eitaa logo
دکتر محمدرضا کرامتی
497 دنبال‌کننده
886 عکس
955 ویدیو
38 فایل
دکتر رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه فردوسی مشهد نکات تفسیری نقد ترجمه‌های قرآن، آثار متفکران و... مفردات قرآن معرفی کتاب فرق کلمات طرح سؤال عقاید امامیه اخلاق احکام و... @mohammadrezakaramatitafsirdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی معلومات قبلی‌مون برای یادگیری جدید کمک‌کار ما هستن و گاهی مانع. همانند‌پنداری هم گاهی مانع فکر می‌شن. مثلا جمله‌ی «حسود هرگز نیاسود» مانع فهم معنای «الحسود لا يسود» می‌شه و جمله‌ی اول، ترجمه‌ی جمله دوم پنداشته می‌شه. در حالی که ترجمه جمله‌ی دوم اینه: «حسود سیادت (و آقایی) نمی‌بینه». https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
یکی از اعضای محترم ارسال کردن. از ایشون متشکرم. إن شاء الله فلسطین به زودی و به آسانی آزاد بشه و ظالمان و غاصبان به سزای اعمالشون برسن.
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دفاع از حرم یعنی؛ قرار جنگ اگر باشد زمین کار زار ما تل‌آویو است، تهران نه یکی دیگر از اعضای محترم فرستادن. از ایشون هم سپاس‌گزارم.
تفاوت تعليم و تدريس تعليم غير از تدريس است. و تعليمِ يك شي ء از تعلّم و يادگيري آن جدا نيست. تعبير به (عَلَّم) در جايي است كه حقيقت علم در جان متعلّم بنشيند، بر خلاف تدريس كه با جهل و عدم توجّه مخاطب نيز قابل جمع است؛ يعني گاهي مؤثّر است و اثرش يادگيري است و گاهي هم اثري نمي بخشد. آنچه در جوامع علمي بشر رايج است تدريس است، نه تعليم. پس ممكن است فراگيري را در پي داشته باشد و محتمل است نداشته باشد؛ در حالي كه آنچه خداي سبحان نسبت به انبيا داشته و در آيه‌ي محل بحث آن را درباره‌ي آدم (عليه السلام) مطرح مي كند تعليم است كه هيچ گونه سهو و نسيان و جهلي در آن راه ندارد. در نتيجه تعليم همه‌ي اسماء به آن حضرت از فراگيري و عالم شدن آن بزرگوار به همه‌ي اسماء، جدا نيست. تسنيم، جلد 3 ، صفحه 166 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
🔹 سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲ 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عليكم شگرد تبليغاتي، رواني ذكر نمونه اي از شگردهاي معاويه براي اخراج علي(عليه السلام) از صحنه‌ي سياست، كه نشانه‌ي دغل بازي او و اطرافيانش در صحنه گرداني ميدان سياست بود، بي تناسب نيست. و آن عبارت است از نامه هاي شيطنت آميزي كه معاويه براي حضرت علي(عليه السلام) نوشته و او را به اسلام و قرآن دعوت كرده، و از عظمت قرآن و شهدا و درجات شهدا سخن گفته است. حضرت علي(عليه السلام) در پاسخ يكي از اين نامه ها مي فرمايد: نامه ات به من رسيد؛ تو از خدا، پيغمبر، قرآن، سعادت، شهادت و درجات شهدا سخن گفته اي. روزگار چه عجايبي دارد كه تو مي خواهي از نعمت هاي خدا، كه به ما ارزاني داشته، باخبرمان كني. اين حرف ها به تو نرسيده و به تو ربطي ندارد. تو هرگز در اين زمينه سهمي نداري. در بخشي ديگر فرمود: مَثَل تو مَثَل كسي است كه(زيره به كرمان مي برد و) خرما به هَجَر[1] ، مَثَل كسي كه به استادش پيشنهاد مسابقه‌ي تيراندازي مي دهد، در حالي كه تيراندازي را از استادخود ياد گرفته است. تو ذره اي شمّ سياسي نداري، تو چه مي داني كه چه كسي فاضل است و چه كسي مفضول؟ چه كسي سياستمدار است و چه كسي مورد سياست؟ اصلا اسيران آزادشده و اسيرزادگان آزاد شده[2] را به اين حرفها چه كار؟ =========== [1]ـ «هَجَر» منطقه اي است در بحرين كه خرما صادر مي كند و رشيدهجري،كه از اصحاب خاص اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود، اهل آنجاست. [2]ـ بعد از فتح مكه، رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه بر در كعبه ايستاده و دو دست خود را به دو طرف چهار چوب در گرفته بود، خطاب به جمع مردم مكه فرمود: چه مي گوييد؟ و چه گماني داريد؟ مردم مكه در حالي كه خيال مي كردند شمشير هرگز از سرشان برداشته نمي شود گفتند: البته شما برادر بزرگ و بزرگوار ما هستيد، هرچند كه ما گمان و ظن بدي داريم ولي جز خير درباره‌ي تو نمي گوييم. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من به شما همان را مي گويم كه برادرم يوسف گفت لاتَثْريب عليكُم اليَوْم يغفر اللهُ لكم وَهو أرحَم الراحمينَ(يوسف،92)؛ سرزنشي بر شما نيست. خدايتان بيامرزد كه او ارحم الراحمين است. آن گاه مطالبي بيان كرد و در پايان فرمود: برويد كه همه تان آزاديد. مردم مكه كه به خاطر كينه‌ي ديرينه‌ي خود نسبت به اسلام ومسلمين و ايذا و آزارهايي كه روا داشته بودند، گويا گَرد مرگ و نااميدي بر سر و رويشان پاشيده شده بود، با شنيدن اين جمله زندگي دوباره اي يافتند، خود را مديون اسلام و مسلمين دانسته، فوج فوج به صف مسلمانان پيوستند. دليل گرايش عمومي آنان به اسلام اين بود كه مي دانستند پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) حق دارد همه‌ي آنها را ازدم تيغ بگذارند، يا آنها را اسير كند يا از آنها جزيه بگيرد و قدرت اين كار را هم داشت ولي عفو كرد. اين جريان سبب شد كه مردم مكه را طُلَقاء، يعني آزاد شده ها و فرزندانشان را ابناء الطلَقاء، يعني فرزندان آزاد شده ها بنامند. (بحار، ج21، ص106و132) ابوسفيان و فرزندش معاويه جزو همان كسان بودند و اميرالمؤمنين(عليه السلام) اشاره به همان واقعه دارد. زينب كبري(سلام الله عليهما) كه در مجلس شام خطاب به يزيد گفت: «أمِنَ العدل يا ابن الطُلَقاء تخديرك حرائرك وامائك وسوقك بنات رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) سبايا؟»؛ اي پسر اسيران آزادشده! آيا اين عدالت است كه زنها و كنيزانت در پشت پرده مستور باشند اما دختران رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در لباس اسارت ...؟ (بحار، ج45، ص134و158) اشاره به همين حادثه دارد. هر چند صحيح نيست كه كسي نفس خود را تزكيه و تمجيد كند و فضايل خود و خاندان خود را براي ديگران بازگويد ولي علي(عليه السلام) گوشه اي از فضايل و كمالات خاندان خود را همراه با بخشي از رذايل و نقايص خاندان اموي ذكر كرد تا هم معاويه بفهمد كه با چه كسي طرف است و خود و خاندانش در چه موقعيت پستي هستند و هم تاريخ بفهمد كه علي(عليه السلام) كه بود و بر سرش چه آمد و چه كساني با او طرف بوده اند. لذافرمود: اي معاويه بسياري از مهاجر و انصار در جنگ به شهادت رسيدند و ازفضايل بسياري نيز برخوردار هستند، ليكن وقتي شهيد ما(حمزه) جان خودراتقديم جانان كرد، لقب «سيدالشهداء» گرفت و رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) در نماز بر اوبه جاي پنج تكبير، هفتاد تكبير گفت. خيلي