eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت هفتم : اعزام اول به سوریه شهید حججی دوبار به سوریه اعزام شد✌️ دفعه اول در سال ۱۳۹۴ اعزام می شود. آن هم با کلی دعا و التماس و دنبال کار دویدن! اما از قضیه اعزام و گریه هایش برای جاماندن فقط همسرش خبر داشت. البته پدر خانم و مادر خانمش هم بعدا در جریان قرار می گیرند. شب قبل از اعزام به خانه ی پدرش رفت و به مادرش گفت که ماموریت دارد به رزمایش دوماهه برود ؛ رزمایش لب مرز است و گوشی هایشان را می گیرند برای همین فقط مدتی که تهران است می تواند زنگ بزند. موقع خداحافظی در گوش پدرش گفت که قرار است به سوریه اعزام شود. پدر، مات و مبهوت خودش را کنترل می کند که کسی بو نبرد. در اعزام اول به سوریه به خاطر برخورد موشک به تانک شان کمی از دست او که سپر صورت می کند می سوزد و در اثر موج انفجار از شنوایی اش هم کم می شود💔
قسمت: هشتم: تولد علی پسر شهید👶🏻 درست همان موقع ها که اسم شهید حججی را در لیست اعزام به سوریه می نویسند، همسرش زهرا حالت تهوع پیدا می کند. زهرا خانم آزمایش می دهد و جواب تست مثبت می شود. او از جواب مثبت ناراحت و محسن خوشحال......😃😟 شهید حججی به همسرش سفارش می کند که کسی از قضیه بچه چیزی نفهمد چون ممکن است مانع اعزام او شوند. دوهفته بعد به شهید حججی خبر می دهند که فردا اعزام می شود. البته این اولین اعزام شهید به سوریه بود که ۴۵ روز طول می کشد.✌️ فرزند شهید، علی حججی در ۲۴ /فروردین/۱۳۹۵ به دنیا آمد. 🥀
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بسم الله النور، النور ‌ به: انیس‌النفوس، شمس‌الشموس، مولا علی‌ابن موسی الرضا(ع) ‌ از: غلام رو سیاه، گنهکار ‌ سلام آقای خوبم ‌ از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می‌گذرد و حال که در صحن و سرایت هستم سر تا پا شوق و شعف دارم. ‌ یادم هست دفعه قبل خواسته‌های زیادی از شما داشتم؛ الآن که خوب فکر می‌کنم به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام؛ شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون. ‌ دو روز پیش که با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمی‌شود؛ همه این‌ها را از کرم و بزرگی شما می‌دانم. ‌ مولای من، با ورود به سپاه دریچه‌ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت‌های دنیوی هر آنچه که باید می‌چشیدم را چشیدم. ‌ حال، بی‌صبرانه مشتاق چشیدن لذتی اخروی هستم، لذتی که نهایتش رضای خداست. ‌ یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی‌بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جوادالائمه قسم، تو را به خواهر گرامی‌ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید. ‌ آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. ‌ فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضا کن. ‌ امشب شام دوشنبه است؛ می‌گویند دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها پرونده اعمال ما می‌رود دست صاحبمان ولی عصر(ع). ‌ آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت‌نامه‌ام را با امضای خودت مزین کن. ‌ آرزو دارم امشب پرونده‌ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضا می‌کند. ‌ گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم ‌ ضامنم باش ای رضا ‌ مانند آهو دِه پناهم ‌ آقای من ‌ مرا از درگاهت ناامید نکن ‌ الهی رضاً به رضاک ‌ لامعبود سواک ‌ دوشنبه/ سه شنبه 6/5/94 ‌ حرم امام رضا(ع)/ رواق الاجابر ‌ 01:34 بامداد
بِسم‌الرَّب‌الشُهداوالصِدیقین✨
• • • 🏴 [ ] [ (سلام‌الله‌علیها) ] بسم الله الرحمن الرحیم يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيبا 🖤
روزی نیست که یاد محسن نباشم، انگار خودش آستین‌هایش را بالا زده و مثل قدیم‌ها افتاده دنبال بانی و جمع کمک مردمی برای اردوی جهادی. قطعا اگر کسی کمک کرده واسطه‌اش محسن بوده و صد البته که چه فرقی می‌کند به نیابت از کدام شهید باشد.. همه، ستاره‌های این آسمانند... ‌ آخ گفتم آسمان... یاد آسمان دورک افتادم... همان آسمان بهشتی... همان آسمانی که بچه‌ها به عشق دیدن ستاره‌هایش شب را تا صبح بیدار می‌ماندند و فقط نگاه می‌کردند... سید موسی یک شب نزدیک‌های سحر یواشکی در گوشم گفت: این هاله‌ای که دور ستاره‌ها می‌بینی فرشته‌اند. دارند جایشان را با فرشته‌های صبح عوض می‌کنند... ‌ هیچ‌وقت یادم نمی‌ره چهره برافروخته محسن را. آن سال که قرار بود برویم دورک و مسجد را تکمیل کنیم؛ اما لحظه آخر به خاطر جور نشدن پول کنسل شد... ‌ بچه‌ها سه‌ماه تلاش کرده‌بودند و برنامه‌های موسسه را جدی شرکت کرده‌بودند. فقط به‌خاطر اینکه امتیازشان کامل باشد و بتوانند بیایند اردوی جهادی... و ما ادراک ما اردوی جهادی! آسمان دورک! چهره‌های آفتاب سوخته و دستان پینه زده بچه های پنج شش ساله! ‌ و چه لذتی دارد وقتی که سرتا پایت خاکی می‌شود و دل‌ها به هم نزدیک...
