#خاطرات
ضمانت اموال ديگران
بچه كه بودم با دوستانم مىرفتيم به روستاهاى اطراف كاشان و بدون اطلاع صاحبان باغها، ميوههاى آنان را مىخورديم و فرار مىكرديم، فكر مىكردم چون به سن تكليف نرسيدهام، مسئوليّتى ندارم. سالها گذشت تا اينكه در حوزه آموختم كه تعرّض به مال مردم ضمانت دارد، گرچه در زمان كودكى باشد.
مقدارى پول برداشته و به همان روستا نزد صاحبان باغها رفتم و داستان را برايشان تعريف كرده و حلاليّت طلبيدم.
بعضى پول گرفتند و بعضى علاوه بر حلال كردن، ما را به خانۀ خود مهمان كردند!
خاطرات حاج آقا قراءتی ج 1 ص 31
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#خاطرات
درخت بدون ميوه
كنار خانۀ ما باغى بود، به پدرم گفتم: اين همه درخت، يكى ميوه نمىدهد!
گفت: اين همه آدم در اين خانه زندگى مىكنند، يكى نماز شب نمىخواند!
خاطرات حاج آقا قراءتی ج 1 ص 32
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#خاطرات
نصيحت پدرم
در چهارده سالگى كه براى ادامه تحصيل عازم قم شدم، پدرم آمد پاى ماشين و به من گفت:
محسن! « اُستُر ذَهبَك و ذِهابك [کرامتی: در قرآن (مؤمنون 18) ذَهاب (با فتح ذال) آمده است] و مَذهبك » پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفى نگهدار. گفتم: مذهب را براى چه؟ امروز كه زمان تقيّه نيست!
پدرم گفت: منظورم اين است كه هيچ وقت براى نماز مقيّد به يك مسجد نشو، چون كه اگر روزگارى به دليلى خواستى آن مسجد را ترك كنى مىگويند:
خطها دوتا شده، يا آقا مسئلهاى پيدا كرده و يا اين طلبه...
فرزندم! مثل امّت باش و به همۀ مساجد برو و مقيّد به جا و مكان و لباس و شخص خاصّى مباش.
آرى گوش سپارى به همين نصيحت باعث شد كه بحمداللّه وارد هيچ خط سياسى نشوم.
خاطرات حاج آقا قراءتی ج 1 ص 32
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#خاطرات
به شما حجره مىدهيم
سالهاى اوّل طلبگىام در قم، خواستم در مدرسه علميه آيةاللّه گلپايگانى قدس سره حجره بگيرم ودرس بخوانم. گفتند: به كسانى كه لباس روحانيّت نپوشيدهاند حجره نمىدهند. خودم خدمت ايشان رسيدم، فرمودند: شما كه لباس نداريد معلوم است كم درس خواندهايد. به ايشان عرض كردم گرچه به من حجره نمىدهيد، ولى اجازه بدهيد يك مثال بزنم! اجازه فرمودند:
عرض كردم: مىگويند فردى در كاشان به حمام رفت، وقتى لباسهايش را بيرون آورد همه به او گفتند: اه، اه، چه آدم كثيفى! وقتى اين برخورد را ديد دوباره لباسهايش را پوشيد تا از حمام بيرون برود، گفتند: كجا مىروى؟ گفت: مىروم حمّام تا بيايم حمّام!
حال حكايت شماست كه مىگوئيد برو درس بخوان بعد بيا اينجا درس بخوان، برو روحانى شو بعد بيا اينجا روحانى شو. وقتى اين مثال را زدم ايشان خيلى خنديد و فرمود: به شما حجره مىدهيم، شما اينجا بمانيد.
خاطرات حاج آقا قراءتی ج 1 ص 33
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#خاطرات
دانشمند بد سليقه
سالهاى اوّل طلبگىام به خانۀ عالمى رفتم، پرسيد: چه مىخوانى؟ گفتم: ادبيات عرب. گفت:
بگو ببينم «اُشترتُنّ» چه صيغهاى است؟ يك كلمه قلمبه سلمبه از من پرسيد كه نفهميدم چيست، بعد پرسيد: اگر خواهرزن كسى پسر دائى خواهرش را شير بدهد آيا به او محرم مىشود يا نه؟!
پيش خود گفتم: آدم بايد فرهنگ داشته باشد. اين استاد علم دارد، امّا فرهنگ نه.
خاطرات حاج آقا قراءتی ج 1 ص 34
کرامتی: گمان میکنم يا من (کرامتی) چنین صیغهای را بلد نیستم یا تنظیم کنندگان کتاب صیغهی اُشترتُنّ را اشتباه ضبط کردهاند یا حافظهی حاج آقا قرائتی اشتباه میکند یا آن عالم، آن فعل را اشتباه گفته است. 😂
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402