ها دو دست خود را در جنگ داده اند امّا وقتي برادر من(جعفر) دو دست خود را در جنگ داد به عنوان «الطيّار فى الجنّة» و «ذوالجناحين» ملقّب شد. معاويه! از اين حرف ها دست بردار كه مثال تو مثال كسي است كه تيرش به خطا رفته باشد. ما دست پرورده‌ي پروردگارمان هستيم و مردم دست پرورده‌ي ما. اي معاويه! اعضاي خانواده‌ي خودت را با افراد خانواده‌ي ما مقايسه مكن «مِنّا النّبىُّ ومِنكُم المُكذِّب[1] ، ومنّا أسدُالله[2] https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
و مِنكُمْ أسدُالأحلاف[3] ومِنّا سَيِّدا شَبابِ أهل الجَنّة[4] ومِنكُمْ صِبْية النّار[5] ومِنّا خيرُ =========== [1]ـ منظور از «مكذّب» ابوسفيان است كه تا فتح مكه تكذيب رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مي كرد و در جريان فتح مكه همراه معاويه و ديگران مجبور به ايمان ظاهري شد. (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج15، ص133، شرح نامه ي28). [2]ـ منظور از اسدالله حمزه‌ي سيدالشهداء(عليه السلام) است. [3]ـ منظور از اسدالاحلاف يا اشاره است به ابوسفيان(پدر معاويه) كه در جنگ احزاب همانند شيري گروه هاي مختلفي از دشمنان اسلام را گردآورد و با هم سوگند ياد كردند كه براي نابودي اسلام و قرآن تلاش و كوشش كنند. و يا به قول ابن ابي الحديد اشاره است به عُتبةبن ربيعة جدّ مادري معاويه، چون مادر معاويه يعني هند دخترعتبه بن ربيعةبن عبد شمس بود كه در جنگ بدر وقتي در مقابل حمزه قرار گرفت و حمزه خود را «اسدالله و اسدرسوله» معرفي كرد، او نيز خود را «أسدالحُلَفا» يا «أسدالأحْلاف» معرفي كرد. عتبه در اين جنگ(بدر) كشته شد. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج15، ص133، ذيل نامه ي28. [4]ـ منظور، امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) هستند كه در روايات زيادي به اين لقب از آنها ياد شده است. [5]ـ مقصود از «صِبيَةُ النّار» عُقبةبن ابي مُعَيط است كه در جنگ بدر اسير شد و پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان اسراي جنگي فقط دستور قتل او را صادر كرده بود. او كه از سران شرك بود فرياد مي زد: از ميان اين همه اسراي قريش چرا مرا مي كشيد؟ پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: به خاطر عداوت و دشمني تو با خدا و رسولش.... او براي جلب عطوفت آن حضرت گفت: صِبية(طفلك) چه پناهگاهي دارد؟ حضرت فرمود: آتش. از اين رو صبيةالنار لقب گرفت. بعد از كشته شدن او پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به جنازه اش فرمود: بدانساني بودي، به خدا قسم كافري موذي تر از تو نمي شناسم. خدا را شكر كه ترا كشت و چشمم را به كشته شدن تو روشن كرد. (منهاج البراعة، ج19، ص138). نِساء العالَمينَ[1] ومِنْكُم حَمّالةُُ الحَطَب[2] فى كثيرٍ ممّا لَنا وعَلَيكم»[3] ؛ پيغمبر از خاندان ماست و دودمان ما پيغمبر تحويل داد و شما تكذيب كننده، ما اسدالله تحويل داديم شما اسدالأحلاف، فرزندان ما سرور جوانان اهل بهشت هستند امّا بچّه هاي شما طعمه‌ي آتش، زنان ما بهترين زنان عالمند و زنان شما هيزم كش(سر راه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)). معاويه! اگر بنا باشد كه از فضايل خاندان خود و نقايص خاندان تو بگويم، حرف بسيار است و به اين مقدار خلاصه نمي شود. وضع