقدر واسمون گریه کردی که رنگ به رخسار نداری😞 چرا بهمون تلنگر نمیخوره؟ چرا نمیایم درست حسابی توبه کنیم؟ چرا نمیایم به خاطر امام زمان گناه نکنیم؟ چرا از غریبی مولامون ناراحت نیستیم؟ چرا دلمون نشکسته و از خدا با التماس فرج آقا رو نمیخوایم😞 حلالم کن یا صاحب الزمان که بد کردم ‌••• قبل از اینکه از آقا التماس دعا بخوایم ••• یه نگاه بندازیم که دلشو شکوندیم و اول از خودش حلالیت بطلبیم قربان دلت مولا جانم😓 بمیرم و مانع ظهورت نباشم شرمندم💔یا صاحب الزمان چرا از پهلوی شکسته مادر خجالت نمیکشیم؟ چرا از مادر خجالت نمیکشیم؟که دل مهدیشو شکستیم؟😞 @MohammadHossein_MohammadKhani
|•[🔨]•| °^ ^° ← یـه‌ روایــت ‌شنیــدم‌‌ بــرق ‌از‌ ســرم ‌پـریـد ؛ 🔻میگفــت اون ‌دنــیا‌ کسانـے ‌کـه‌ مےتونستـے امـر‌ به ‌معروفـشون ‌بکنے ‌و‌ نکردے خِــرِتــو میگـیرن....❗️❕ مـیگن تـو‌ اگه ‌منـو امر بـه معروف میکردے اون گناهـُ نمـیکردم.. •| •| •| @MohammadHossein_MohammadKhani
+آهای‌جوون 🖐🏻 الآن‌ اگہ‌ تو این‌ دوره‌‌ زمونہ‌ کہ دیندارے خیلے سخت‌ شدهـ ‌‌دارے دیندارے‌ میکنے👇🏻(: ‌ 😎✌️🏻 ✨👌 ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ 📿 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
❣🕋 ''❤️👀| . + وقدْيبتليكَ‌اللهُ‌ليفضحَ‌لكَ‌قلوباً ادَّعتْ‌محبَّتكَ‌فلا‌تحزنْ...!✨ . - گاهےخداونـد‌تـو راامتحان‌میکنـد‌‌تـا دلہایے‌راکـه‌ادعاےِعشـق‌ودوستے‌تـورادارنـد، برایـت‌رسـواکنـد... ツ🍃 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
🌷 ۳ ماموریت مهم انسان درقرآن: 🌷۱.خودسازی....۹شمس،۱۴ اعلی روش خودسازی،رعایت کامل تقوا 🌷۲.تربیت دیگران من احیاها فکانمااحیاالناس جمیعا.۳۲ مائده، تربیت یک نفربه اندازه تربیت همه ارزش دارد ۱۲۵نحل،۶۷حج،۸۷قصص،۱۳۲طه،۶تحریم 🌷۳.عمران وآبادکردن دنیا ولاتنس نصیبک من الدنیا......۷۷ قصص 🌷امام حسن مجتبی ع: واعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا واعمل لاخرتک کانک تموت غدا مستدرک الوسائل ج 1 ص 146 🌷برای ساختن دنیا جوری تلاش کن که گویا قراره تا ابد در دنیا باشی وجوری به فکرآخرت باش که گویاقراره فردا بمیری 🌹 یازهرا 🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موقع برگشتن از لبنان رفتیم سوریه.از هتل تا حرم حضرت رقیه راهی نبود،پیاده میرفتیم.حرم حضرت زینب که نمیشد پیاده رفت،ماشین می‌گرفتیم.حال و هوای حرم حضرت زینب رو شبیه حرم امام رضا و امام حسین دیدم.بعد از زیارت ،سر صبر نقطه به نقطه مکان ها را نشانم داد و معرفی کرد:دوازده ساعات،مسجد اموی،خرابه شام،محل سخنرانی حضرت زینب.هر جا هم که بلد نبود،از اهالی و مسعول مسجد اموی به عربی میپرسید و به من می‌گفت.ازش پرسیدم کجا به لبای امام حسین چوب خیزران میزدن .بهم ریخت.بهم گفت من هیچ وقت اینطوری نیومده بودم زیارت.گاهی من روضه می‌خواندم. گاهی او. میخواستم از فضای بازار و زرق و برق آنجا خارج شوم و خودم را ببرم ان زمان ، تصویر سازی کنم در ذهنم ،که یکدفعه دیدم حاج محمود کریمی درحال ورود به دوازده ساعات است.تنها بود،آستینش را به دهان گرفته بود و روضه می‌خواند.به محمد حسین گفتم برو ببین اجازه میده همراهش تا حرم بریم.به قول خودش تا آخر بازار مارا بازی داد.کوتاه بود ولی در معنویت ‌به حرم که رسیدیم احساس کردیم میخواهد تنها باشد، از او خدا حافظی کردیم . ادامه دارد...