گفته بود این جمله را با خط نستعلیق برایش بنویسند: آن روز ها دروازه ایی برای شهادت داشتیم حال، معبری تنگ. هنوز برای شهید شدن فرصت هست. دل را باید پاک کرد.❣(:
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی ؟ 🌱از آنچه دلم میخواست گذشتم ...
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
اخرین #عکس شهید حججی #قهرمان
🎯 انجام تکلیف . ... برای اردوی تابستان ۹۶ کتابهایی مشخص شده بود. قبل از اعزامش همه رو خواند و گفت : من توی این موضوع کوتاهی نکردم و تکلیفم رو انجام دادم.. ‌. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 .
بِسم‌الرَّب‌الشُهداوالصِدیقین✨
• • • 🏴 [ ] [ (سلام‌الله‌علیها) ] بسم الله الرحمن الرحیم يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيبا 🖤
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . ◀لایــق شـهــادت . توی این سال ها زیـاد از شـهـادت❤ حرف می زد. . صحنه هایش مثل فیلم 🎥 از جلوی چشمم رد شد. . در اردوی جـهادی دستم رفت لای بـالابر.😖 . محـسن به مـ😁ــزاح گفت: "یه کاری می کنی این عکس . نکبتی ت رو بذارن گوشه ی مـوسسـه ."😑 . گفتم: "نـتـرس دادا! 😅 من لیـاقـت شـهـادت نـدارم😔 ." . خـنـدیـ😂ــد: "مـی دونم . اگه قرار باشه کسی از این جمع . شـهـید بشه، فـقـط مـنم!😊✌ " . . . برشی از کتاب صفحه ی ۱۲۷ 🌼☘🌼☘🌼☘🌼
راز چشمان تو و صــورت ماه تو چه بود؟ که چنین یک تنه دلداده و دلبر شــده‌ای... هر غزل را که ورق زد دل مــن، وصف تو شد شعر، سر دادی و خود قافیه گستر شده‌ای!
📚 کتاب، مشکلات در زندگی اش هرگاه با مواجه می‌شد، با کتاب آن مشکل را برطرف می‌کرد‌. یکی از تاسفاتی که همیشه می خورد، این بود که می گفت : "من از سال ۸۵ که وارد شدم، دنیای جدیدی به روی من باز شد. پشیمان هستم که چرا از بچگی نبودم!" . ‌. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 .
✏ به نقل از : پدر قبل ازدواج با من و حتی در دوره عقد، دائم در جبهه بود. آن وقت ها تنها دعای عاجزانه ام به درگاه خدا این بود که او از سالم برگردد و نشود. همین طور هم شد؛ او می گفت: بارها تا شهادت رفته، اما هربار جان سالم به‌در برده است. . ‌. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 .