ما در زمان اسلام و جاهليت معلوم است و اسلام و جاهليت شما نيز معلوم. اسلام ما را همه شنيدند و ديدند كه در نخستين روزهاي رسالت نبيّ اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان آورديم، اسلام شما را نيز ديدند كه تا آخرين سنگر يعني فتح مكه بر ضدّ اسلام جنگيديد و ايمان نياورديد. در عصر جاهليت نيز ما در كمال قداست و طهارت زيستيم و شما در كمال خباثت و ناپاكي. حضرت علي(عليه السلام) در نامه‌ي ديگري به معاويه نوشت: آن شمشيري كه در يك روز(جنگ بدر) با آن بر پيكر جدّ تو(عُتبةبن ربيعه كه جدّ مادري معاويه =========== [1]ـ منظور، صديقه‌ي كبري، فاطمه‌ي زهرا(سلام الله عليها) است. [2]ـ حمّالة الحطب(زن هيزم كش) همسر ابولهب است كه در سوره‌ي «مسد» بدان اشاره شده است. او كه امّ جميل ناميده مي شد، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه بود. [3]ـ نهج البلاغه، نامه‌ي 28. بود)، دايي تو(وليدبن عُتبة) و برادرت(حنظلةبن ابي سفيان) كوبيدم و عرصه را بر آنها تنگ كردم و در راه دفاع از اسلام به هلاكتشان رساندم، نزد من موجود است. بدين گونه علي(عليه السلام) جواب معاويه را مي داد. فريب كاري هاي معاويه ادامه داشت حتي پس از شهادت علي بن ابي طالب و حسن بن علي(سلام الله عليهما) تقديس مسموم اموي روز به روز افزون مي شد ونتيجه اي جز مهجوريت و غربت اهل بيت(عليهم السلام) در پي نداشت؛ قهراً قرآن نيز غريب و مهجور مي شد طوري كه ديگر چيزي به نام قرآن و عترت مطرح نبود[2]. ========== [2]ـ بدين ترتيب روشن مي شود كه چرا امام راحل(قدّس سرّه) مي فرمايند: «بعد از جريان اميرالمؤمنين(عليه السلام) همه‌ي نيروهاي ضد اسلام مي كوشيدند كه قرآن و عترت را از صحنه خارج كنند». (مقدمه‌ي وصيت نامه‌ي امام خميني قدّس سرّه با تصرف) حماسه و عرفان صص 286 تا 291 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
غرر آیات «غرر آيات» آيات كليدي قرآن هستند كه راهگشاي بسياري از آيات ديگر، بلكه پايه و ميزان عدل و مصباح روشني براي حل پيچيدگي هاي بسياري از احاديث اند. چون همه مسائل اسلامي قرآني، اعم از عقايد، اخلاق، احكام و حقوق، به توحيد خداي سبحان باز مي گردد كه زيربناي همه معارف و اعمال شايسته است، بيشترين آيات كليدي قرآن، آيات توحيدي اند. تسنيم ج 13 ص 33 معيار غُرَر الآيات و كليدي بودن آيات قرآن، علوّ متن، ايجاز اعجازآميز، اتقان در برهان، جمع برهان و عرفان در بيان قرآني و نيز راهگشايي آن ها براي آيات ديگر و پايه و ميزانِ عدل بودن و روشنگري براي پيچيدگي هاي احاديث است. ممكن است آيه اي در بيان غرر آيات اعزّ از آن ها باشد كه نسبت به ديگر آيات از بهترين مصداق جوامع الكلم است. تسنيم ج 17 ص 24 تذكّر: انتخاب نام غُرَر براي برخي از آيات آسان نيست، هرچند اشتمال آن ها بر نكات سودمند بيش از بعض ديگر باشد. البته آيات كليدي كه مشتمل بر اصل مهم در آيه محكمه، فريضه عادله يا سنّت قائمه باشد كه بتوان فروع فراوان اعتقادي، فقهي، حقوقي يا اخلاقي را از آن ها مجتهدانه استنباط كرد، شايسته اتصاف به غُرَر خواهند بود. تسنيم ج 21 ص 486 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
14020717 طوفان الاقصی.mp3
9.36M
سخنان حاج آقا دربارۀ عملیات با انتشار این فایل در روشنگری مردم عزیزمون سهیم باشید. @abbasivaladi