ماه هفتم در یزد رفتیم سونوگرافی.دکتر گفت مایع امنیوتیک دور بچه خیلی کمه.باید استراحت مطلق داشته باشی.دوباره در یزد ماندگار شدم.میرفت و می‌آمد.خیلی بهش سخت می‌گذشت.آن موقع می‌رفت بیابان.شرایط خیلی سخت تر از زمانی بود که میرفت دانشکده.میگفت عذابه ،خسته و کوفته برم تو اون خونه سوت و کور.از صبح برم سرکار و بعد از ظهر هم برم خونه ای که تو توش نباشی. دکتر ممنوع السفرم کرده بود.نمیتوانستم بروم تهران. یواش یواش بهم فهماندن ریه بچه مشکل داره.ای دور بچه که کم میشد مشخص نبود کجا میره.هرکسی نظری میداد: آب به ریش میره اصلا هوا به ریش نمی‌رسه الان باید سزارین بشی دکتر ها نظر متفاوتی داشتند.دکتری گفت شاید وقتی به دنیا بیاد ظاهر بدی داشته باشه. چندتا هم گفتن میتونیم نامه بدیم پزشک قانونی،بچه رو سقط کنی. اصلا تسلیم چنین کاری نمیشدم،فکرش هم عذاب بود. با علما صحبت کرد که آیا حاکم شرع اجازه چنین کاری را به ما میدهد یا نه. اطرافیان تحت فشارم گذاشتند که:اگه دکترا اینطور میگن و حاکم شرع هم اجازه میده بچه رو بنداز.خودت راحت ، بچه هم راحت. ادامه دارد... @MohammadHossein_MohammadKhani
✌️چجوری ‌تو ‌رختخواب شهیـــــــ😍ــــــــد بشیم؟ 🎙اززبان‌شهید۱۴ساله...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 🌱رفیق❕ چشمای قشنگ🌷 تو برای آفریده نشدن ☘️خدا این 👁‍🗨 رو بهت نداده که باهاش نافرمانیشو بکنی❌ ⚠️چشمی که به گناه باز شده، لیاقت دیدن زمانو نداره✔️ ╔❁•°•♡•°•❁ @MohammadHossein_MohammadKhani ╚❁•°•♡•°•❁╝
👌 🌸 هرگز نمازت را ترک مکن " میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛ تا " سجده " کنند، فقط یک سجده از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند.. قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری توبه کنند... رسول الله صلےالله علیه وآله فرموده اند نماز صبح : نور صورت ظهر : بركت رزق عصر : طاقت بدن مغرب : فايده فرزند عشاء : آرامش مي بخشد. به نیت دعوت برای "نماز" به چند نفر بفرست 🌸یازهرا🌸 @MohammadHossein_MohammadKhani
استاد‌پناهیانݩ: ظرفـ‌بشکن... سر‌بشکن... شیشہ‌ماشیݩ‌بشکن... اماا.... غرور‌نشکن.... احساس‌نشکن... قلبـ‌نشکن...:) 🌸یازهرا🌸 @MohammadHossein_MohammadKhani
می‌فرمایندڪه: شما‌حرص‌و‌جوش‌آخرتتــ رو‌بزن، خداخودش‌دنیاتو‌ میسازه... (؏) نهج‌البلاغه،حڪمت89 🌷یازهرا🌷 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{•🌻🌙•} میگفت: انسـان‌هاسقوط‌مۍ‌ڪننـد! وقتـی‌نگاه‌و‌راه‌خداوند‌را... بھ‌قیمتـ ؛ :)🌿 🌹یازهرا🌹
✨گلوله های دیروز خون می ریختند ولی گلوله های امروز... ✨گلوله های دیروز جان را هدف میگرفتنداما گلوله های امروز فکر و روح و روان را....🔥 که اگر آن را از پای در آورد جان به راحتی تسلیم می شود...➰ 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
^_^: ســــݪاݥ دوســتان خــوبم😁ــــــــ همین طـور کہ مــیدونین در انـتظار سالروز شهــادت شهــید محمد خانی و داداششــون هــسـتیم 💔 دوستــانم بــراے یڪ آبان «سـالروز شـهادت شهید صـدر زاده » خـتم داریم کہ پـیام سـنجاق شــده است 😊 و براے سالروز شهــادت داداشمـون☺️ بــرنـامہ هـای عـالے داریــم ان شالله بہ عـنایت شهید بــزرگـوار از رفقـاشون خــاطره داریــم😉 ان شاللـه خــدا و شهــید ازمـون قــبول کنـن 💚🍃 هــمراهــ مـا بــاشــید😌🌾🌺 ❣🌾❣🌾❣🌾❣
همیشه حرفش این بود واسه کی کار میکنی؟ میگفتم: امام حسین.. میگفت: پس حرف ها رو بیخیال کارت خودتو بکن جوابش با امام حسین... @MohammadHossein_MohammadKhani
دعای هفتم صحیفه سجادیه😍 رهبر معظم انقلاب گفتند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. رهبر معظم انقلاب در ادامه افزودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت به مدد الهی کرونا را شکست میدهیم🥀 @MohammadHossein_MohammadKhani
*﷽* 🥀🥀 مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء ، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشر را می‌خواند. همچنین پس از هر نماز ، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا ، سه بار سوره توحید ، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد. تاکید ویژه‌ای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت : شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم. 🌺یازهرا🌺 @MohammadHossein_MohammadKhani
• • : یه‌هواپیما‌ رو در نظر‌ بگیرین وقتی‌ میخواد‌ بشینه؛ اگه‌ باند‌ آماده‌ نباشه‌ نمیتونه‌ بشینه هۍ ما چراغ‌ میزنیم‌ میگیم: [اللھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج] میگه‌ بابا باند آماده‌ نیست! کثیفه! باند رو تمیزکُن من شوقم بھ ظھور از تو بیشتره...! ‌+تعجیل‌درفرج‌مولایمان‌گناه‌نکنیم‌! :) @MohammadHossein_MohammadKhani
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🌀 اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن. @MohammadHossein_MohammadKhani