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
#معرفی_نامه_شهید_حججی قسمت: هشتم: تولد علی پسر شهید👶🏻 درست همان موقع ها که اسم شهید حججی را در لی
قسمت نهم: اعزام دوم به سوریه🌙💚 بعد ازاولین بازگشت از سوریه، خیلی بی قرار رفتن دوباره وشهادت می شود. حدود دو سال بین اعزام اول و دوم فاصله می افتد. در این مدت خیلی سعی می کند که مشکل رفتن به سوریه اش را حل کند. علت این که دفعه اول در سوریه توفیق شهادت نصیبش نمی شود، ناراضی بودن مادرش می داند و سعی می کند که رضایت مادر را برای شهادتش بگیرد. شهید حججی شهادت را برابر با روسفیدی می دانست و از دیگران هم می خواست برای روسفیدی اش دعا کنند. ۲۶/تیر/۱۳۹۶ دومین و آخرین اعزام او به سوریه است. 🙃💔 قبل از اعزام از همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. وقتی سوار اتوبوس شد رو به خانواده اش گفت: جوانان بنی هاشم علی اکبرتون داره میره......🖤(:
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
دوستان و یاران و خانواده محسن حججی و هر کس که او را می‌شاخت بارها گفته بودند که محسن دلش نمی‌خواست شناخته شود. هر کاری انجام می‌داد آرام و دور از چشم بود چرا که دیده شدن را نمی‌خواست و این‌گونه با خالق خودش تا کرده بود و از زندگی لذت می‌برد. ‌ محسن عاشق شهادت بود، همه این را می‌دانستند اما کسی نمی‌دانست که چقدر زود قرار است به دیدار معشوق برود و به آرزوی خود برسد. او زندگی جهادی و فرهنگی خود را داشت و آن‌گونه که دوستان و نزدیکانش می‌گویند تمام تلاشش را برای همین زندگی جهادی می‌کرد. ‌ نه تنها جوانان و خانواده و اهل محل بلکه همه کسانی که به گونه‌ای با محسن مرتبط بودند و حتی نوجوانانی که در زمینه کتاب با آنها آشنا شده بودند عاشق محسن بودند، عاشق نجابت و اخلاق خوبش، رفتار معقولانه‌اش و کارهای خیرش. ‌ اما همه اینها را بعد از شهادتش فهمیدیم، بدون شک اگر محسن حججی زنده بود هنوز هم کسی نامی از او نمی‌شنید، هنوز هم کسی نمی‌دانست در گوشه‌ای از شهر نجف آباد جوانی عاشق شهادت و عاشق امام حسین(ع) زندگی می‌کند و آرزوی شهادت در سردارد. ‌ پدر محسن حججی می‌گفت که پسرش شخصیت شهید احمد کاظمی را بسیار دوست داشت و او را الگوی خود در زندگی و کار قرار داده بود و هر بار به مزار این شهید می‌رفت و با او حرف می‌زد. ‌ محمدرضا حججی می‌گفت که محسن با شهید کاظمی اخت پیدا کرده بود، با اینکه این شهید بزرگوار را از نزدیک ندیده بود اما آنقدر در مورد او مطالعه داشت و او را می‌شناخت که شیفته‌اش شده بود و از او خواسته بود که در رسیدن به آرزویش کمکش کند. ‌ سرانجام محسن راز شهادت را کشف کرد، از مادر اذن خواست و راهی سرزمینی شد که می‌دانست او را به آرزویش خواهد رساند. محسن به سوریه رفت، با تروریست‌های منفور جنگید، دو روز به اسارت آنها درآمد و خدا می‌داند در این دو روز بر او چه گذشت، اما او جوانمرد و عاشق شهادت بود و این دنیا را جایی برای زندگی نمی‌دانست. بعد از دو روز محسن حججی به آرزویش رسید و دیدار معبود شتافت. ‌ بعد از شهادت محسن حججی نه تنها ایران که تمام دنیا او را شناختند و این چیزی بود که محسن اصلا دلش نمی‌خواست اما مگر مردم می‌توانستند به دنبال شناخت محسن نباشد؛ او بزرگ مردی بود که پس از شهادتش شناخته شد.
💠 ⛔️قبحش نباید بشکنه! معمولاً دوستان قدیمی و نزدیک نسبت به هم هستند و بسیاری از آداب را کنار می‌گذارند مثلاً با هم شوخی می کنند یا اول اسم یکدیگر آقا نمی گذارند و پیش هم پای خود را دراز می‌کنند این اشکالی ندارد اشکال آن جاست که این صمیمیت سبب شود که گناهان پیش ما از بین رفته و به راحتی خطا کنیم و ناراحت هم نشویم. ..